جبرائیل

/jebrA~il/

فرهنگ اسم ها

اسم: جبرائیل (پسر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: jebrā’il) (فارسی: جبرائيل) (انگلیسی: jebrail)
معنی: بنده ی خدا، نام یکی از فرشتگان مقرب الهی، ( = جبریل، جبرئیل )، مرد خدا، ( اَعلام ) در فرهنگ اسلامی و دیگر ادیان نام یکی از فرشتگان مقرب الهی که رابط میان خدا و پیامبران است، روح القدس، روح الامین
برچسب ها: اسم، اسم با ج، اسم پسر، اسم عبری، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

جبرائیل.[ ج َ ] ( ع اِ ) یعنی بنده خدای عزوجل. ( از منتهی الارب ). مرد خدا. ( قاموس کتاب مقدس ). پیک خدای عزوجل.

جبرائیل. [ ج َ ] ( اِخ ) نام فرشته وحی. ( منتهی الارب ). امین وحی. روح الامین. روح القدس. ناموس اکبر. جبرول. ( یادداشت مؤلف ). جبرائل. در قاموس کتاب مقدس چنین آمده : فرشته ای است که زکریا را بولادت یحیی و مریم را بولادت عیسی بشارت داد و همان است که در ایام سابق به دانیال نبی فرستاده شد تا تفسیر رؤیا را بر او تعلیم کند و خود مدلول اسم اشاره بقوت خداست. ( قاموس کتاب مقدس ). نام یکی از هفت ملکی که بعقیده یزیدی ها مدبر جهانند. ( تاریخ کرد ص 130 ). رجوع به جبرئیل شود.

جبرائیل. [ ج ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار است. و در48 هزارگزی جنوب خاوری بیجار و هشت هزارگزی خاور شوسه بیجار به همدان واقع شده و محلی است تپه ماهور وسردسیر. سکنه آن 650 تن باشد، و آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آنجا غلات ، لبنیات و انگور وشغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه آنجا مالرو و در فصل خشکی از خان باغی اتومبیل میتوان برد. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

جبرائیل. [ ج َ ] ( اِخ ) ابن بختیشوع بن جورجیس بن بختیشوع ، از اطباء حاذق و ماهر از مردم جندیشابور که در خدمت هارون الرشید و خلفاء بعد از وی بود. او تألیفات بسیاری در طب دارد و بجای پدر خود بختیشوع بریاست پزشکانی که در خدمت خلیفه بودند منصوب شد. مردم جندیشابور اززمان اکاسره ( ساسانیان ) حذاقت و مهارت خاصی در این صناعت داشتند بهمین جهت بمقامات عالی دولتی میرسیدند. در تاریخ بناء جندیشابور چنین گویند: چون اردشیر بر قیصر روم پیروز شد و بلاد سوریه و انطاکیه را فتح کرد، دختر قیصر را از وی خواستگاری نمود، قیصر قبول کرد و پیش از این که دختر را بیاورد، شهری همانند قسطنطنیه برای او بنا کرد و بنام جندیشابور نامید و در وجه تسمیه این شهر چنین آمده : که آنجا قریه ای بود که مردی بنام جندا مالک آن بود و شاپور خواست آنرا باقیمت گزافی از وی بخرد و شهر مزبور را بنا کند او از فروش امتناع کرد و سرانجام قرار شد زمین از آن جندا و ساختمان از آن شاپور باشد و بنام هر دو یعنی «جندا» و «شاپور» نامیده شد. و چون دختر قیصر را به آنجا منتقل ساختند بهمراه وی از هر صنفی جمعی از مردمان سرزمین او بود و در میان آنان گروهی از طبیبان حاذق بودند که در جندیشابور اقامت کردند و بجوانان طب می آموختند و در این فن آن قدر پیشرفت کردند که در معالجه و اصول بهداشت از یونانیها و هندیها جلو افتادند،زیرا اینان برگزیده دانش همه اقوام را فراگرفتند ونتایج تجارب خویشتن را بآن افزودند و کتابها در این علم نوشتند و قوانین کلی وضع کردند، تا اینکه در سال بیستم کسری طبیبان جندیشاپور به امر پادشاه گرد آمدند و مناظره ای در مسائل طبی میان آنها صورت گرفت که سخت مشهور است. واسطةالمجلس در این جلسه جبرئیل درستاباذ طبیب کسری بود و ثانی «درجه دوم » سوفسطائی و یارانش و یوحنا و گروهی از اطباء بودند و مسائلی بین آنان مطرح شد که چون در آنها تأمل شود فضل و مهارت آنان در پزشکی بخوبی آشکار میگردد و امر بر این منوال بود تا زمانی که منصور بخلافت رسید و شهر دارالسلام «بغداد» را بنا کرد و کسالتی بر وی عارض شد که برای معالجه آن جرجیس بن بختیشوع را از جندیشاپور احضار کرد. در سال صد و هفتاد و پنج جعفر برمکی مریض شد و با اجازه هارون الرشید بختیشوع که طبیب خاص رشید بوداو را معالجه کرد ( در آنزمان رسم چنین بود که طبیب خاص خلیفه بدون اجازه وی نمیتوانست اشخاص دیگر را معالجه کند ) و چون بهبود یافت جعفر به او گفت : از تو میخواهم که طبیب ماهری برای من اختیار کنی تا در خدمت من باشد و مورد احسان و اکرام قرار گیرد. او گفت طبیبی حاذق تر و ماهرتر از جبرائیل پسر خود نمیشناسم حتی از خودم در صناعت طب داناتر است جعفر گفت : او را نزد من بیاور، چون حاضر شد جعفر مرضی را که از همه پنهان میداشت باو گفت و علاج آنرا از وی خواست. جبرائیل در ظرف سه روز او را کاملاً معالجه کرد و جعفر بسیار خشنود شد و باندازه ای او را دوست میداشت که ساعتی از وی دوری نمیکرد و همیشه با او طعام و شراب میخورد. بعد از این مطلب قفطی از کیفیت معرفی جبرائیل بحضرت هارون سخن میگوید و داستانی درباره معالجه کنیزک خلیفه نقل میکند که همان سبب آشنائی خلیفه با جبرائیل میشود و پانصدهزار درهم جائزه باو میدهد و او را رئیس اطبا می کند و مقام او روز بروز در نزد رشید اعتلا می یافت تا آنجا که رشید گفت : هر کس با من حاجتی دارد به جبرائیل بگوید، زیرا وی هر حاجتی از من بخواهدآنرا اجابت میکنم و بهمین جهات هر کس به رشید حاجتی پیدا میکرد بجبرائیل میگفت تا وی از رشید بخواهد.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

یکی از چهار فرش ته مقرب اسلام که حامل وحی الهی بر انبیاست .
۱- ( اسم ) یکی از فرشتگان مقرب. ۲- ( اسم ) دل که بزعم صوفیان مهبط انوار الهی و محل وحی و الهام اوست .
شیخ امین الدین

فرهنگ عمید

=جبرئیل

پیشنهاد کاربران

ناموس اکبر. [ س ِ اَ ب َ ] ( اِخ ) جبرئیل. ( اقرب الموارد ) ( ازناظم الاطباء ) ( السامی ) . کنایه از جبرئیل است. ( برهان قاطع ) . لقب جبرئیل علیه السلام. ( از آنندراج ) ( از مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات
...
[مشاهده متن کامل]
) . مرحوم دهخدا چنین یادداشت کرده اند: کلمه یونانی است و به معنی جبرئیل نیست و این معنی جبرئیل را به غلط از این حدیث فهم کرده اند: حدّثنی احمدبن عثمان المعروف بأبی الجوزاء. . . قال رسول اﷲ. . . ثم قال : اقراء، قلت : ما أقراء؟. . . قال : اقراء باسم ربک الذی خلق. فقرأت ، فأتیت خدیجة فقلت لقد اشفقت علی نفسی. . . ثم انطلقت بی الی ورقةبن نوفل بن اسد. قالت اسمع من ابن اخیک. فسألنی فاخبرته خبری فقال هذا الناموس الذی انزل علی موسی بن عمران [ تاریخ محمدبن جریر طبری ]. ورقةبن نوفل ، مرادش همان قانون خدای یگانه پرستی بود و�هذا� به �خبر� راجع است نه �جبرئیل �. ولی چون تصوررفته است که مرجع ضمیر جبرئیل است ناموس و سپس ناموس اکبر را لقب جبرئیل یا نام او گفته اند. ( یادداشت مؤلف ) . || ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قاعده و دستور بزرگ و شریعت ، چرا که در لغت حکما ناموس به معنی تدبیر و سیاست است. ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ) .

بپرس