[ویکی فقه] طبرستان منطقه ای وسیع در دشت ساحلی که کوه هایی دارد با بارش بسیار، زندگی در آن دشوار، کثیف و پرپشه، بیشتر غذایشان از برنج با ماهی و سیر و مرغ های آبی زیاد است، کشت زارهای کتان و قنب دارد، قصبۀ آن آمل است از شهرهایش؛ سالوس، میله، مامطر، ترنجس، ساریه، طمیسه، ممطیر، نامیه، تمیشه است.
درباره وجه تسمیه طبرستان در البلدان آمده است: «آنجا را طبرستان گفتند، زیرا مردمی از گیلان (جیلان) داخل آن جای شدند، در آن درختان بسیار بود، گفتند خوب است این درختان را با تبرها ببریم و در این زمین فرود آییم و آن را آباد کنیم، این کار را کردند و به زبان خود، آنجا را طبرستان نامیدند، به نام تبرها. بلاذری گوید: طبرستان هشت خوره است. از آنهاست خوره ساریه و آمل و از روستاهای آمل است، ارم خواست بالا، ارم خواست پایین و مهروان و اصبهبدان (اسپهبدان) و نامیه (نامشه) و طمیش، میان ساریه و شلنبه» همچنین در جای دیگر آمده است: «بلاد طبرستان مجاور گیلان و دیلمان و واقع بین ری و قومس (قومش) و دریا (بحر خزر) و شهرهای دیلم و گیلان است. طبرستان را مورخان عرب به مازندران اطلاق کرده اند. نام قدم این ایالت Tapuristan است و این نام را در- سکه های اسپهبدان (اخلاف ساسانیان) با حروف پهلوی و همچنین در مسکوکات حکام عرب آن ناحیه (که از جانب خلفای بغداد حکومت یافته اند) آمده است.»
حکومت های محلی مازندران
خاندان قارن از مدت ها پیش از شکست ساسانیان در کوه های مازندران و طبرستان حکومت مستقلی داشتند و سرکردگان آن خاندان خود را گرشاه یا اسپهبد می خواندند، اجداد مازیار از سلسه دهقانان قدیم حاکم بر طبرستان بودند به دلیل آنکه نسبشان به سوخرا می رسید به سوخرائیان و به سبب انتسابشان به خاندان کارن به قارن وند معروف اند، نسب این سلسله بدین قرار است: مازیار (مازیار از دو کلمه ماز و یار تشکیل شده، در زبان مازندرانی ماز به معنی دژ و یا ذنبور است که دراین جا منظور همان دژ می باشد و مازیار یعنی یاور و همراه دژها. چنانچه در وی در سراسر طبرستان دژهای بسیاری برای محافظت از مرزهایش ساخت که تا آن زمان این همه دژ در یک جا بی نظیر بود. نام مازیار مخفف کلمه ماه ایزد یار می باشد) پسر قارن، قارن پسر کاوه آهنگر ونداد هرمزد، ونداد هرمزد پسر فرخان و فرخان از نواده های سوخرا پسر وانداد پسر کارن پسر سوخرای بزرگ بود. وی به اتکاء حکم و حمایت خلیفه، به عنوان یک والی مسلمان و نماینده خلیفه عباسی، تمام طبرستان و رویان را قلمرو خویش اعلام کرد و خود را با دعوی حاکم بلامنازعه تمام گیلان و طبرستان گیل گیلان و اسپهبد اسپهبدان خواند و به رسم معمول عهد ساسانیان به خود عنوان پتشخوارگر شاه داد، حکومت مازیار بر طبرستان از سال ۲۰۸ تا سال ۲۲۵ هجری در بغداد اتفاق افتاد.
اسلام آوردن مازیار
موسی بن حفص بن عمر بن علاء و مازیار بن قارن، کوه های شروین را از طبرستان، در عصر خلافت مامون گشودند که فتح آن کوه ها بسیار سخت و پرمشقت بود، مامون حکومت این منطقه را به مازیار سپرد. وی پدر مازیار قارن را می شناخت، سپس فرمان داد تا دین اسلام را برایش شرح دهند. مازیار پذیرفت و مسلمان شد و مامون او را محمد مولی امیرالمؤمنین به کنیۀ ابوالحسن نام نهاد و بر عمال طبرستان و رویان و دماوند والی گردانید و نامه ای به عمویش نوشت؛ تا ضمن نشان دادن مشروعیت حاکمیت مازیار بر بلاد رویان و مازندران از سوی خلیفه، از وی خواست؛ تا آن ولایات را تسلیم مازیار کند. سپس مازیار از بغداد به سمت ایران حرکت کرد و در مسیر راه باخبر گشت که عمویش با نیروهای بی شمار به پیشواز برادرزاده اش حرکت کرده است و این امر مازیار را سخت به تعجب وا داشت، چون فهمیده بود که عمویش از ماجرای دیدار او با خلیفه، آگاه گشته است. وی با غلامش به رایزنی در این مورد پرداخت، غلام به او گفت: عمویت با این همه نیرو و سپاه به استقبال تو نیامده است؛ مگر برای آنکه تو را غافلگیرانه بکشد. پس هرگاه به او نزدیک شدی و از یارانش برکنار ماندی، من حربه را به تو می دهم و آن را در سینه اش فرو بر، مازیار نیز چنین کرد و عموی خود را کشت و طبرستان به دستش افتاد. وی تا وفات مامون خلیفه عباسی والی آن دیار بود تا معتصم بالله خلیفه شد، معتصم نیز همچنان او را بر کار خود ابقا کرد.
مازیار و بابک خرمدین
...
درباره وجه تسمیه طبرستان در البلدان آمده است: «آنجا را طبرستان گفتند، زیرا مردمی از گیلان (جیلان) داخل آن جای شدند، در آن درختان بسیار بود، گفتند خوب است این درختان را با تبرها ببریم و در این زمین فرود آییم و آن را آباد کنیم، این کار را کردند و به زبان خود، آنجا را طبرستان نامیدند، به نام تبرها. بلاذری گوید: طبرستان هشت خوره است. از آنهاست خوره ساریه و آمل و از روستاهای آمل است، ارم خواست بالا، ارم خواست پایین و مهروان و اصبهبدان (اسپهبدان) و نامیه (نامشه) و طمیش، میان ساریه و شلنبه» همچنین در جای دیگر آمده است: «بلاد طبرستان مجاور گیلان و دیلمان و واقع بین ری و قومس (قومش) و دریا (بحر خزر) و شهرهای دیلم و گیلان است. طبرستان را مورخان عرب به مازندران اطلاق کرده اند. نام قدم این ایالت Tapuristan است و این نام را در- سکه های اسپهبدان (اخلاف ساسانیان) با حروف پهلوی و همچنین در مسکوکات حکام عرب آن ناحیه (که از جانب خلفای بغداد حکومت یافته اند) آمده است.»
حکومت های محلی مازندران
خاندان قارن از مدت ها پیش از شکست ساسانیان در کوه های مازندران و طبرستان حکومت مستقلی داشتند و سرکردگان آن خاندان خود را گرشاه یا اسپهبد می خواندند، اجداد مازیار از سلسه دهقانان قدیم حاکم بر طبرستان بودند به دلیل آنکه نسبشان به سوخرا می رسید به سوخرائیان و به سبب انتسابشان به خاندان کارن به قارن وند معروف اند، نسب این سلسله بدین قرار است: مازیار (مازیار از دو کلمه ماز و یار تشکیل شده، در زبان مازندرانی ماز به معنی دژ و یا ذنبور است که دراین جا منظور همان دژ می باشد و مازیار یعنی یاور و همراه دژها. چنانچه در وی در سراسر طبرستان دژهای بسیاری برای محافظت از مرزهایش ساخت که تا آن زمان این همه دژ در یک جا بی نظیر بود. نام مازیار مخفف کلمه ماه ایزد یار می باشد) پسر قارن، قارن پسر کاوه آهنگر ونداد هرمزد، ونداد هرمزد پسر فرخان و فرخان از نواده های سوخرا پسر وانداد پسر کارن پسر سوخرای بزرگ بود. وی به اتکاء حکم و حمایت خلیفه، به عنوان یک والی مسلمان و نماینده خلیفه عباسی، تمام طبرستان و رویان را قلمرو خویش اعلام کرد و خود را با دعوی حاکم بلامنازعه تمام گیلان و طبرستان گیل گیلان و اسپهبد اسپهبدان خواند و به رسم معمول عهد ساسانیان به خود عنوان پتشخوارگر شاه داد، حکومت مازیار بر طبرستان از سال ۲۰۸ تا سال ۲۲۵ هجری در بغداد اتفاق افتاد.
اسلام آوردن مازیار
موسی بن حفص بن عمر بن علاء و مازیار بن قارن، کوه های شروین را از طبرستان، در عصر خلافت مامون گشودند که فتح آن کوه ها بسیار سخت و پرمشقت بود، مامون حکومت این منطقه را به مازیار سپرد. وی پدر مازیار قارن را می شناخت، سپس فرمان داد تا دین اسلام را برایش شرح دهند. مازیار پذیرفت و مسلمان شد و مامون او را محمد مولی امیرالمؤمنین به کنیۀ ابوالحسن نام نهاد و بر عمال طبرستان و رویان و دماوند والی گردانید و نامه ای به عمویش نوشت؛ تا ضمن نشان دادن مشروعیت حاکمیت مازیار بر بلاد رویان و مازندران از سوی خلیفه، از وی خواست؛ تا آن ولایات را تسلیم مازیار کند. سپس مازیار از بغداد به سمت ایران حرکت کرد و در مسیر راه باخبر گشت که عمویش با نیروهای بی شمار به پیشواز برادرزاده اش حرکت کرده است و این امر مازیار را سخت به تعجب وا داشت، چون فهمیده بود که عمویش از ماجرای دیدار او با خلیفه، آگاه گشته است. وی با غلامش به رایزنی در این مورد پرداخت، غلام به او گفت: عمویت با این همه نیرو و سپاه به استقبال تو نیامده است؛ مگر برای آنکه تو را غافلگیرانه بکشد. پس هرگاه به او نزدیک شدی و از یارانش برکنار ماندی، من حربه را به تو می دهم و آن را در سینه اش فرو بر، مازیار نیز چنین کرد و عموی خود را کشت و طبرستان به دستش افتاد. وی تا وفات مامون خلیفه عباسی والی آن دیار بود تا معتصم بالله خلیفه شد، معتصم نیز همچنان او را بر کار خود ابقا کرد.
مازیار و بابک خرمدین
...
wikifeqh: جنبش_مازیار