[ویکی فقه] جامعه شناسی علم یا جامعه شناسی دانش علمی در معنای کلی و عام آن شاخه ای از جامعه شناسی است که رابطه فکر و جامعه را مورد مطالعه قرار می دهد.
در فرهنگ و ادبیات ما فارسی زبانان بین کلماتی چون معرفت، فکر، اندیشه، تدبّر، فهم، شناخت، دانش، خرد، علم، فلسفه، و حتی دین، یا فرق اندکی گذاشته می شود یا اینکه اصلاً آنها مساوی گرفته می شوند و به صورت جانشین یکدیگر به کار می روند. البته این خاص فرهنگ و زبان فارسی نیست. در فرهنگ و زبان های دیگر عموماً، البته با شدت و ضعفی متفاوت، وضع به همین منوال است. نه تنها این، بلکه اغلب در حیطه معرفت شناسی (Epistemology) و حوزه نظری شناخت هم، یا اینکه اصلاً موضع شخصی در تمایز بین آنها وجود ندارد و یا اینکه مرزها غیردقیق، سیال، مغشوش و متداخل، سطحی، ذوقی، ذهنی، و یا صوری اند. در اینجا فرصتی نیست که برای هر یک از این مدعاها شاهد بیاوریم. هدف این است که مُصراً بیان کنیم که اگر جنبه ای از معرفت شناسی که کمتر به آن پرداخته شده بوده است، یعنی تعیین حد و حدود قلمروهای معرفتی، مورد مُداقّه قرار گیرد از بسیاری از مشکلات و کشمکش های معرفتی فکری قرون حاضر جلوگیری خواهد کرد.به همین دلیل است که ژرژ گورویچ می گوید از دستاوردهای مهم ماکس شلر اینست که ما معرفت نداریم، معرفت ها داریم. همان طور که در جایی دیگر استدلال کرده ام. مراجعه کنید به فصل چهارم کتاب انگلیسی مؤلف؛
M. Tavakol، Sociology of Knowledge-Theoretical Problems، Sterling، ۱۹۸۷.
این انواع یا قلمروهای معرفتی به لحاظ های ذیل متفاوتند:۱- به لحاظ موضوع.۲- به لحاظ سائق و انگیزه داخلی و ذاتی، و ریشه روانی.۳- به لحاظ روش.۴- به لحاظ هدف.۵- به لحاظ شکل و جهت حرکت تاریخی.۶- به لحاظ زبان و شیوه یا استیل.۷- به لحاظ منشاء جامعه شناختی از نظر تشکل و گروه بندی.۸- به لحاظ کارکرد اجتماعی.۹- به لحاظ سازمان اجتماعی کسب و نگهداری.۱۰. به لحاظ ممثل انسانی یا تیپ رهبری.تا آنجا که معرفت به علم مربوط می شود؛
← موضوع
تعریف انسان به عنوان موجودی که می اندیشد، فکر می کند، یا اندیشمند، اندیشه گر و اهل فکر (Home Sapiens) است، قدمت چند هزار ساله دارد. بر این اساس، اندیشه یا فکر به مثابه ملاک انسانیت انسان و متمایز کننده وی از سایر مخلوقات عمدتاً ثابت، مستقل، و مبرّا از تاثیرات فردی، اجتماعی و محیطی تلقی شده است. این حکم البته در قرون اخیر تزلزل یافته و بر عده و عُده کسانی که ثبات، استقلال و تعالی ذاتی فکر و معرفت را زیر سؤال برده اند، افزوده شده است. چنین شائبه هایی بی شک اتفاقی جدید نیست و سابقه استدلال های نسبی کننده فکر و تغییرپذیری اندیشه و تاثیرپذیری معرفت و زمینی، این جهانی و تابعی دیدن تفکر نیز به چند هزار سال تاریخ بشر باز می گردد. در نتیجه هم مستقل و مطلق دیدن فکر و هم تبعی و متغیر دیدن آن قدمتی طولانی دارد. اگرچه سلطه و شمول اولی به ویژه در گذشته بیش از دومی بوده است، اما در نزد صاحب نظران و محافل و مکاتبی که فکر را غیر ثابت و تاثیرپذیر تلقی کرده اند، منابع تغییر و تاثیر یکی نیست. منبع تغییر و تاثیر و وابستگی فکر و معرفت، دربرگیرنده طیف وسیعی است از جسم و روان فرد تا محیط فیزیکی و طبیعی، محیط اجتماعی و تاریخی. آنها که محیط اجتماعی تاریخی را سرمنشا تاثیر و تغییر و به اصطلاح، تعین فکر و معرفت در نظر گرفته اند از هواداران رسمی یا غیررسمی رویکردی هستند که در تقسیم بندی های معاصر مطالعات و تتبعات، جامعه شناسی معرفت نام گرفته است.تاکید می کنیم که جامعه شناسی معرفت به عنوان رشته ای مستقل و رسمی، یک پدیده معاصر و قرن بیستمی است ولی نیز یادآور می شویم که نوع توجیهات و استدلال هایی که در جامعه شناسی معرفت امروزین مطرح است، نظایر چند صد ساله بلکه چند هزارساله دارد، آن هم در فرهنگ ها و تمدن های مختلف، در جایی دیگر.
Tavakol، M، Sociology Of Knowledge: Theoretical Problems، Sterling، ۱۹۸۷.
...
در فرهنگ و ادبیات ما فارسی زبانان بین کلماتی چون معرفت، فکر، اندیشه، تدبّر، فهم، شناخت، دانش، خرد، علم، فلسفه، و حتی دین، یا فرق اندکی گذاشته می شود یا اینکه اصلاً آنها مساوی گرفته می شوند و به صورت جانشین یکدیگر به کار می روند. البته این خاص فرهنگ و زبان فارسی نیست. در فرهنگ و زبان های دیگر عموماً، البته با شدت و ضعفی متفاوت، وضع به همین منوال است. نه تنها این، بلکه اغلب در حیطه معرفت شناسی (Epistemology) و حوزه نظری شناخت هم، یا اینکه اصلاً موضع شخصی در تمایز بین آنها وجود ندارد و یا اینکه مرزها غیردقیق، سیال، مغشوش و متداخل، سطحی، ذوقی، ذهنی، و یا صوری اند. در اینجا فرصتی نیست که برای هر یک از این مدعاها شاهد بیاوریم. هدف این است که مُصراً بیان کنیم که اگر جنبه ای از معرفت شناسی که کمتر به آن پرداخته شده بوده است، یعنی تعیین حد و حدود قلمروهای معرفتی، مورد مُداقّه قرار گیرد از بسیاری از مشکلات و کشمکش های معرفتی فکری قرون حاضر جلوگیری خواهد کرد.به همین دلیل است که ژرژ گورویچ می گوید از دستاوردهای مهم ماکس شلر اینست که ما معرفت نداریم، معرفت ها داریم. همان طور که در جایی دیگر استدلال کرده ام. مراجعه کنید به فصل چهارم کتاب انگلیسی مؤلف؛
M. Tavakol، Sociology of Knowledge-Theoretical Problems، Sterling، ۱۹۸۷.
این انواع یا قلمروهای معرفتی به لحاظ های ذیل متفاوتند:۱- به لحاظ موضوع.۲- به لحاظ سائق و انگیزه داخلی و ذاتی، و ریشه روانی.۳- به لحاظ روش.۴- به لحاظ هدف.۵- به لحاظ شکل و جهت حرکت تاریخی.۶- به لحاظ زبان و شیوه یا استیل.۷- به لحاظ منشاء جامعه شناختی از نظر تشکل و گروه بندی.۸- به لحاظ کارکرد اجتماعی.۹- به لحاظ سازمان اجتماعی کسب و نگهداری.۱۰. به لحاظ ممثل انسانی یا تیپ رهبری.تا آنجا که معرفت به علم مربوط می شود؛
← موضوع
تعریف انسان به عنوان موجودی که می اندیشد، فکر می کند، یا اندیشمند، اندیشه گر و اهل فکر (Home Sapiens) است، قدمت چند هزار ساله دارد. بر این اساس، اندیشه یا فکر به مثابه ملاک انسانیت انسان و متمایز کننده وی از سایر مخلوقات عمدتاً ثابت، مستقل، و مبرّا از تاثیرات فردی، اجتماعی و محیطی تلقی شده است. این حکم البته در قرون اخیر تزلزل یافته و بر عده و عُده کسانی که ثبات، استقلال و تعالی ذاتی فکر و معرفت را زیر سؤال برده اند، افزوده شده است. چنین شائبه هایی بی شک اتفاقی جدید نیست و سابقه استدلال های نسبی کننده فکر و تغییرپذیری اندیشه و تاثیرپذیری معرفت و زمینی، این جهانی و تابعی دیدن تفکر نیز به چند هزار سال تاریخ بشر باز می گردد. در نتیجه هم مستقل و مطلق دیدن فکر و هم تبعی و متغیر دیدن آن قدمتی طولانی دارد. اگرچه سلطه و شمول اولی به ویژه در گذشته بیش از دومی بوده است، اما در نزد صاحب نظران و محافل و مکاتبی که فکر را غیر ثابت و تاثیرپذیر تلقی کرده اند، منابع تغییر و تاثیر یکی نیست. منبع تغییر و تاثیر و وابستگی فکر و معرفت، دربرگیرنده طیف وسیعی است از جسم و روان فرد تا محیط فیزیکی و طبیعی، محیط اجتماعی و تاریخی. آنها که محیط اجتماعی تاریخی را سرمنشا تاثیر و تغییر و به اصطلاح، تعین فکر و معرفت در نظر گرفته اند از هواداران رسمی یا غیررسمی رویکردی هستند که در تقسیم بندی های معاصر مطالعات و تتبعات، جامعه شناسی معرفت نام گرفته است.تاکید می کنیم که جامعه شناسی معرفت به عنوان رشته ای مستقل و رسمی، یک پدیده معاصر و قرن بیستمی است ولی نیز یادآور می شویم که نوع توجیهات و استدلال هایی که در جامعه شناسی معرفت امروزین مطرح است، نظایر چند صد ساله بلکه چند هزارساله دارد، آن هم در فرهنگ ها و تمدن های مختلف، در جایی دیگر.
Tavakol، M، Sociology Of Knowledge: Theoretical Problems، Sterling، ۱۹۸۷.
...
wikifeqh: جامعه شناسی_دانش