جوجی خان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
جوجی خان پسر ارشد چنگیز خان بود[ ۱] و فقط یک خواهر داشت که از وی بزرگ تر بود. جوجی پس از فتح خوارزم به دشت قبچاق رفت و هنگامی که پدرش به زادگاهش برگشت پیش او رفت. جوجی خان پیش از فوت پدر، درگذشت.
از وی هفت پسر ماند که یکی به نام برکه خان و دیگری باتو نام داشت. پس از جوجی باتو بجای پدر نشست و بقایای قپچاق، و الانان و روسیه را بدست آورد و شهری را به نام سرای بنا نهاد.


این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاز وی هفت پسر ماند که یکی به نام برکه خان و دیگری باتو نام داشت. پس از جوجی باتو بجای پدر نشست و بقایای قپچاق، و الانان و روسیه را بدست آورد و شهری را به نام سرای بنا نهاد.



wiki: جوجی خان
دانشنامه آزاد فارسی
جوجی خان ( ـ۶۲۴ق)
(یا: توشی خان) از شاهزادگان مغولی در ایران. پسر اول چنگیزخان مغول بود و در زمان حکومت پدرش شهر جُنْد را تصرف و به ویرانه تبدیل کرد. پس از فتح خوارزم، به حکم چنگیز حکومت خوارزم ، دشت قِبْچاق، روسیه و گرجستان را به او سپردند. جوجی به قِبْچاق رفت و شش ماه قبل از مرگ پدر در آن جا درگذشت . بعد از وی، قلمرو حکومتش به فرزندش باتوخان رسید.
(یا: توشی خان) از شاهزادگان مغولی در ایران. پسر اول چنگیزخان مغول بود و در زمان حکومت پدرش شهر جُنْد را تصرف و به ویرانه تبدیل کرد. پس از فتح خوارزم، به حکم چنگیز حکومت خوارزم ، دشت قِبْچاق، روسیه و گرجستان را به او سپردند. جوجی به قِبْچاق رفت و شش ماه قبل از مرگ پدر در آن جا درگذشت . بعد از وی، قلمرو حکومتش به فرزندش باتوخان رسید.
wikijoo: جوجی_خان
پیشنهاد کاربران
جوجی ( یا جوچی ) ، بزرگ ترین پسر چنگیزخان * و جدّ خانان اردوی زرین ، قِرْیم ( کریمه ) ، تِیومَن ، بخارا و خیوه . نام او را به صورتهای چوچی و توشی ( جوینی ، ج 1، ص 57، 221 ) ، دوشی ( نسوی ، ص 16، پانویس
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
) و جوچی ( تاریخ سرّی مغولان ، ص 13 ) نیز نوشته اند. جوچی در زبان مغولی یعنی �ناگاه به وجود آمده � ( رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 72 ) . مادر او خاتون اول و اصلی بود و بورته فوجین یا یسونجی بیگی نام داشت ( تاریخ سرّی مغولان ، ص 18، 33 ) که اندکی پس از ازدواج با چنگیزخان ، مهاجمانی از قبیله مِرکیت او را ربودند. مرکیتها پس از مدتی حاضر شدند وی را به اونگ خان ، پادشاه کرائیت ، بدهند تا به تموچین باز گردانده شود ( همان ، ص 44ـ 45، 49 ) . در هنگام بازگشت بورته و در بین راه ، جوجی زاده شد و تردید در باره اینکه او فرزند چنگیز است از اینجا به وجود آمد ( رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 708ـ709 ) . پس از آنکه جوجی به سن رشد رسید، شکار که از مشاغل مهم نزد مغولان بود، به او واگذار شد ( جوینی ، ج 1، ص 29؛ ابن عبری ، ص 227 ) . نام جوجی اولین بار در وقایع 607، و پس از آن در 615ـ616 در ذکر لشکرکشی علیه قرقیز*و دیگر مردمان جنگل نشین سواحل غربی دریاچه بایکال ، آمده است که به مطیع کردن این قبایل در ناحیه ینی سی علیا انجامید ( رجوع کنید به رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 143ـ144، 489ـ491 ) . جوجی در لشکرکشی پدر علیه فرمانروایان چین شمالی شرکت کرد و در 608 با برادران خود، چَغَتای و اوگتای ، در شانسی و در 610 در چه لی، هُنان و شانسی به فعالیت مؤثر پرداخت . همچنین در 613 یا 614 در لشکرکشی علیه باقیمانده مرکیتها، که به شکست و نابودی کامل آنان انجامید، شرکت کرد ( جوینی ، ج 1، ص 51، 57 ) . چون طبق سنّت مغولان ، دورترین بخش از ملک پدری نصیب فرزند ارشد می گردید، از قَیالیغ ، خوارزم ، سَقْسین و بلغار تا نواحی غربی قلمرو چنگیزخان ( یعنی کنار مرزهای ایران در عصر خوارزمشاهیان ) به جوجی داده شد ( همان ، ج 1، ص 31؛ بناکتی ، ص 394 ) . در نتیجه ، تا قبل از 656 ( سال تأسیس دولت ایلخانی ) ، اخبار مغول در ایران بیشتر در ارتباط با جوجی و خاندان اوست . از این سال با تسلط هولاکو، نواده چنگیزخان ، ایران از نفوذ خاندان جوجی خارج شد و تحت فرمان خاندان تولوی قرار گرفت . اولین برخورد جوجی با ایران در 612 ( نسوی ، ص 16 ) یا 615 ( منهاج سراج ، ج 2، ص 149 ) صورت گرفت که می توان آن را نخستین اقدام وی برای تصاحب نواحی غربی قلمرو مغول دانست . در آن هنگام چنگیزخان دستور تمرکز نبردهای مغول در ایرتیش علیا را داده بود ( رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 731ـ732 ) . در 616، با شروع حمله بزرگ چنگیزخان به ایران ، جوجی مأمور تصرف نواحی شمالی رودسیحون ( سیردریا ) گردید. او در 617 سغناق ، اوزگند، بارچینلیغ کنت ، اَشناس و جُند را تصرف و پس از آن به سوی قره قوم حرکت کرد ( جوینی ، ج 1، ص 66 و پانویس 4 ) . سپس در سمرقند به چنگیزخان پیوست و مأمور تصرف گرگانج شد ( نسوی ، ص 129 ) . تأخیر وی در تصرف گرگانج موجب شد چنگیزخان پسران دیگر خود را به آنجا اعزام کند ( رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 512، 514 ) سرانجام گرگانج در 618 تصرف و تخریب شد و جوجی بلافاصله جنتمور *را برای فرمانروایی گرگانج بر گزید. تیول جوجی از این پس از قیالیغ تا سواحل شرقی ولگا گسترده و تقریباً شامل تمام قزاقستانِ کنونی شد ( جوینی ، ج 1، ص 31 ) . از زندگی جوجی پس از فتح گرگانج تا پایان عمر وی در حدود 623 اطلاع چندانی در دست نیست ، همین قدر می دانیم که بیشتر وقت خود را در دشتِ قپچاق *می گذرانده است . در آن هنگام چنگیزخان در خراسان به فتوحات مشغول بود. جوجی از همراهی با چنگیزخان برای ادامه عملیات در ایران سرباز زد ( رمزی ، ج 1، ص 362 ) و این امر موجب نارضایتی چنگیز شد. در 622 چنگیزخان در بازگشت به مغولستان جوجی را احضار کرد. جوجی در محلی به نام قلان باشی در نزدیکی بَناکَت ، به همراه برادرانش و نیز نیروهای مغولی که از سمت مغرب می آمدند، به حضور چنگیزخان رسید و بیست هزار اسب سفید تقدیم پدر کرد ( جوینی ، ج 1، ص 111 ) . پس از آن جوجی به دشت قپچاق بازگشت . ظاهراً اندکی بعد مجدداً چنگیز او را به حضور خواند ولی جوجی به بهانه بیماری ، در دشت قپچاق ماند. چون خبر سلامتی او به چنگیزخان رسید، مأمورانی به دنبال او فرستاد. آنها جوجی را در شکارگاه مرده یافتند ( رجوع کنید به همان ، ج 1، ص 221ـ222 ) . رشیدالدین فضل اللّه ( ج 1، ص 733 ) مرگ او را به دلیل بیماری دانسته است اما به نوشته مِنهاج سراج ( ج2، ص 150 ) چون جوجی قصدجان چنگیزخان را داشت ، با زهر او را به قتل رساندند. چنگیزخان علاوه بر ممالک غربی ، قسمتی از لشکرها و قبایل مغول را هم به جوجی داد و بدین ترتیب اُلوس * ( طایفه ) جوجی ، به نام اردوی زرین *، شکل گرفت ( هالپرین، ص 21 ) . این قلمرو تقریباً برابر با بخش اعظم روسیه کنونی بوده است ( جوینی ، ج 1، ص 222؛ هارتوخ ، ص 43 ـ 63 ) . فرزندان جوجی تا یک قرن پس از وی نیز ادعای مالکیت و حاکمیت بر ایران را داشتند، اما دولت ایلخانان مغول با اقدامات نظامی به مقابله با آنان برخاست . جوجی پسران بسیاری داشته اما نام چهارده تن از آنان در منابع ثبت شده است ( برای نمونه رجوع کنید به رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 709ـ710؛ بناکتی ، ص 394 ) که از آن میان چهار تن اهمیت بیشتری دارند: اُوردا، باتو*، توقا تیمور و شِیبان . اوردا، بزرگ ترین پسر جوجی ، نیمه شرقی قلمرو پدر، به نام آق اردو ( اردوی سفید ) را صاحب شد. نیمه غربی نصیب باتو شد ( رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 708ـ729؛ کارپینی، ص 92؛ روبروکی، ص 14ـ 15، 17ـ 18 ) . به نوشته منهاج سراج ( همانجا ) ، جوجی مسلمان شده بود و خاندان جوجی در پذیرش اسلام بر دیگر مغولان تقدم داشتند. احتمال دارد بخش اعظم مسلمانان روسیه کنونی نیز از بازماندگان مغولان مسلمان اردوی زرین باشند. منابع : ابن عبری ، تاریخ مختصرالدول ، بیروت : دارالمسیره، [بی تا. ]؛ داوودبن محمد بناکتی ، تاریخ بناکتی = روضه اولی الالباب فی معرفه التواریخ و الانساب، چاپ جعفر شعار، تهران 1348 ش ؛ تاریخ سرّی مغولان = یوان چائوپی شه، [ترجمه از مغولی به فرانسوی از] پل پلیو، ترجمه [فارسی از] شیرین بیانی ، تهران 1350 ش ؛ جوینی ؛ رشیدالدین فضل اللّه ؛ م . م . رمزی ، تلفیق الاخبار و تلقیح الاثار فی وقائع قَزّان و بلغار و ملوک التتار، اورنبورگ 1908، چاپ افست تهران 1976؛ جووانی دپیانو کارپینی ، سفرنامه پلان کارپن : نخستین سفیر واتیکان در دربار مغول در سال 1245 میلادی، ترجمه ولی اللّه شادان ، تهران 1363 ش ؛ عثمان بن محمد منهاج سراج ، طبقات ناصری ، یا، تاریخ ایران و اسلام ، چاپ عبدالحی حبیبی ، تهران 1363 ش ؛ محمد بن احمد نسوی ، سیرت جلال الدین مینکبرنی، چاپ مجتبی مینوی ، تهران 1365 ش ؛Charles J. Halperin, Russia and the Golden Horde: the Mongol impact on medieval Russian history , London 1987; Leo de Hartog, Russia and the Mongol yoke , London 1996; Guillaume Rubruquis, The mission of friar William of Rubruck: his journey to the court of the Great Khan Mongke 1253 - 1255 , tr. Peter Jackson, London 1990.
جوچی. . به زبان مغولی یعنی مهمان. چون همسرِ چنگیز. . چندماه در اسارتِ قبیله مِرکیت بود. . وچنگیز خان. . این بچه را از خودش نمی دانست.