حبوه

لغت نامه دهخدا

( حبوة ) حبوة. [ ح َب ْ وَ/ ح ِب ْ وَ / ح ُب ْ وَ ] ( ع مص ، اِمص ) دهش. بخشش. بخشیدن. عطاء. دادن. || نوعی از نشستن و آن جامه را در خود پیچیده یا پشت و ساقین را به فوطه بسته نشستن است. || اسم است از احتباء. || ( اِ ) آنچه بدان احتبا کنند. ( منتهی الارب ).

حبوة. [ ح َب ْ وَ ] ( ع مص ) حباء. بخشیدن بی پاداش و منت ، یا عام است. || بازداشتن از عطیة، و لغت از اضداد است. ( منتهی الارب ).

حبوة. [ح ِب ْ وَ ] ( ع مص ) عطا دادن. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

عطا دادن

فرهنگ معین

(حَ وَ ) [ ع . حَبْوة ] ۱ - (مص م . ) بخشیدن ، عطا کردن . ۲ - (ص . ) لاغری زیاد. ۳ - بازداشتن .

فرهنگ عمید

اشیای شخصی پدر، مانند سلاح، لباس، انگشتر، و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد می رسد.
پوششی که بر تن می پیچند، از قبیل لُنگ، پارچه، یا عمامه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حُبْوه اموالی از ترکه پدر، ویژۀ پسر بزرگ تر است. ثبوت حبوه برای پسر بزرگ تر از اختصاصات مذهب شیعه است.
حبوه در لغت به معنای مالی است که بدون منّت و چشمداشتِ عوض بخشیده شود. و در اصطلاح فقهی عبارت است از بخشی از ترکه مرد متوفی که پیش از تقسیم ارث میان وارثان، به بزرگ ترین پسرش می رسد. برخی فقها مفهوم حبوه را در منابع فقهی به همان معنای لغوی دانسته اند، زیرا حبوه در واقع نوعی بخشش شارع به پسر بزرگ متوفاست. حبوه از مباحث ویژه فقه امامی است و در فقه اهل سنّت درباره آن بحث نشده است.
در منابع فقهی
حبوه در منابع فقهی در مبحث ارث مطرح شده و آثار مستقلی هم درباره آن نگاشته شده است. تمام فقهای شیعه حکم حبوه را پذیرفته اند و ظاهراً فقط قاضی نعمان مصری (متوفی ۳۶۳) آن را نپذیرفته و آن را از احکام اختصاصی امامان معصوم علیهم السلام دانسته است.
حکمت حکم
برخی مؤلفان بر آن اند که حکم حبوه ریشه در مناسبات زندگی قومی و قبیله ای گذشته دارد که پس از وفات رئیس قبیله، معمولا پسر بزرگ جانشین او می شده و برای حفظ موقعیت اجتماعی و سیاسی خود از بعضی وسایل، به عنوان مظاهر جانشین او، استفاده می کرده است. برخی فقها حبوه را نوعی عوضِ مالی در برابر قضای نماز و روزه های فوت شده پدر ــکه بر پسر بزرگ واجب است ــ دانسته اند اما برخی گفته اند که هیچ گونه تلازمی میان این دو حکم وجود ندارد و مثلا درصورت فقدان حبوه هم، قضای نماز و روزه بر پسر بزرگ واجب است.
حکم
...

[ویکی شیعه] حَبْوه اموال خاص و معین که از پدر، خارج از حدود ارث به پسر بزرگ تر می رسد. حبوه مختص به فقه و حقوق امامیه است و در فقه اهل سنت وجود ندارد. علمای شیعه در اصل این حکم اختلافی نداشته و حتی بر آن ادعای اجماع نیز شده است.
دلیل حکم حبوه، روایات فراوان و اجماع فقها دانسته شده است. قرآن، انگشتر، شمشیر و لباس شخصی میت، از مصادیق حبوه است. نظر مشهور علما، واجب بودن حکم حبوه است؛ هرچند برخی چون سید مرتضی آن را مستحب دانسته اند. در ماده ۹۱۵ قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران به حبوه اشاره و با تبعیت از قول مشهور علمای امامیه، آن را لازم شمرده است.
برای تحقق حبوه شرایطی نقل شده است که برخی شروط همچون عاقل، بالغ، غیر سفیه و امامیه بودن، ناظر به وارث حبوه و برخی همچون عدم قرض، دیون و وصیت نسبت به اموال حبوه و دارا بودن اموال دیگر غیر از حبوه ناظر به شخص متوفی است؛ همچنین مختص بودن حبوه از اموال پدر و نه مادر، ناظر به خود حبوه می باشد.

[ویکی فقه] حبوه (فقه). حُبْوه اموالى از ترکه پدر، ویژۀ پسر بزرگ تر است. ثبوت حبوه براى پسر بزرگ تر از اختصاصات مذهب شیعه است.
حبوه در لغت به معنای مالی است که بدون منّت و چشمداشتِ عوض بخشیده شود.
ابن منظور،لسان لعرب،ذیل «حبو».
حبوه در منابع فقهی در مبحث ارث مطرح شده و آثار مستقلی هم درباره آن نگاشته شده است.
آقابزرگ طهرانی، ج۶، ص۲۴۲ـ۲۴۴.
برخی مؤلفان بر آن اند که حکم حبوه ریشه در مناسبات زندگی قومی و قبیله ای گذشته دارد که پس از وفات رئیس قبیله، معمولا پسر بزرگ جانشین او می شده و برای حفظ موقعیت اجتماعی و سیاسی خود از بعضی وسایل، به عنوان مظاهر جانشین او، استفاده می کرده است.
ناصر کاتوزیان، ارث، ج۱، ص۱۸۰ـ ۱۸۱، تهران ۱۳۷۶ش.
...

دانشنامه آزاد فارسی

حَبَوَه
(در لغت به معنی بخشش بدون عوض و منت) اصطلاحی در فقه. آن است که اشیایی مخصوص، به پسر بزرگ تر یا تنها فرزند پسر، بعد از مرگ پدر، داده شود. به متوفی مَحْبُوّمنه و به پسر، مَحْبُوّ گویند. مشهور از موارد حبوه چهار چیز است. اسلحه، مصحف (کتاب)، انگشتر و البسه و پارچه های شخصی. در استحباب یا وجوب حبوه بین فقیهان امامیه اختلاف است. اصل حبوه، فقط در فقه امامیه مطرح است. در این که حبوه، مجانی به پسر متوفی داده می شود یا قیمت آن از سهم الارث او کسر می شود. نیز اختلاف است. دختر به هیچ وجه حبوه را نمی برد؛ البته اگر متوفی جز حبوه مالی نداشت، در اختصاص حبوه به پسر، اختلاف است. چنانچه متوفی، دربارۀ حبوه و دادن آن به فرد معیّن، وصیت و یا دِین داشت، در تقدم این دو بر حبوه اختلاف است؛ گرچه گاه کسانی چون ابن حمزه گفته اند که پسر بزرگ تر باید در عوض حبوه، نمازها و روزه های قضای پدر را بخواند. کسانی که از ارث ممنوع اند، مانند کافر، مرتد یا قاتل متوفی، از حبوه نیز محروم اند. در عمل به حبوه، وقتی که اقلام شخصی متوفی بسیار نفیس و گران قیمت باشد، نیز اختلاف وجود دارد.

پیشنهاد کاربران

سلام میشه به جای شمشیر تفسیر به اسلحه کرد؟
حَبوِه habve ( a ) h
در لغت به معنی عطیه یعنی مالی است که بخشیده می شود و در اصطلاح حقوقی و همچنین در ماده ۹۱۵ قانون مدنی، عبارت است از بعضی از اموال مورد استفاده پدر که با فوت او، بزرگترین پسر آنرا به ارث می برد.
...
[مشاهده متن کامل]

در ماده مذکور اموال موضوع حبوه محصور و عبارتند از: انگشتر، قرآن، رخت های شخصی و شمشیر که شرط همه آنها در اختصاص یافتن به حبوه، استعمال آنها به طور معمول از جانب پدر می باشد و اینکه نباید ترکه میت منحصر به این اموال باشد.
در صورت دو قلو بودن پسر ها، حبوه به تساوی میان آنها تقسیم می شود.

بپرس