حاج شیخ على صفایى حائرى

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] علی صفائی حائری(معروف به عین صاد)، نویسنده، مجتهد، عارف و اندیشمند شیعه بود.
آیت الله علی صفایی در سال 1330 ه.ش (1370 ق) در بیت علم و تقوا و در مهد دانش، در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. پدرش حضرت آیت الله آقای حاج شیخ عباس صفایی حائری از افاضل علمای زمان خود بشمار می رفت. پدر بزرگش مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج شیخ محمدعلی صفایی حائری قمی، از فحول علمای نجف و از شاگردان آیات عظام: آخوند ملا محمدکاظم خراسانی، صاحب کفایة الاصول؛ و آقا سید کاظم یزدی، صاحب عروه بود که به دعوت مرحوم آیت الله حائری یزدی، بنیانگذار حوزه علمیه قم، از نجف به قم هجرت نمود و عهده دار تدریس و تربیت طلاب شد.
آقای صفایی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. وی ادبیات و بخشی از سطح را نزد مرحوم حاج شیخ نصرت میانجی و آیت الله جلیلی آموخت. شرح لمعه را نزد شهید محراب، مرحوم آیت الله مدنی و آیت الله میرزا ابوالفضل موسوی تبریزی و آیت الله موسوی اردبیلی، کتاب رسائل را نزد حضرت آیت الله آقای حاج سید مهدی روحانی و مکاسب و کفایه را نزد آیت الله ستوده، آیت الله میرزا حسین نوری و آیت الله فاضل لنکرانی فراگرفت.
مرحوم صفایی از استعدادی فوق العاده و هوشی سرشار برخوردار بود؛ به همین جهت در مدتی کوتاه توانست مدارج ترقی را پیموده، دروس سطح را با فراست و دقت پشت سر گذاشته و به درس خارج فقه و اصول راه پیدا کند. اساتید او در درس خارج فقه و اصول، حضرات آیات عظام آقایان: مرحوم محقق داماد؛ و حاج آقا مرتضی حائری؛ و مرحوم پدرش آیت الله حاج شیخ عباس صفایی حائری بودند.
عمده ترین استاد او در این مقطع، مرحوم پدرش بود. وی مراحل عالی فقه و اصول را با کنجکاوی و ذکاوت خاص خود در محضر پدر طی نمود، تا آن جا که به حلقه مباحثات علمی ایشان راه پیدا کرد. شوق زایدالوصف او در فراگیری علوم و عشق و علاقه اش به راهی که انتخاب کرده بود، از عواملی بودند که لحظه ای او را آرام نگذاشتند و هیچ مانعی باعث نشد که او از فراگیری دانش و معرفت غافل شود. او لیاقت خود را در درک عمیق و صحیح مبانی فقه و اصول به همگان نشان داد و به عنوان یکی از اساتید صاحب نام و طراز اول حوزه علمیه، درخشید و در عنفوان جوانی به مقام شامخ اجتهاد نایل آمد. مرحوم صفایی این راه را نه از روی احساس و غریزه و نه به عنوان یک شغل برگزیده بود، بلکه اندیشه ای عمیق و فکری بلند در این انتخاب، محرک او بود. روش و منش پدرش که عالمی وارسته و عاشقی راه رفته بود، بزرگترین الگوی او بود.
چهره بشاش او، نگاه با نفوذش، لبخند معنادارش و سخنان آرام بخش و دلنشین اش لحظه ای از یاد نمی رود. لحظه لحظه زندگی او درس بود و خاطره. خیلی کم اتفاق می افتاد که او را با اخم و عصبانیت مشاهده کنی، مگر این که امر مهمی او را به این کار وادار کرده باشد. در سختی ها بسیار شکیبا و خویشتن دار بود و برای همه در این میدان بهترین اسوه و الگو بود. سیره عملی او چون دیگر ویژگی هایش این امر را ثابت کرده بود و همیشه همه را توصیه می کرد که با پای صبر و شکر، فردِ پیروز میدان باشند.
پا به پای هر نو واردی که گام به میدان معارف می گذاشت و به حوزه علمیه قم می آمد و از او کمک می طلبید، حرکت می کرد و چونان هم مباحثه ای، ابتدایی ترین درس ها را با او مرور می کرد. در همان حال تجربه دیده ها را - که سالیان دراز درس خارج را تجربه کرده، حرف ها را شنیده، قول ها را تتبع کرده و مبانی را شناخته بودند. - به نقد می کشید؛ آن گونه که آدم فکر می کرد آموخته هایش را پیش او کسب کرده است؛ و زمانی که با همه توان پس از مطالعه و تحقیق به جنگ او می رفتی تا با او پنجه نرم کنی، تازه درمی یافتی که در آغاز راه هستی!!
در بین جمع، برخوردهایش به گونه ای بود که به همه زوایای مجلس توجه داشت. محروم ترها در نزد او محبوب تر بودند و ناتوان ها در کنارش خود را تواناتر احساس می کردند. در دید و بازدیدها، رفت و آمدها و همنشینی ها، کمبودها و خلأها را شناسایی و به موقع به تکمیل آن ها می پرداخت. هیچ گاه اتفاق نیفتاد که برای اذان صبح خواب باشد. یک ساعت به اذان صبح صدای پایش، وضویش، طنین آوای اذانش و بعد تلاوت نماز و قرآنش، گوش جان را نوازش می داد.

پیشنهاد کاربران

بپرس