[ویکی فقه] جرح دارای سه معنای گواهی بر فسق شاهد ، بحثی رجالی و
جراحت در بدن می باشد که از جرح به معنای نخست در باب
قضاء و به مناسبت در باب
تجارت سخن رفته است و به معنای دوم در علم
رجال بحث شده است.
گواهی بر فسق شاهد، مقابل تزکیه/
اخبار از صفتی سلب کننده
وثوق از
راوی حدیث، مقابل تعدیل/ جراحت وارد کردن .
جایگاه جرح
از راههای اثبات
مدعا نزد قاضی، شهادت دو مرد عادل (بینه) است. با
جهل قاضی به عدالت شاهد،
فحص از آن قبل از صدور
حکم بر وی
واجب است. این فحص یا از طریق مدّعی انجام می گیرد؛ بدین معنا که قاضی از وی- که
اقامه بینه کرده است- می خواهد عدالت
گواهان خود را ثابت کند و یا خود قاضی عهده دار این امر می گردد.
با اقامه بینه بر عدالت شهود از سوی مدّعی، عدالت آنان نزد قاضی ثابت می شود؛ لیکن در اینکه قاضی می تواند به صرف ثبوت عدالت شهود نزد وی، حکم صادر کند یا بر او واجب است قبل از صدور حکم از
منکر بپرسد که وی بینه ای بر فسق شهود دارد یا نه،
اختلاف است.
قول دوم به
مشهور نسبت داده شده است. بنابر
وجوب نیز در اینکه این امر مطلقا بر قاضی واجب است یا تنها در صورت جهل منکر به داشتن چنین حقّی (اقامه بینه بر فسق)، اختلاف است.
با مثبت بودن پاسخ منکر و تقاضای
مهلت از قاضی برای اقامه بینه، قاضی به او مهلت می دهد. مدّت مهلت- بنابر آنچه به مشهور نسبت داده شده- سه روز است؛ بدون تفصیل بین دوری
مسافت بینه و نزدیکی آن.
برخی بر اطلاق، اشکال کرده اند.
شرایط جرح کننده
آنچه در پذیرش بینه
معتبر است- مانند عدالت، کمتر از دو نفر نبودن و
متهم نبودن- در قبول جرح نیز معتبر است. علاوه بر آن، علم جرح کننده به شرایط جرح و تعدیل و آنچه
سبب خروج از عدالت می شود نیز در پذیرش جرح وی،
شرط است.
چگونگی جرح
...
[ویکی الکتاب] معنی
جَرَحْتُم: کسب کردید -جرح به معنای کار کردن با اعضاء ( دست ) است ، و مراد از آن کسب است )
تکرار در قرآن: ۴(بار)
«جرح» در اصل به معنای جراحت و اثری است که بر اثر بیماری و آسیب به بدن انسان می رسد.
(بر وزن قفل) زخم.
جمع آن جروح است گوش در مقابل گوش، دندان و زخمها قصاص شوندهاند. در مفردات گوید: قدح شاهد را جرح گویند گوئی قادح زخمی به او میزند حیوان شکاری را جارحه نامیدهاند زیرا زخمی میکند و یا کسب میکند، اعضاء بدن را که کار میکنند جوارح گویند زیرا اثر میگذارند و یا کسب میکنند، اجتراح کسب گناه و اصل آن از جراحة است(باختصار). طیّبات بر شما حلال شده و آنچه از حیوانات شکاری تعلیم کننده سگهای شکاری و یا صاحبان شکار با کلاب هستید . در مجمع فرموده: جوارح به معنی کواسب است از طیور و درّنده ها، واحد آن جارحه است و علّت این تسمیه آنست که برای اربابان خود در اثر شکار کردن طعام کسب میکنند. ناگفته نماند کسب یک نوع اثر گذاردن است. و آنگاه که جارحة به معنی کاسب به کار وی رود، معنای اوّلی ملحوظ است . او کسی است که شما را در وقت شب میگیرد (میمیراند) و انچه در روز کسب میکنید میداند سپس در روز شما را زنده میکند تا اجا معیّن به پایان برسد. در این آیه «جَرَحْتُمْ» به معنی کار با جارحه و اعضاء است . از راغب نقل شد که اجتراح کسب گناه است در اقرب الموارد گوید: اجتراع به معنی اکتساب است و اکثراً در جرائم به کار میرود و از آنست قول قرآن «اَمْ حَسِبَ الَّذینَ اجْتَرَحوا...» مجمع البلان
مطلق اکتساب گفته است در نهج البلاغه آمده «فَزالَ عَنْهُمْ اِلّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَ حوها» خطبه 176 قاموس و صحاح نیز مطلق اکتساب گفتهاند ولی محلّی پیدا نشد که در غیر گناه استعمال شده باشد. در محلّ دیگری به جای اجترح اکتسب آمده مثل . احتمال هست علت استعمال اجتراح در سیئات آن باشد که گناهان در وجود انسان و جهان اثر بد میگذارند و گناهکار به وجود خود و روح خود و به دنیا زخم میزند و شاید گناهان او در حسنات وی زخم تولید کند انشا اللّه در «وزن»خواهد آمد که سیئات سبب خفّت و پوچی حسنات اند.