لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
جیرفت ؛ تفرجگاه پایان یافته. مکان فروج و فَرَج و فَجْر یک تمدن در تاریخ مانده.
تمدن و تفرجگاهی که بر اثر تغییرات آب و هوایی منقرض گردیده است.
تفرجگاه ؛ مکان نورگیر و آفتاب گیر. مکان فُرجه گرفتن.
... [مشاهده متن کامل]
فُرجه؛ اصطلاح فرجه گرفتن به مفهوم فُرسْ گرفتن و فرس گرفتن به مفهوم نیرو گرفتن. مرتبط با کلمه پُرس که به عنوان واحد شمارش غذا استفاده می شود. مرتبط با کلماتی از قبیل پارس پریز پرستار پاریس پرسش سُفره پرافیت پرافیس پروفسشنال پروفسور و خیلی کلمات اینچنینی.
فَجْر؛ اصطلاح سپیده ی فَجر به مفهوم شروع فَرَج و فروج نور و تَفَرّج طبیعت توسط گشایشگر فاجر.
و شروع فُرجه و فُرسْ گرفتن زمین و طبیعت از صاحب نور و نیرو، صاحبی که نیرومند و فاجر است.
کلیدواژه ی forging فرجینگ که در ترجمه تحت عنوان آهنگری و چکش کاری و پتک زدن برگردان شده است به مفهوم ضربه زدن و نیرو وارد کردن منشعب از مفهوم فُرجه دادن و فُرجه گرفتن می باشد.
فُرْج، فُرجه، فَرَج، فروج، فَجر. تفرج، جیرفت
تمدن و تفرجگاهی که بر اثر تغییرات آب و هوایی منقرض گردیده است.
تفرجگاه ؛ مکان نورگیر و آفتاب گیر. مکان فُرجه گرفتن.
... [مشاهده متن کامل]
فُرجه؛ اصطلاح فرجه گرفتن به مفهوم فُرسْ گرفتن و فرس گرفتن به مفهوم نیرو گرفتن. مرتبط با کلمه پُرس که به عنوان واحد شمارش غذا استفاده می شود. مرتبط با کلماتی از قبیل پارس پریز پرستار پاریس پرسش سُفره پرافیت پرافیس پروفسشنال پروفسور و خیلی کلمات اینچنینی.
فَجْر؛ اصطلاح سپیده ی فَجر به مفهوم شروع فَرَج و فروج نور و تَفَرّج طبیعت توسط گشایشگر فاجر.
و شروع فُرجه و فُرسْ گرفتن زمین و طبیعت از صاحب نور و نیرو، صاحبی که نیرومند و فاجر است.
کلیدواژه ی forging فرجینگ که در ترجمه تحت عنوان آهنگری و چکش کاری و پتک زدن برگردان شده است به مفهوم ضربه زدن و نیرو وارد کردن منشعب از مفهوم فُرجه دادن و فُرجه گرفتن می باشد.
فُرْج، فُرجه، فَرَج، فروج، فَجر. تفرج، جیرفت
جیرف