جست و جو. [ ج ُ ت ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب )همان جستجو است. رجوع به این کلمه شود : نگر نره دیو اندرین جست و جو چه جست و چه دید اندرین گفت و گو.
فردوسی.
پراکنده ترکان برو آمدند پرآواز و با جست و جو آمدند.
فردوسی.
به جست و جوی و تکاپوی کار من ابلیس هزار نعلین را بیش بردریده شراک.
سوزنی.
- جست و جو کردن ؛ تفحص. فحص. کاوش.
فرهنگ فارسی
همان جستجو است
فرهنگستان زبان و ادب
{search} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] عمل گشتن به دنبال اطلاعات یا داده ها در محیط هایی چون اینترنت که حجم داده ها در آنها بسیار زیاد است
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تلاش برای یافتن چیزی را تفحص و یا جست و جو می گویند که در بسیاری از بابهای فقهی کاربرد دارد. عنوان یاد شده در بابهای اجتهاد و تقلید، طهارت، صلات، زکات، خمس، حج، نکاح، طلاق، اطعمه و اشربه، لقطه، و شهادات به کار رفته است.
جست و جو در اجتهاد و تقلید بنابر قول مشهور، مبنی بر وجوبتقلید از مجتهد اعلم، در صورت تعدد مجتهدان و علم به اختلاف فتاوای آنان، هرچند به اجمال و نیز علم اجمالی به اعلم بودن یکی از ایشان، جست وجو برای یافتن مجتهد اعلم واجب است. با جهل به وجود اعلم در میان آنان، در وجوب فحص اختلاف است و با جهل به اختلاف فتاوا، جست وجو واجب نیست، مگر بنابر قول به وجوب تقلید اعلم، حتّی در فرض عدم اختلاف فتوا .
← شک مقلد در جامع الشرایط بودن مجتهد اگر کسی در طهارت و نجاست چیزی شک کند، بنابر طهارت آن می گذارد و لازم نیست تفحّص کند؛ هرچند تحصیل علم ممکن باشد، مگر آنکه شی ء مشکوک پیشینه نجاست داشته باشد که در این صورت بنا را بر نجاست آن می گذارد.