[ویکی فقه] جمله های شرطی به قضایای دارای دو جمله شرط و جزا و مقدم و تالی گفته می شود.
به جمله ای که در آن دو جمله شرط و جزا وجود داشته باشد به گونه ای که جمله جزا (تالی) بر شرط (مقدم)، وابسته و معلق گشته باشد، جمله شرطی می گویند. این تعلیق و وابستگی گاهی حقیقی و گاهی اضافی است.
کاربرد اصولی
در علم اصول از یک نظر جمله های شرطی به محقق الموضوع و غیر محقق الموضوع تقسیم می گردد.به جمله های شرطی ای که برای تبیین و تعیین محدوده موضوع حکم صادر می شود، «محقق الموضوع» گفته می شود. این گونه جمله ها مفهوم نداشته و خارج از محل بحث مفاهیم می باشد، مثل این که گفته شود: «ان رزقت ولدا فاختنه» که تصور ختنه فرزند معقول نیست مگر بعد از فرض وجود آن؛ یعنی نمی توان گفت اگر بچه ای نداشتی آن را ختنه نکن. به جمله های شرطی ای که برای تعیین و تبیین دایره شمول حکم وارد شده است «غیر محقق الموضوع» می گویند، مثل این که گفته شود: «ان احسنَ صدیقُک فاحسن الیه» که فرض احسان به دوست، توقف عقلی بر فرض صدور احسان ندارد بلکه امکان احسان به او هست، چه او احسان داشته باشد و چه نداشته باشد. مفهوم داشتنِ این جمله ها مورد اختلاف اصولیون می باشد.
به جمله ای که در آن دو جمله شرط و جزا وجود داشته باشد به گونه ای که جمله جزا (تالی) بر شرط (مقدم)، وابسته و معلق گشته باشد، جمله شرطی می گویند. این تعلیق و وابستگی گاهی حقیقی و گاهی اضافی است.
کاربرد اصولی
در علم اصول از یک نظر جمله های شرطی به محقق الموضوع و غیر محقق الموضوع تقسیم می گردد.به جمله های شرطی ای که برای تبیین و تعیین محدوده موضوع حکم صادر می شود، «محقق الموضوع» گفته می شود. این گونه جمله ها مفهوم نداشته و خارج از محل بحث مفاهیم می باشد، مثل این که گفته شود: «ان رزقت ولدا فاختنه» که تصور ختنه فرزند معقول نیست مگر بعد از فرض وجود آن؛ یعنی نمی توان گفت اگر بچه ای نداشتی آن را ختنه نکن. به جمله های شرطی ای که برای تعیین و تبیین دایره شمول حکم وارد شده است «غیر محقق الموضوع» می گویند، مثل این که گفته شود: «ان احسنَ صدیقُک فاحسن الیه» که فرض احسان به دوست، توقف عقلی بر فرض صدور احسان ندارد بلکه امکان احسان به او هست، چه او احسان داشته باشد و چه نداشته باشد. مفهوم داشتنِ این جمله ها مورد اختلاف اصولیون می باشد.
wikifeqh: قضایای_شرطی