جعفرقلی صدری

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جعفرقلی صدری فرزند فرج اله صدری در سال ۱۲۸۹ (ه.ش) در اصفهان به دنیا آمد. وی دختر صارم الدوله (صارم الدوله پسر ظلل السلطان نوه ی ناصرالدین شاه قاجار) حاکم اصفهان را به همسری خویش درآورد. او سمت هایی را از جمله ریاست کمیته مشترک ضدخراب کاری ساواک و شهربانی را در دوره سلطنت پهلوی به عهده داشت.
وی پس از اخذ دیپلم به دانشکده ی افسری رفت و دورۀ دو سالۀ دانشکده را طی نمود که در سال ۱۳۱۳ فارغ التحصیل شد، نامبرده دارای مدرک تحصیلی ششم متوسطه و مدارج نظامی بوده است. در سال ۱۳۴۰ (ه.ش) سرتیپ و در سال ۱۳۴۸ سپهبد گردید. او فارغ التحصیل دانشگاه جنگ و مسلط به زبان های انگلیسی و فرانسه بود. از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۳ فرماندهی منطقه نفت خانه مرزی عراق را برعهده داشت و در مهرماه سال ۱۳۴۳ به درجه سرلشکری رسیده و به ژنرال آجودانی شاه منتقل شد. او در ارتش مقامات بزرگی داشت و مدتی هم معاون سرای نظامی هم بود. وی هم چنین عضو لژ بزرگ فراماسونری ایران به نام «لژ بزرگ ایران» که در اسفند ماه ۱۳۴۷ تاسیس شده بود، به عضویت درآمد و در دوران خدمتش به رژیم پهلوی، نشان های لیاقت درجه ۱ و ۲ و ۳ و هم چنین نشان های افتخار ۱ و ۲ و ۳ و نشان رستاخیز، آذر آبادگان و پاس را دریافت نمود. وی از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ به مدت دو سال ریاست شهربانی را به عهده داشت. در ۴ بهمن ماه ۱۳۵۰ توسط شاه همزمان به ریاست کمیته مشترک ضدخراب کاری ساواک و شهربانی منصوب شد. وی اولین رئیس کمیته مشترک ضدخراب کاری بود که البته مقامی عمدتا تشریفاتی بود و وظیفه ی او را مدیریت اداره ی کل سوم ساواک (ناصر مقدم) و سپس (پرویز ثابتی) انجام می دادند. بر اثر اختلافات شدیدش با پرویز ثابتی رئیس ستاد کمیته مشترک که از ساواک بود، در اردیبهشت ۱۳۵۲ از سمت ریاست کمیته مشترک برکنار گردید. وی در اول آذرماه ۱۳۵۲ پس از سی و هشت سال خدمت بازنشسته شد و پس از آن با موافقت شاه یک شرکت حمل و نقل را با مشارکت یکی از کمپانی های بزرگ تاسیس نمود.
نقش وی در کمیته ی مشترک ضدخرابکاری
تشکیل کمیته مشترک ضدخرابکاری رژیم شاه (محمدرضا پهلوی) تبدیل به مخوفترین و وحشتناک ترین شکنجه گاه در رژیم طاغوت، شده بود که در پی دستور محمدرضا شاه، کمیته مشترک ضدخراب کاری (ساواک - شهربانی) در تاریخ چهارم بهمن ماه ۱۳۵۰ تاسیس گردید که در این کمیته در واقع شهربانی نقش اداره ویژه «اسکاتلند یارد» را ایفا می کرد و ساواک نقش «ام.آی.۵» (MI۵-۴۷ یک سازمان کاملا پنهانی و محدود است که زیر نظر نخست وزیر، وظیفه کنترل فعالیت های سیاسی علیه حکومت را به عهده دارد. کار این سازمان وظایف ضد جاسوسی و امنیت داخلی و جرائم سیاسی است و به طور کلی مسئول امنیت داخل کشور می باشد.) را داشت. کمیته مشترک در محل اداره اطلاعات شهربانی تشکیل شد و بعدها در شهرستان ها نیز شعبه هایی که تحت نظر مرکز فعالیت می نمودند، راه اندازی گردید. کمیته مشترک با ۳۷۵ پست سازمانی که ۱۱۱ پست آن متعلق به ساواک و ۲۶۴ پست دیگر به شهربانی اختصاص یافت، فعالیت خود را آغاز می نماید. اولین رئیس کمیته مشترک سپهبد جعفرقلی صدری رئیس شهربانی وقت و رئیس ستاد آن پرویز ثابتی از مقامات ساواک تعیین می گردد و نمایندگانی از ارتش و ژاندارمری به منظور هماهنگی در این ترکیب قرار می گیرند. پس از گذشت ۹۵ روز از تشکیل کمیته مشترک، رئیس شهربانی کل کشور سپهبد جعفرقلی صدری که همزمان ریاست کمیته مشترک ضدخراب کاری ساواک و شهربانی را نیز بر عهده داشت، گزارش ویژه ای در چهار برگ در خصوص سازمان و احتیاجات کمیته مشترک، مشتمل بر: «۱ – چارت تشکیلاتی ۲ – پرسنل مورد نیاز ۳ – اعتبار لازم جهت خرید خودور ۴ – اعتبار لازم جهت خرید کریستال برای دستگاه های بی سیم ۵ – اعتبار لازم جهت پرداخت اضافه کار پرسنل شبانه روزی کمیته ۶ – اعتبار هزینه های عملیاتی ۷ – اعتبار لازم جهت اجاره محل مناسب برای اداره گذرنامه و جابجایی آن و گسترش کمیته ۸ – اعتبار جهت مخارج بنزین، تعمیر اتومبیل ها و تهیه غذا» تنظیم، و در «شرفیابی حضوری» به شاه ارائه کرد که در تاریخ ۱۱/۲/۵۱؛ یعنی یک روز بعد، دستور شاه، کتباً به رئیس کمیته ابلاغ گردید. اینک اصل گزارش: «...در اجرای اوامر صادره کمیته مشترک ضدخراب کاری متشکل از عوامل ساواک و شهربانی کل کشور از تاریخ ۴/۱۱/۵۰ در محل شهربانی کل کشور تشکیل گردیده که اقدامات و فعالیت های آن در زمینه دستگیری و قلع و قمع گروه های خراب کار مستمراً از عرض گذشته است. در کمیته حدود ۶۵ نفر از کارمندان ساواک و حدود ۲۰۰ نفر از افسران، درجه داران و پاسبانان شهربانی کل کشور انجام وظیفه می نمایند و کمیته به وسیله اطلاعاتی که اکیپ های تجسس کمیته راساً کسب می نمایند و با اخبار و اطلاعاتی که از طرف ساواک، اداره اطلاعات شهربانی کل کشور، پلیس تهران و سایر مراجع دریافت می دارد، به فعالیت خود ادامه می دهد. اکنون که مقرر است کمیته کماکان به وظایف محوله بپردازد، با توجه به تجاربی که طی سه ماه گذشته به دست آمده و احتیاجاتی که احساس شده سازمان جدیدی برای کمیته در نظر گرفته شده که نمودار آن به ضمیمه از عرض می گذرد و مجموع پرسنل مورد نیاز کمیته که در نمودار مشخص شده ۳۷۵ نفر خواهد بود که ۱۱۱ نفر آنها از ساواک و ۲۶۴ نفر آن ها از شهربانی تامین می شوند.»
صدری و کمیته مشترک ضدخراب کاری
جعفرقلی صدری در اعترافات خود می گوید: «...پس از چند روز ماموری جلوی کلانتری قلهک کشته شد و سپهبد فرسیو را ترور کردند و در همین زمان، واقعه سیاهکل اتفاق افتاد. ساواک و ژاندارمری رفتند و آن ها را کشتند و بازماندگان گروه سیاهکل متواری شدند. این گروه در تهران شروع به سرقت از بانک ها و تخریب کردند. شاه ما را احضار کرد. مقام امنیتی در حضور شاه گفت: ما به تنهایی نمی توانیم کاری بکنیم. در این شورا که تشکیل شده بود، ازهاری، اویسی، بنده و پالیزبان شرکت داشتیم. پس از مدتی مذاکره، تصمیم گرفته شد، یک اجتماع سازمان نظامی تشکیل شود. ثابتی از طرف ساواک، سپهبد جعفری از طرف شهربانی و سپهبد محققی از طرف ژاندارمری، اعضای این تشکیلات شدند. سرلشکر فرزانه که در آن زمان رئیس آگاهی بود، رئیس اطلاعات شهربانی شد. شاه گفت که باید این اجتماع تشکیل شود و شما هر کس را که گرفتید باید تحویل ساواک بدهید. ولی آقای ثابتی هر کس را می گرفت خودش به تنهایی عمل می کرد. من ناراحت شدم و با او همکاری نکردم و گفتم که ساواک شش هزار عضو فقط در تهران دارد، خودش به تنهایی عمل کند. شبی در چهار نقطه تهران بمب گذاری شد. فردا هویدا تلفن کرد که باید بیایید جلسه. فردوست و هدایتی هم آن جا بودند. جلسه تشکیل شد و هویدا گفت که شاه از این بابت ناراحت است، شما چرا همکاری نمی کنید. ما می دانستیم که بمب ها را ساواک منفجر می کند تا وانمود نماید که در شهر خراب کاری می شود و باید همه نیروهای انتظامی با ساواک همکاری کنند. شخصی به نام جهان شب ژرفی که بمب ساز ساواک بود و بمب ها را می ساخت، خود در حادثه بمب گذاری کشته شد و این واقعیت را که ساواک عامل بمب گذاری بود، ثابت می کند. من حاضر شدم دو افسر و ۳۰ پاسبان در اختیار کمیته بگذارم و همین کار را هم کردم؛ اما باز متوجه شدیم که ثابتی به تنهایی عمل می کند و خودش با افرادش به خانه ای در نیروی هوایی حمله کرده و چند نفر را کشته و دستگیر کرده، ما ناچار تصمیم گرفتیم از کارهای او و مکالمات تلفنی اش اطلاعاتی حاصل کنیم، من سرهنگ مخفی، افسر اطلاعاتی را احضار کردم و به کمک تلفن چی شهربانی، از داخل دیوار سیمی به تلفن ثابتی کشیدیم و از مکالماتش نوار برداشتیم. در آن نوار ثابتی از مردم، زمین و پول و فرش می خواست. من آن نوار را پیاده کردم و به شاه دادم. شاه وقتی ماجرا را فهمید، گفت: او چقدر طمع دارد. نوار را به فردوست داد و گفت: تذکراتی به ساواک داده شود. ما دیگر نفهمیدیم که فردوست تذکر داد یا نه؟..»
دادگاه صدری و پایان کار وی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس