فرهنگ اسم ها
معنی: نام پزشکی یونانی
برچسب ها: اسم، اسم با ج، اسم پسر، اسم یونانی، اسم هنری
لغت نامه دهخدا
بلبل همی سراید چون باربد
قالوس و قفل و رومی و جالینوس.
اسدی ( لغت فرس ).
جالینوس. ( اِخ ) نام یکی از سرداران ایرانی که در جنگ با اعراب شرکت داشت و شکست خورد. ( تاریخ گزیده ج 1 ص 174 ).
جالینوس. ( اِخ ) نام یکی از حکمای کرام . او طبیب هشتم است از طبیبان که هریک بیمثل زمان خود بوده اند اول ایشان اسقیلپیدس دوم غورس سوم مینوس چهارم برمانیدس پنجم افلاطون ششم اسقلیپیدس هفتم بقراط هشتم جالینوس است. وی خاتم مهر اطباء است. ( آنندراج ). وی به جالینوس برغامسی و جالینوس القلوذی شهرت داشته است.مؤلف عیون الانباء آرد: آنچه از احوال جالینوس معلوم و نزد خواص و عوام مشهور است آنکه وی هشتمین و آخرین اطباء بزرگ است و نه تنها کسی بپایه او در علم نرسید، بلکه هیچکس بمقام علمی او نزدیک نگردید. از آغاز ظهور طب تا آن زمان سوفسطائیان در آن فن اختلاف بسیاری پدید آورده و محاسن آن را از بین برده بودند و او برضد آنان قیام کرد و گفته آنان را ابطال کرد و عقاید بقراط و پیروان او را استوار ساخت و به نصرت آنها اقدام کرد و کتابهای بسیار در کشف حقایق فن طب تألیف کرد و در آنها مکنونات آن را آشکار ساخت و مشکلات آن را توضیح داد. پس از وی کسی در این فن به پایه او نرسید و اطباء متأخر شاگردان او بشمارند. وی هشتاد و هفت سال زندگی کرد که هفده سال آن کودک و متعلم بود. و هفتاد سال معلم و آموزگار. این عقیده یحیی نحوی است که درباره دیگر معلمان بزرگ طب نیز همین تقسیم را بکار برده و عمر آنان را بدو دوره تعلیم وتعلم تقسیم کرده است لیکن باید در این گفته تحقیق شود، زیرا تقسیم مزبور درباره پاره ای از آنان غیرممکن بنظر میرسد از آنجمله درباره جالینوس گفته که هفده سال تعلم و هفتاد سال تعلیم کرده است ، این گفته با آنچه جالینوس در بعضی مؤلفاتش آورده مخالف است که :
«پدرم پیوسته مرا هندسه و حساب و ریاضیات تعلیم داد تا به سن پانزده سالگی رسیدم در آنوقت مرا به آموختن منطق واداشت ، زیرا میخواست فلسفه بیاموزم ، ولی در خواب دید که مرا بتحصیل طب وادارد و آنگاه مرا به فراگرفتن این فن گماشت. در این وقت هفده سال داشتم ». بنابراین دور نیست آنچه درباره متقدمان بر او گفته نیز چنین باشد و از زمان ابقراط تا جالینوس 665 سال و از زمان اسقلیموس اول تا درگذشت جالینوس بگفته یحیی نحوی 5502 ( ؟! ) سال بوده است. و بگفته اسحاق بن حنین از زمان جالینوس تا هجرت 525 سال بوده است و بگفته اسحاق تولد جالینوس 59سال بعد از مسیح بود و آنانکه او را معاصر مسیح دانسته اند و گویند وی به سوی عیسی روآورد تا به وی ایمان آورد، درست نیست ، زیرا جالینوس در مواردی از کتب خود بقسمی از موسی و مسیح یاد کرده که معلوم میشود بعد از مسیح میزیسته است ، از جمله کسانی که او را معاصر مسیح دانسته اند بیهقی است که در کتاب مسارب التجارب و غوارب الغرائب گفته است : اگر در میان حواریین خبر«بولس » پسر خواهر جالینوس نمی بود، کافی بود، همو گوید جالینوس پسر خواهر خود را نزد عیسی فرستاد تا اظهار دارد که خود از آمدن نزد او عاجز است ولی به وی ایمان آورد و خود نیز به عیسی ایمان آورد در صورتی که جالینوس در مقالت اول از کتاب اخلاق پس از نقل صفات اخلاقی قومی گوید: این در سال 514 بعد از اسکندر بود.و این تاریخ صحیح ترین تاریخی است که درباره عصر اوگفته شده است. ( از عیون الانباء ج 1 صص 71 - 72 ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم ) نوایی است از موسیقی قدیم .
نام یکی از حکمای کرام
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] جالینوس (معرّبِ گالینوسِ یونانی )، آخرین نگارنده برجسته آثار پزشکی در یونان باستان می باشد که هم به عنوان کالبدشناس و عالِم وظایف الاعضاء و هم به عنوان پزشک ، جراح و داروشناس شهرت دارد.وی را فیلسوف نیز دانسته اند.از برخی آثارش، فقط ترجمه های عربی ، عبری یا لاتینی آن ها بجا مانده است.شهرت او در سده های سپسین به طور پیوسته افزایش یافت و سرانجام در کنار بقراط ، اثرگذارترین پزشک دوران قدیم دانسته شد.
جالینوس در ۱۲۹ یا ۱۳۰ میلادی در پرگامون (بَرغُمَه) در آسیای صغیر به دنیا آمد و در حدود ۱۹۹ یا ۲۰۰ میلادی در رُم درگذشت.نیکن، پدر جالینوس، معمار و هندسه دان و بسیار با فرهنگ بود و آموزش خصوصی پسرش را از اوان کودکی او آغاز کرد.
← تحصیلات
مجموعه آثار جالینوس که به عربی ترجمه شد، یا به زبانی دیگر در دوره اسلامی مورد استفاده قرار گرفت، بیش از آثار هر پزشک دیگر بر پزشکی دوره اسلامی تأثیر گذاشت، چه پزشکان یونانی که اثر یا آثاری از آن ها به عربی ترجمه شد و چه تمام پزشکان دوره اسلامی.به طورکلی جالینوس را می توان سرچشمه تقریباً تمامی اصول و نظریه ها و موازین پزشکی دوره اسلامی، در تمامی شاخه های آن، به شمار آورد.اگرچه از بسیاری از دانشمندان، فلاسفه و پزشکان یونانی رسائلی در پزشکی به عربی ترجمه شده است، تعداد آثار ترجمه شده از جالینوس که پزشکان اسلامی از آن ها استفاده می کردند، از اشخاص دیگر بیش تر است.مثلاً از بقراط، که اثری بسیار عمیق در پیدایی و تکوین پزشکی اسلامی داشت، سی کتاب به عربی ترجمه شد که در انتساب آن ها به بقراط تردیدی نیست. و همچنین از وجود حدود بیست اثر که در انتساب آن ها به بقراط تردید هست خبر داریم، اما آثار ترجمه شده جالینوس در عالم اسلام که انتساب آن ها به او قطعی است، بیش از سه برابر کل آثار بقراط است. این میراث جالینوسی عمدتاً از دو طریق به دست پزشکان اسلامی رسید، یکی با انتقال آثار جالینوس به قلمرو اسلامی و ترجمه آن ها به ویژه در جریان نهضت ترجمه و دیگر، از طریق ترجمه آثار شانزده گانه او که گروهی از دانشمندان یونانی آن ها را تصحیح و شرح و بازنویسی کرده بودند.این مجموعه نزد پزشکان و نویسندگان اسلامی به جوامع اسکندرانیین مشهور شد.
← ترجمه آثار
جالینوس در جهان اسلام به عنوان فیلسوف نیز شناخته شده است.از طریق ترجمه آثار او به عربی، آرای رواقیون و شکاکان در جهان اسلام شناخته شد و شهرت کتاب تیمائوس افلاطون مدیون وی است. جالینوس اگر چه در فلسفه به اندازه طب شهرت نداشته، به عنوان فیلسوفی قابل اعتنا به او پرداخته شده است.او آرای فلسفی و منطقی خود را از افلاطونیان ، مشائیان و حکمای رواقی گرفته و به شیوه خود، آنها را در آثارش منعکس کرده است.موضع جالینوس در معرفت شناسی ، ضدشکاکانه بوده است.
← معرفت
...
جالینوس در ۱۲۹ یا ۱۳۰ میلادی در پرگامون (بَرغُمَه) در آسیای صغیر به دنیا آمد و در حدود ۱۹۹ یا ۲۰۰ میلادی در رُم درگذشت.نیکن، پدر جالینوس، معمار و هندسه دان و بسیار با فرهنگ بود و آموزش خصوصی پسرش را از اوان کودکی او آغاز کرد.
← تحصیلات
مجموعه آثار جالینوس که به عربی ترجمه شد، یا به زبانی دیگر در دوره اسلامی مورد استفاده قرار گرفت، بیش از آثار هر پزشک دیگر بر پزشکی دوره اسلامی تأثیر گذاشت، چه پزشکان یونانی که اثر یا آثاری از آن ها به عربی ترجمه شد و چه تمام پزشکان دوره اسلامی.به طورکلی جالینوس را می توان سرچشمه تقریباً تمامی اصول و نظریه ها و موازین پزشکی دوره اسلامی، در تمامی شاخه های آن، به شمار آورد.اگرچه از بسیاری از دانشمندان، فلاسفه و پزشکان یونانی رسائلی در پزشکی به عربی ترجمه شده است، تعداد آثار ترجمه شده از جالینوس که پزشکان اسلامی از آن ها استفاده می کردند، از اشخاص دیگر بیش تر است.مثلاً از بقراط، که اثری بسیار عمیق در پیدایی و تکوین پزشکی اسلامی داشت، سی کتاب به عربی ترجمه شد که در انتساب آن ها به بقراط تردیدی نیست. و همچنین از وجود حدود بیست اثر که در انتساب آن ها به بقراط تردید هست خبر داریم، اما آثار ترجمه شده جالینوس در عالم اسلام که انتساب آن ها به او قطعی است، بیش از سه برابر کل آثار بقراط است. این میراث جالینوسی عمدتاً از دو طریق به دست پزشکان اسلامی رسید، یکی با انتقال آثار جالینوس به قلمرو اسلامی و ترجمه آن ها به ویژه در جریان نهضت ترجمه و دیگر، از طریق ترجمه آثار شانزده گانه او که گروهی از دانشمندان یونانی آن ها را تصحیح و شرح و بازنویسی کرده بودند.این مجموعه نزد پزشکان و نویسندگان اسلامی به جوامع اسکندرانیین مشهور شد.
← ترجمه آثار
جالینوس در جهان اسلام به عنوان فیلسوف نیز شناخته شده است.از طریق ترجمه آثار او به عربی، آرای رواقیون و شکاکان در جهان اسلام شناخته شد و شهرت کتاب تیمائوس افلاطون مدیون وی است. جالینوس اگر چه در فلسفه به اندازه طب شهرت نداشته، به عنوان فیلسوفی قابل اعتنا به او پرداخته شده است.او آرای فلسفی و منطقی خود را از افلاطونیان ، مشائیان و حکمای رواقی گرفته و به شیوه خود، آنها را در آثارش منعکس کرده است.موضع جالینوس در معرفت شناسی ، ضدشکاکانه بوده است.
← معرفت
...
wikifeqh: جالینوس
[ویکی نور] «جالینوس» اهل «پرگامون» یونان (برگامای کنونی در ترکیه) بود و در حدود سال 130م متولد شد. وی در میان پزشکان یونان باستان که هر یک در زمان خود بی مانند بودند، در مرتبه هشتم قرار داشت.
جالینوس در زمانی زندگی می کرد که اروپا تحت تسلط امپراطوری روم بود. در آن زمان، نگاه رومی ها به پزشکی بیشتر تاکید بر بهداشت همگانی بود. آن ها قنات هایی برای انتقال آب سالم، فاضلاب هایی برای خارج کردن فضولات و گرمابه های عمومی برای بهداشت شخصی افراد ساخته بودند. با وجود همه این موفقیت ها، محدودیت هایی نیز در نگرش آن ها وجود داشت. آن ها به درمان بیماری های فردی توجهی نداشتند و کالبدشناسی را نیز به حساب نمی آوردند. جالینوس به شناختن نقاط ضعف طب در رومی ها کمک کرد.
از آغاز پیدایش پزشکی تا آن زمان، سوفسطائیان در آن فن اختلاف نظر داشتند و خوبی های آن را از بین برده بودند، اما جالینوس با قیام بر ضد آنان، نظریه های بقراط و پیروان او را استوار ساخت و کتاب های بسیاری در کشف حقایق فن پزشکی تألیف کرد. وی در برخی از تألیفاتش آورده است:
«پدرم پیوسته مرا هندسه، حساب و ریاضیات آموخت تا به سن پانزده سالگی رسیدم، آن گاه مرا به آموختن منطق واداشت، زیرا می خواست فلسفه بیاموزم، ولی در خواب دید که مرا به تحصیل پزشکی وادارد و آن گاه مرا به فراگرفتن این فن گماشت. در این زمان، هفده سال داشتم».
جالینوس پس از پایان تحصیلات پزشکی در «پرغامس» آسیای صغیر و «کورینت» یونان، به اسکندریه مصر رفت. کتابخانه و موزه بزرگ آن جا دارای دو اسکلت کامل انسان بود. بنا بر نظر جالینوس، همان گونه که معمار از روی نقشه کار می کند، پزشک هم نیاز دارد که بدن انسان را به طور کامل بشناسد.
قانون رومی ها کالبدشکافی جسد انسان را ممنوع کرده بود. از این رو جالینوس بدن یک خوک، بز و میمون را تشریح کرد. او با انجام این کار، چیزهای زیادی آموخت، اما تمام جزئیاتی که در جانوران یافته بود، برای بدن انسان صدق نمی کرد؛ برای مثال، شبکه رگ های خونی که در زیر مغز جانوران مشترک است، در انسان وجود ندارد.
جالینوس در زمانی زندگی می کرد که اروپا تحت تسلط امپراطوری روم بود. در آن زمان، نگاه رومی ها به پزشکی بیشتر تاکید بر بهداشت همگانی بود. آن ها قنات هایی برای انتقال آب سالم، فاضلاب هایی برای خارج کردن فضولات و گرمابه های عمومی برای بهداشت شخصی افراد ساخته بودند. با وجود همه این موفقیت ها، محدودیت هایی نیز در نگرش آن ها وجود داشت. آن ها به درمان بیماری های فردی توجهی نداشتند و کالبدشناسی را نیز به حساب نمی آوردند. جالینوس به شناختن نقاط ضعف طب در رومی ها کمک کرد.
از آغاز پیدایش پزشکی تا آن زمان، سوفسطائیان در آن فن اختلاف نظر داشتند و خوبی های آن را از بین برده بودند، اما جالینوس با قیام بر ضد آنان، نظریه های بقراط و پیروان او را استوار ساخت و کتاب های بسیاری در کشف حقایق فن پزشکی تألیف کرد. وی در برخی از تألیفاتش آورده است:
«پدرم پیوسته مرا هندسه، حساب و ریاضیات آموخت تا به سن پانزده سالگی رسیدم، آن گاه مرا به آموختن منطق واداشت، زیرا می خواست فلسفه بیاموزم، ولی در خواب دید که مرا به تحصیل پزشکی وادارد و آن گاه مرا به فراگرفتن این فن گماشت. در این زمان، هفده سال داشتم».
جالینوس پس از پایان تحصیلات پزشکی در «پرغامس» آسیای صغیر و «کورینت» یونان، به اسکندریه مصر رفت. کتابخانه و موزه بزرگ آن جا دارای دو اسکلت کامل انسان بود. بنا بر نظر جالینوس، همان گونه که معمار از روی نقشه کار می کند، پزشک هم نیاز دارد که بدن انسان را به طور کامل بشناسد.
قانون رومی ها کالبدشکافی جسد انسان را ممنوع کرده بود. از این رو جالینوس بدن یک خوک، بز و میمون را تشریح کرد. او با انجام این کار، چیزهای زیادی آموخت، اما تمام جزئیاتی که در جانوران یافته بود، برای بدن انسان صدق نمی کرد؛ برای مثال، شبکه رگ های خونی که در زیر مغز جانوران مشترک است، در انسان وجود ندارد.
wikinoor: جالینوس
دانشنامه عمومی
جالینوس ( در یونانی: Γαληνός، گالینوس، لاتین: Claudius Galenus ) ( ۱۲۹–۲۰۰م ) از پزشکان یونان باستان بود. دیدگاه های او بیش از هزار سال دیدگاه چیره در پزشکی اروپا بود.
جالینوس اهل پرگامون یونان ( برگامای کنونی در ترکیه ) بود. وی پزشک هشتم است از پزشکان باستان که هریک بی مثلِ زمان خود بوده اند. اول ایشان اسقلبیوس اول، دوم غورس، سوم مینس، چهارم برمانیدس، پنجم افلاطون، ششم اسقلبیوس دوم، هفتم بقراط دوم*، هشتم جالینوس است. آنچه از احوال جالینوس معلوم و نزد خواص و عوام مشهور است آن که وی هشتمین و آخرین طبیب بزرگ است و نه تنها کسی به پایهٔ او در علم نرسید، بلکه هیچ کس به مقام علمی او نزدیک نگردید. از آغاز پیدایش پزشکی تا آن زمان سوفسطائیان در آن فن اختلاف بسیاری پدیدآورده و محاسن آن را از بین برده بودند و او برضد آنان قیام کرد و گفتهٔ آنان را ابطال کرد و عقاید بقراط و پیروان او را استوار ساخت و به نصرت آنها اقدام کرد و کتاب های بسیار در کشف حقایق فن پزشکی تألیف کرد. وی هشتاد و هفت سال زندگی کرد. جالینوس در برخی از تألیفاتش آورده است که:
پدرم پیوسته مرا هندسه و حساب و ریاضیات آموخت تا به سن پانزده سالگی رسیدم در آن وقت مرا به آموختن منطق واداشت، زیرا می خواست فلسفه بیاموزم، ولی در خواب دید که مرا به تحصیل پزشکی وادارد و آنگاه مرا به فراگرفتن این فن گماشت. در این وقت هفده سال داشتم.
زایش جالینوس ۹۵ سال بعد از مسیح بود و آنان که او را هم روزگار با مسیح دانسته اند و گویند وی به سوی عیسی رو آورد تا به وی ایمان آورد، درست نیست، زیرا جالینوس در مواردی از کتب خود به قسمی از موسی و مسیح یاد کرده که معلوم می شود بعد از مسیح می زیسته است، از جملهٔ کسانی که او را معاصر مسیح دانسته اند بیهقی است. جالینوس دانشمند فیلسوف و طبیعی دان زمان خود بود. وی از مردم شهر فرغامون است. کتاب های پراَرزشی در پزشکی و جز آن از علوم طبیعی و صناعت منطق تاًلیف کرده است و از اسماء تألیفات خود و ترتیب خواندن و طریق آموختن آنها فهرستی ترتیب داده که شامل چند ورق و بیش از صد کتاب در آن ذکر شده است.
آثار جالینوس از نخستین متون یونانی بود که ترجمه و تشریح شد، به ویژه توسط ثابت بن قرّه در بغداد. [ ۱]
جالینوس در زمان نرون قیصر ششم روم می زیست. وی به اطراف و اکناف مسافرت می کرد و دوبار به روم رفت و در آنجا سکونت کرد و با پادشاه برای معالجهٔ مجروحین به جنگ رفت. در فلسفه و علوم ریاضی براعت یافت و در ۴۲سالگی متبحر گشت و دانش بقراط را زنده ساخت و بر کتب ازدست رفتهٔ او شروحی نوشت. پدرش مهندس بزرگی بود که در عصر خود نظیر نداشت. در سن ۸۸سالگی به قصد بیت المقدس از روم بیرون رفت و به سیسیل رسید و در همان جا درگذشت. جالینوس، به قولی تا حدود چهارصد کتاب تاًلیف کرد که بخشی از آنها در آتش سوزی نیایشگاه صلح از میان رفت. نام جالینوس به خاطر شهرت وی، در ادبیات فارسی رواج یافته است:
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفجالینوس اهل پرگامون یونان ( برگامای کنونی در ترکیه ) بود. وی پزشک هشتم است از پزشکان باستان که هریک بی مثلِ زمان خود بوده اند. اول ایشان اسقلبیوس اول، دوم غورس، سوم مینس، چهارم برمانیدس، پنجم افلاطون، ششم اسقلبیوس دوم، هفتم بقراط دوم*، هشتم جالینوس است. آنچه از احوال جالینوس معلوم و نزد خواص و عوام مشهور است آن که وی هشتمین و آخرین طبیب بزرگ است و نه تنها کسی به پایهٔ او در علم نرسید، بلکه هیچ کس به مقام علمی او نزدیک نگردید. از آغاز پیدایش پزشکی تا آن زمان سوفسطائیان در آن فن اختلاف بسیاری پدیدآورده و محاسن آن را از بین برده بودند و او برضد آنان قیام کرد و گفتهٔ آنان را ابطال کرد و عقاید بقراط و پیروان او را استوار ساخت و به نصرت آنها اقدام کرد و کتاب های بسیار در کشف حقایق فن پزشکی تألیف کرد. وی هشتاد و هفت سال زندگی کرد. جالینوس در برخی از تألیفاتش آورده است که:
پدرم پیوسته مرا هندسه و حساب و ریاضیات آموخت تا به سن پانزده سالگی رسیدم در آن وقت مرا به آموختن منطق واداشت، زیرا می خواست فلسفه بیاموزم، ولی در خواب دید که مرا به تحصیل پزشکی وادارد و آنگاه مرا به فراگرفتن این فن گماشت. در این وقت هفده سال داشتم.
زایش جالینوس ۹۵ سال بعد از مسیح بود و آنان که او را هم روزگار با مسیح دانسته اند و گویند وی به سوی عیسی رو آورد تا به وی ایمان آورد، درست نیست، زیرا جالینوس در مواردی از کتب خود به قسمی از موسی و مسیح یاد کرده که معلوم می شود بعد از مسیح می زیسته است، از جملهٔ کسانی که او را معاصر مسیح دانسته اند بیهقی است. جالینوس دانشمند فیلسوف و طبیعی دان زمان خود بود. وی از مردم شهر فرغامون است. کتاب های پراَرزشی در پزشکی و جز آن از علوم طبیعی و صناعت منطق تاًلیف کرده است و از اسماء تألیفات خود و ترتیب خواندن و طریق آموختن آنها فهرستی ترتیب داده که شامل چند ورق و بیش از صد کتاب در آن ذکر شده است.
آثار جالینوس از نخستین متون یونانی بود که ترجمه و تشریح شد، به ویژه توسط ثابت بن قرّه در بغداد. [ ۱]
جالینوس در زمان نرون قیصر ششم روم می زیست. وی به اطراف و اکناف مسافرت می کرد و دوبار به روم رفت و در آنجا سکونت کرد و با پادشاه برای معالجهٔ مجروحین به جنگ رفت. در فلسفه و علوم ریاضی براعت یافت و در ۴۲سالگی متبحر گشت و دانش بقراط را زنده ساخت و بر کتب ازدست رفتهٔ او شروحی نوشت. پدرش مهندس بزرگی بود که در عصر خود نظیر نداشت. در سن ۸۸سالگی به قصد بیت المقدس از روم بیرون رفت و به سیسیل رسید و در همان جا درگذشت. جالینوس، به قولی تا حدود چهارصد کتاب تاًلیف کرد که بخشی از آنها در آتش سوزی نیایشگاه صلح از میان رفت. نام جالینوس به خاطر شهرت وی، در ادبیات فارسی رواج یافته است:
wiki: جالینوس
دانشنامه آزاد فارسی
جالینوس (ح ۱۲۹ـ ح ۲۰۰م)(Galen, Claudius)
پزشک و کالبدشناس۱ یونانی. نظریاتش حدود ۱۵۰۰ سال بر پزشکی غرب حاکم بود. از مهم ترین نظریات او می توان گردش خون سه باره۲ و فرضیۀ مزاج ها۳، شامل خون۴، بلغم۵، صفرای زرد۶، و صفرای سیاه۷ را نام برد. عقیده داشت مزاج ها در ایجاد حالت های روانی و جسمی دخالت دارند. جالینوس کتابی با نام در باب روش های کالبدشناختی۸ نوشت و در آن، کالبدشکافی۹ حیوانات را با دقت توصیف کرد. در آن زمان، تحقیق روی جسد انسان ممنوع بود. در قرن ۱۶، به این کتاب در اروپای غربی توجه شد و به منزلۀ کتاب مرجع استاندارد کالبدشناسی تدریس می شد. او بالاترین مرجع علم پزشکی بود تا زمانی که آندرآس وسالیوس۱۰ و ویلیام هاروی۱۱ خطاهای اساسی نظریاتش را آشکار کردند. در دستگاه گردش خونی که او توصیف می کرد کبد، قلب، و مغز به ترتیب تولیدکنندۀ روح طبیعی۱۲، روح حیاتی۱۳، و روح حیوانی۱۴ بودند. جالینوس در فلسفه هم تألیفاتی داشت. او معتقد بود که طبیعت هدف مقدسی را دنبال می کند. این طرز فکر با برآمدن مسیحیت به شکل روزافزونی رواج یافت، هرچند جالینوس مسیحی نبود. این امر تأثیر افکار او را تا حدی توجیه می کند. جالینوس در مهم ترین اثرش در زمینۀ کالبدشناسی، در باب روش های کالبدشناختی، جزئیات کالبدشکافی خوک، میمون، و سگ را توصیف می کند. او عقیده داشت کالبدشکافی دقیق برای یادگیری کالبدشناسی لازم است و عدم امکان کالبدشکافی انسان مانع پیشرفت تحقیقات او بود. با سقوط امپراتوری روم در ۴۷۶م، کتاب او در اروپا مهجور ماند، ولی ترجمۀ عربی آن در خاورمیانه حفظ و به یکی از منابع طب اسلامی تبدیل شد. در ۱۵۳۱، ژوانس گینته۱۵، یکی از اساتید پزشکی دانشگاه پاریس، این کتاب را به زبان لاتینی برگرداند و اروپایی ها دوباره به این کتاب دست یافتند که به کتاب درسی مرجع کالبدشکافی و کالبدشناسی بدل شد. در اواخر قرن ۱۶، وسالیوس و دیگران نظرات جالینوس را رد کردند. جالینوس در پرگامون۱۶، واقع در آسیای صغیر، زاده شد. در آن جا، اسمیرنا۱۷، ازمیر۱۸ فعلی، کورَنت۱۹ یونان، و اسکندریۀ مصر پزشکی خواند و سپس، به زادگاه خود بازگشت و پزشک ارشد گلادیاتورها شد. در ۱۶۱م، به روم رفت، به طبابت پرداخت، و به دربار امپراتور مارکوس اورلیوس آنتونینوس۲۰ راه یافت. جالینوس اکتشافات نسبتاً کمی داشت و به آموزه های بقراط۲۱ بسیار متکی بود، ولی کتاب های فراوانی نوشت که بیش از ۱۰۰ عنوان از آن ها شناخته شده اند. در زمان جالینوس، کالبدشکافی انسان ممنوع بود و او با استنتاجات حاصل از کالبدشکافی حیوانات به نکاتی دربارۀ ساختمان بدن انسان پی می برد. او توصیفات دقیق و خوبی از استخوان ها و ماهیچه ها عرضه و بسیاری از مواردِ کالبدشکافی را برای اولین بار توصیف کرد. به علاوه، دریافت که تعداد فراوانی از ماهیچه ها به صورت جفت های متضاد۲۲ مرتب شده اند. او چندین حیوان زنده را نیز کالبدشکافی کرد و نشان داد ادرار از کلیه ها و از طریق میزنای۲۳ به مثانه۲۴ منتقل می شود. همچنین، نشان داد که در سرخ رگ۲۵ خون جریان دارد، نه هوا و بدین ترتیب، نظر اراسیستراتوس۲۶ را که حدود ۵۰۰ سال آموزش داده می شد، رد کرد.anatomistthreefold circulationtheory of humoursbloodphlegmyellow bileblack bileOn Anatomical ProceduresdissectionAndreas VesaliusWilliam Harveynatural spiritvital spiritanimal spiritJohannes GuinterPergamum (Pergamom)SmyrnaIzmirCorinthMarcus Aurelius AntoninusHippocratesantagonistic PairsureterbladderarteryErasistratus
پزشک و کالبدشناس۱ یونانی. نظریاتش حدود ۱۵۰۰ سال بر پزشکی غرب حاکم بود. از مهم ترین نظریات او می توان گردش خون سه باره۲ و فرضیۀ مزاج ها۳، شامل خون۴، بلغم۵، صفرای زرد۶، و صفرای سیاه۷ را نام برد. عقیده داشت مزاج ها در ایجاد حالت های روانی و جسمی دخالت دارند. جالینوس کتابی با نام در باب روش های کالبدشناختی۸ نوشت و در آن، کالبدشکافی۹ حیوانات را با دقت توصیف کرد. در آن زمان، تحقیق روی جسد انسان ممنوع بود. در قرن ۱۶، به این کتاب در اروپای غربی توجه شد و به منزلۀ کتاب مرجع استاندارد کالبدشناسی تدریس می شد. او بالاترین مرجع علم پزشکی بود تا زمانی که آندرآس وسالیوس۱۰ و ویلیام هاروی۱۱ خطاهای اساسی نظریاتش را آشکار کردند. در دستگاه گردش خونی که او توصیف می کرد کبد، قلب، و مغز به ترتیب تولیدکنندۀ روح طبیعی۱۲، روح حیاتی۱۳، و روح حیوانی۱۴ بودند. جالینوس در فلسفه هم تألیفاتی داشت. او معتقد بود که طبیعت هدف مقدسی را دنبال می کند. این طرز فکر با برآمدن مسیحیت به شکل روزافزونی رواج یافت، هرچند جالینوس مسیحی نبود. این امر تأثیر افکار او را تا حدی توجیه می کند. جالینوس در مهم ترین اثرش در زمینۀ کالبدشناسی، در باب روش های کالبدشناختی، جزئیات کالبدشکافی خوک، میمون، و سگ را توصیف می کند. او عقیده داشت کالبدشکافی دقیق برای یادگیری کالبدشناسی لازم است و عدم امکان کالبدشکافی انسان مانع پیشرفت تحقیقات او بود. با سقوط امپراتوری روم در ۴۷۶م، کتاب او در اروپا مهجور ماند، ولی ترجمۀ عربی آن در خاورمیانه حفظ و به یکی از منابع طب اسلامی تبدیل شد. در ۱۵۳۱، ژوانس گینته۱۵، یکی از اساتید پزشکی دانشگاه پاریس، این کتاب را به زبان لاتینی برگرداند و اروپایی ها دوباره به این کتاب دست یافتند که به کتاب درسی مرجع کالبدشکافی و کالبدشناسی بدل شد. در اواخر قرن ۱۶، وسالیوس و دیگران نظرات جالینوس را رد کردند. جالینوس در پرگامون۱۶، واقع در آسیای صغیر، زاده شد. در آن جا، اسمیرنا۱۷، ازمیر۱۸ فعلی، کورَنت۱۹ یونان، و اسکندریۀ مصر پزشکی خواند و سپس، به زادگاه خود بازگشت و پزشک ارشد گلادیاتورها شد. در ۱۶۱م، به روم رفت، به طبابت پرداخت، و به دربار امپراتور مارکوس اورلیوس آنتونینوس۲۰ راه یافت. جالینوس اکتشافات نسبتاً کمی داشت و به آموزه های بقراط۲۱ بسیار متکی بود، ولی کتاب های فراوانی نوشت که بیش از ۱۰۰ عنوان از آن ها شناخته شده اند. در زمان جالینوس، کالبدشکافی انسان ممنوع بود و او با استنتاجات حاصل از کالبدشکافی حیوانات به نکاتی دربارۀ ساختمان بدن انسان پی می برد. او توصیفات دقیق و خوبی از استخوان ها و ماهیچه ها عرضه و بسیاری از مواردِ کالبدشکافی را برای اولین بار توصیف کرد. به علاوه، دریافت که تعداد فراوانی از ماهیچه ها به صورت جفت های متضاد۲۲ مرتب شده اند. او چندین حیوان زنده را نیز کالبدشکافی کرد و نشان داد ادرار از کلیه ها و از طریق میزنای۲۳ به مثانه۲۴ منتقل می شود. همچنین، نشان داد که در سرخ رگ۲۵ خون جریان دارد، نه هوا و بدین ترتیب، نظر اراسیستراتوس۲۶ را که حدود ۵۰۰ سال آموزش داده می شد، رد کرد.anatomistthreefold circulationtheory of humoursbloodphlegmyellow bileblack bileOn Anatomical ProceduresdissectionAndreas VesaliusWilliam Harveynatural spiritvital spiritanimal spiritJohannes GuinterPergamum (Pergamom)SmyrnaIzmirCorinthMarcus Aurelius AntoninusHippocratesantagonistic PairsureterbladderarteryErasistratus
wikijoo: جالینوس
پیشنهاد کاربران
جالینوس از جولیدن ایجاد گردیده کسی که فلسفه زندگی رو درک نموده و جولانی در عالم علم و جالیزار عشق داشته است.
سلامه مُلّاع به سبک مینایی؛
بوی جوی جویندگان از جولیان آید همی
جولیانِ جَوّال و پرجَلیل،
... [مشاهده متن کامل]
با مَجالی از صبر جمیل
با جولانی در جالیزار عشق
با جلوه ای پُرجلالُ پُر بَصر
از جالینوس و جولیان های جمیل
جولیان را مولیان در راهبریست
جولیان آب حیات است بر دانه ها از مولیان
شکوفه ها را در شکفتن از شکاف دانه ها
کشف طوطی ازچشم حیات است در خانه ها
دانه های دانا از حکمت جبر و اختیار حق تعالی
با خیر و جبران های فراوان از مرام حق تعالی
در صراط خیرالعمل با جنگی جمل
دانه های رادان، دینام بِبایَد
در خیل مریدان بهر کسب مرهمی
دانه اگر دانا شود، دانا اگر دینام شود
دین را تمدن، بِشکُفتَنَش،
بِشکفتنش، بِشکُفتن لب از خداست بر مولیان
دانه اگر دانا شود
دانا اگر دینام شود
دینام اگر دین درک شود
دین را تمدن، علم را عمل، مَعالی بهر ما
بوس است و نوشی بر مولیان
عشق است و عیشی بر عیسی یان
تمدن را حیات است بر موسیان
سراج الدین صاحب چراغ مهربان
خلایق را خندان است از دل و جان
مولیانِ عالم را، مالامال مال از مخزن علم است همی
مخزن علمند و بحری از علوم از برای جولیان
صائقند، با سَبْک و سیاق در هر سَویق
صائقی مسجد الاقصی، با سوق سوغاتی سَویق
صائقند چون صائقه
در اقصی نقاط این آب و خاک
در رخ خوبان، نور است و میناست،
آب حیات را، در کلاهی پُر تَتَر
اندرون حُجب آب را حیاتی مُستَتَر
پهن است و پنهان، چون پهناوری در هر بدن
حاصلش خرما از حُرم پختن در رطب
جلوه ی حق را آب حیات است میان اندر میان
حق را، آیینه ی گیتی نما کیان اندر کیان
صورت حق را به چشم سر بیین گر حرمت شناس و مَحرمی
عَلّامه ی پُر مُریدِ، صاحبْ لَعل مالُ مَحرمی
از اکمل الاکمال در پی کسب درهمی
درهمی از دینار آردینان صاحب مَرهمی
مَرهمی را از برای مَحرمی
مرهمی از مَهرامِ مِهربانِ با مرام و با کمال
مهرام با کمالِ خوش مرامِ صاحب قنوت
قنوتش دست قنات است در مُقَنّی از آسمان
مُقَنّی را رازیست با نیازی از مُنعِم صاحب نِعَم
صاحب نِعَم در نَعَمْ گفتن ها و آری گفتن های بنده نواز
زین معنی و معنا بهر نعمت از مُنعم صاحب نِعم
حَفنه ای از نَفحه ی پر نفع و نعمت با نَعَم
ناز است و نیازها در نماز،
دل هست و دلبری ها در نماز
آریامهر بنده نواز
مَحرم آری یار ماست از اروند جان
محرم آری یار ماست این مهرام مهربان
از مرام مولا علی، مهر را رام است و بان
این پهلوان پَهلَوی در پَهلوی ما
در پهلوی ماست چون کُلکی شکر دار از برای هر شاکری
در پهلوی ماست چون بحری گوهردار از برای هر چاکری
مسطوران عالم را، لبالب، رمز و اسطرلاب است
مستتر زین صراط و زین مرام و زین معرفت
زنجیر و انجیر از انگبین، از شهد گوارای کلام
استوانه، بلوری از جنس شیشه
شهد و انگبین جاری زریشه
فصل ها، مُفَصّل یا به تفصیل
وصل فصل ها را در مَفصلش
سلیبی وار با رباط مفصلی
استخوان ها را چون صامتی
آب و گوشت و گل را مُصَوِّتی
کلامی اِنجیل و دل اَنگیز از کلام الله مجید،
دل انگان بهر موسی کلیم
کلیم!، عیش و نوشی از طوطیا،
سرچشمه ی الله اکبر را حَسین
کَلیمان!، میرغلامان و پیرغلامان
هفت دریا را شبنمی ست از مخزن الاسرار از دریای حسین
حُسین مولای مولیان،
تاج مَلمَل را جلوه ی حق است بر مولیان
مولیان عالم را، از مخزن علم
عِلمُ الله أعلم را از برای مهر علیم
در ملک سبحان الله أَکمل را جمیل
سلامه مُلّاع به سبک مینایی؛
بوی جوی جویندگان از جولیان آید همی
جولیانِ جَوّال و پرجَلیل،
... [مشاهده متن کامل]
با مَجالی از صبر جمیل
با جولانی در جالیزار عشق
با جلوه ای پُرجلالُ پُر بَصر
از جالینوس و جولیان های جمیل
جولیان را مولیان در راهبریست
جولیان آب حیات است بر دانه ها از مولیان
شکوفه ها را در شکفتن از شکاف دانه ها
کشف طوطی ازچشم حیات است در خانه ها
دانه های دانا از حکمت جبر و اختیار حق تعالی
با خیر و جبران های فراوان از مرام حق تعالی
در صراط خیرالعمل با جنگی جمل
دانه های رادان، دینام بِبایَد
در خیل مریدان بهر کسب مرهمی
دانه اگر دانا شود، دانا اگر دینام شود
دین را تمدن، بِشکُفتَنَش،
بِشکفتنش، بِشکُفتن لب از خداست بر مولیان
دانه اگر دانا شود
دانا اگر دینام شود
دینام اگر دین درک شود
دین را تمدن، علم را عمل، مَعالی بهر ما
بوس است و نوشی بر مولیان
عشق است و عیشی بر عیسی یان
تمدن را حیات است بر موسیان
سراج الدین صاحب چراغ مهربان
خلایق را خندان است از دل و جان
مولیانِ عالم را، مالامال مال از مخزن علم است همی
مخزن علمند و بحری از علوم از برای جولیان
صائقند، با سَبْک و سیاق در هر سَویق
صائقی مسجد الاقصی، با سوق سوغاتی سَویق
صائقند چون صائقه
در اقصی نقاط این آب و خاک
در رخ خوبان، نور است و میناست،
آب حیات را، در کلاهی پُر تَتَر
اندرون حُجب آب را حیاتی مُستَتَر
پهن است و پنهان، چون پهناوری در هر بدن
حاصلش خرما از حُرم پختن در رطب
جلوه ی حق را آب حیات است میان اندر میان
حق را، آیینه ی گیتی نما کیان اندر کیان
صورت حق را به چشم سر بیین گر حرمت شناس و مَحرمی
عَلّامه ی پُر مُریدِ، صاحبْ لَعل مالُ مَحرمی
از اکمل الاکمال در پی کسب درهمی
درهمی از دینار آردینان صاحب مَرهمی
مَرهمی را از برای مَحرمی
مرهمی از مَهرامِ مِهربانِ با مرام و با کمال
مهرام با کمالِ خوش مرامِ صاحب قنوت
قنوتش دست قنات است در مُقَنّی از آسمان
مُقَنّی را رازیست با نیازی از مُنعِم صاحب نِعَم
صاحب نِعَم در نَعَمْ گفتن ها و آری گفتن های بنده نواز
زین معنی و معنا بهر نعمت از مُنعم صاحب نِعم
حَفنه ای از نَفحه ی پر نفع و نعمت با نَعَم
ناز است و نیازها در نماز،
دل هست و دلبری ها در نماز
آریامهر بنده نواز
مَحرم آری یار ماست از اروند جان
محرم آری یار ماست این مهرام مهربان
از مرام مولا علی، مهر را رام است و بان
این پهلوان پَهلَوی در پَهلوی ما
در پهلوی ماست چون کُلکی شکر دار از برای هر شاکری
در پهلوی ماست چون بحری گوهردار از برای هر چاکری
مسطوران عالم را، لبالب، رمز و اسطرلاب است
مستتر زین صراط و زین مرام و زین معرفت
زنجیر و انجیر از انگبین، از شهد گوارای کلام
استوانه، بلوری از جنس شیشه
شهد و انگبین جاری زریشه
فصل ها، مُفَصّل یا به تفصیل
وصل فصل ها را در مَفصلش
سلیبی وار با رباط مفصلی
استخوان ها را چون صامتی
آب و گوشت و گل را مُصَوِّتی
کلامی اِنجیل و دل اَنگیز از کلام الله مجید،
دل انگان بهر موسی کلیم
کلیم!، عیش و نوشی از طوطیا،
سرچشمه ی الله اکبر را حَسین
کَلیمان!، میرغلامان و پیرغلامان
هفت دریا را شبنمی ست از مخزن الاسرار از دریای حسین
حُسین مولای مولیان،
تاج مَلمَل را جلوه ی حق است بر مولیان
مولیان عالم را، از مخزن علم
عِلمُ الله أعلم را از برای مهر علیم
در ملک سبحان الله أَکمل را جمیل
جالینوس
فیلسوف، جراح و پزشک روم باستان
با گلینوش اشتباه نشود.
جالینوس ( در یونانی: Γαληνός، گالینوس، لاتین: Claudius Galenus ) ( ۱۲۹–۲۰۰م ) از پزشکان یونان باستان بود. دیدگاه های او بیش از هزار سال دیدگاه چیره در پزشکی اروپا بود.
فیلسوف، جراح و پزشک روم باستان
با گلینوش اشتباه نشود.
جالینوس ( در یونانی: Γαληνός، گالینوس، لاتین: Claudius Galenus ) ( ۱۲۹–۲۰۰م ) از پزشکان یونان باستان بود. دیدگاه های او بیش از هزار سال دیدگاه چیره در پزشکی اروپا بود.
جالینوس عرب لقب یکی از مشاهیر علوم ایران است/محمد بن زکریا رازی
جالینوس
جالینوس1، پزشک، فیلسوف، منطق دان و عالم بلاغت یونانی. وی بزرگ ترین پزشک دوران متأخر باستان، و در کنار افلاطون، ارسطو، اقلیدس، ارشمیدس، بقراط، و بطلمیوس، یکی از مهم ترین و اثرگذار ترین چهره های علمی و فلسفی دوران باستان است که آثار او قرنها در جهان اسلام و اروپا اساس آموزش و عمل پزشکی بود.
... [مشاهده متن کامل]
1. Galenos ( Galen ) 2. Pergamum 3. Nicon 4. Ancient…
زندگی: بسیاری از آگاهیهای ما درباره زندگی و آثار جالینوس از طریق منابع اسلامی است. وی در اوت یا سپتامبر 129م در شهر پرگاموم2 یا پرگـاموس ــ که در متون اسلامی به صورت فرغامس ( ابن فاتک، 289 ) یا برغاموس ( ابن عبری، 122 ) یا برغمس ( صاعد، 178 ) یا برغمش ( ابن جلجل، 41؛ برای ضبط های دیگر، نک: سید، 44، حاشیه 2 ) ضبط شده است ــ در آسیای صغیر، در غرب ترکیه امروزی، به دنیا آمد. پدرش نیکون3 معماری مشهور و ثروتمند بود که مانند بیشتر معماران آن زمان گذشته از معماری، در هندسه و نجوم نیز دست داشت ( نوتن، پزشکی. . . 4"، 216؛ رازی، الشکوک، 57 ) . نیکون یونانی نژاد و یونانی زبان، اما شهروند روم بود و پسرش جالینوس نیز به احتمال قوی شهروند روم بود، هرچند در هیچ یک از آثارش به این موضوع تصریح نکرده است ( نوتن، همان، 217 ) .
زندگی نامه نویسان از علاقه جالینوس از اوان کودکی به علم سخن گفته اند و حتى نقل کرده اند که در راه مدرسه از بازی با کودکان دیگر سر باز می زد و وقتش را به مرور درسهایش می گذراند ( ابن فاتک، 290؛ روزنتال، 34 ) . پدرش در تربیت او نهایت اهتمام را داشت ( ابن فاتک، 289 ) و چون در آن زمان پرگاموم یکی از مراکز بزرگ فرهنگی و فکری و اقتصادی امپراتوری روم بود، جالینوس از 14 سالگی پس از آموختن هندسه و نجوم، نزد فیلسوفان رواقی و افلاطونـی ــ که برای استفاده از کتابخانه بزرگ آن شهـر به آنجـا مـی آمـدند ــ به آموختن فلسفه پرداخت. گفته اند که او در 17 سالگی ــ در پـی خوابـی که پدرش دیـد ــ تحصیـل فلسفه را به قصد آموختن پزشکی رها کرد، با این حال، در همه عمر به فلسفه علاقه مند بود و این علاقه نه تنها سبب شد که آثاری نیز در فلسفه و منطق پدید بیاورد، که از آراء بدیع فلسفی و منطقی خالی نیست، بلکه آثار پزشکی او نیز از مسائل فلسفی، به ویژه از مباحث مربوط به روش شناسی، سرشار است. همچنین تأثیر آموزش جامع فلسفـی او را ــ که خود وی بارها بر آن تأکید می کند ( نوتن، همان، 218 ) ــ می توان در تأکید او بر اهمیت استدلال و منطق در کار پزشکی، تمایل او به بنا کردنِ نظریه پزشکی بر پایه های استوار فلسفی ( از جمله نظریه عناصر و اخلاط ) ، اصرار او به اینکه تعالیم پزشکان و فیلسوفان بزرگ ( به ویژه بقراط و افلاطون ) با هم سازگارند، و نیز نظر او در این باره که پزشک خوب باید فیلسوف باشد، دید.
جالینوس پس از مرگ پدرش در 148 یا 149م ( ابن ابی اصیبعه، 1/ 83، به نقل از کتاب کیموس جالینوس ) ، زادگاه خود را ترک گفت و چند سالی در ازمیر ( سمرنا، همو، 1/ 84 ) و کُرینت1 ( قورنتوس، همانجا ) و اسکندریه تحصیل کرد. جزئیات تحصیل او در این 3 شهر معلوم نیست، اما ظاهراً بیشتر استادان او پزشکانی بودند که خود را پیرو بقراط می دانستند و پزشکی را از راه مطالعه آثار پزشکان دیگر یا شاگردی نزد ایشان آموخته بودند و به کالبدشناسی نیز علاقه داشتند ( نوتن، همان، 317؛ درباره استادان او در ازمیر و کرینت، نک: روکا، 243؛ ابن ابی اصیبعه، همانجا ) .
اقامت جالینوس در اسکندریه، از 153 تا 157م، در آموزش پزشکی او بسیار مؤثر بود، و هر چند خود او از هوای آن شهر و سطح آموزش آن شکایت می کند، اما خلاصه ای در 4 مقاله که از کتاب 20 مقاله ایِ یکی از استادان اسکندرانی خود به نام مارینوس در تشریح فراهم آورد، بر این تأثیر گواهی می دهد ( روکا، 244 ) . این مارینوس شاید همان "ارمینوس الرومی" باشد که ابن ندیم ( ص348 ) ، و ابن فاتک ( همانجا، با ضبط "ارمینس" ) ، از او به عنوان استاد جالینوس نام می برند. حنین نیز از اختصار کتاب مارینس فی التشریح در 4 مقاله نام می برد ( ص 23؛ نیز نک: ابن ابی اصیبعه، 1/94 ) و می گوید که این کتاب را ندیده و اثری از آن نیافته است. با این حال، بخشهایی از اصل یونانی این کتاب در دست است که با نام "قطعه هایی از کتاب کالبدشناسی مارینوس2" منتشر شده است ( پیشو، I/71 ) . همچنین او در مدت اقامت طولانی خود در اسکندریه فرصت یافت تا با دریانوردانی که از سرزمینهای اطراف مدیترانه می آمدند، گفت و گو کند و از این راه بر اطلاعات خود درباره گیاهان نادر و کانیهای این سرزمینها بیفزاید ( نوتن، همانجا ) . نیز نوشته اند که برای مشاهده برخی از داروهای معدنی به قبرس و برخی از جزایر یونان سفر کرد ( ابن فاتک، همانجا؛ ابن ابی اصیبعه، 1/82 ) . دیدار او با بطلمیوس ( ه م ) که مسعودی از آن یاد کرده است ( ص 129 ) ، و با توجه به زمان زندگی این دو تن محتمل می نماید، احتمالاً در اسکندریه صورت گرفته است. جالینوس در 157م به زادگاه خود بازگشت و پزشک مدرسه گلادیاتورهای آن شهر شد. تجاربی که او در این سمت کسب کرد، احتمالاً معرفت او را از کالبدشناسی وسعت داد. همچنین وی در این دوران تجاربی درباره رژیمهای غذایی مناسب برای درمان گلادیاتورهایی که زنده از پیکار باز می گشتند و نیز غذاهای مناسب برای افزودن بر توان بدنی ایشان کسب کرد ( همانجا ) .
1. Corinth 2. Excerpta ex libris anatomicis Marini.
جالینوس در پی بروز ناآرامیهایی در پرگاموم، آن شهر را در 161م ترک کرد و بعد از سفری در شرق مدیترانه ــ که ضمن آن پژوهشهایی درباره گیاهان داروییِ مناطقی چون قبرس و فلسطیـن انجـام داد ــ در تابستان 162م به رم رسید و جز در میان سالهای 166 - 169م که برای در امان ماندن از طاعون و شاید هم از دسیسه های پزشکان دیگر روم را ترک گفت، و سفری به پرگاموم در حدود سال 190م ( نوتن، همان، 225 ) بقیه عمر خود را در آن شهر گذراند؛ هرچند برخی گفته اند که در اواخر عمر به پرگاموم بازگشت و در همان جا در گذشت ( پیشو، I/12 ) .
تاریخ دقیق م . . .
جالینوس1، پزشک، فیلسوف، منطق دان و عالم بلاغت یونانی. وی بزرگ ترین پزشک دوران متأخر باستان، و در کنار افلاطون، ارسطو، اقلیدس، ارشمیدس، بقراط، و بطلمیوس، یکی از مهم ترین و اثرگذار ترین چهره های علمی و فلسفی دوران باستان است که آثار او قرنها در جهان اسلام و اروپا اساس آموزش و عمل پزشکی بود.
... [مشاهده متن کامل]
زندگی: بسیاری از آگاهیهای ما درباره زندگی و آثار جالینوس از طریق منابع اسلامی است. وی در اوت یا سپتامبر 129م در شهر پرگاموم2 یا پرگـاموس ــ که در متون اسلامی به صورت فرغامس ( ابن فاتک، 289 ) یا برغاموس ( ابن عبری، 122 ) یا برغمس ( صاعد، 178 ) یا برغمش ( ابن جلجل، 41؛ برای ضبط های دیگر، نک: سید، 44، حاشیه 2 ) ضبط شده است ــ در آسیای صغیر، در غرب ترکیه امروزی، به دنیا آمد. پدرش نیکون3 معماری مشهور و ثروتمند بود که مانند بیشتر معماران آن زمان گذشته از معماری، در هندسه و نجوم نیز دست داشت ( نوتن، پزشکی. . . 4"، 216؛ رازی، الشکوک، 57 ) . نیکون یونانی نژاد و یونانی زبان، اما شهروند روم بود و پسرش جالینوس نیز به احتمال قوی شهروند روم بود، هرچند در هیچ یک از آثارش به این موضوع تصریح نکرده است ( نوتن، همان، 217 ) .
زندگی نامه نویسان از علاقه جالینوس از اوان کودکی به علم سخن گفته اند و حتى نقل کرده اند که در راه مدرسه از بازی با کودکان دیگر سر باز می زد و وقتش را به مرور درسهایش می گذراند ( ابن فاتک، 290؛ روزنتال، 34 ) . پدرش در تربیت او نهایت اهتمام را داشت ( ابن فاتک، 289 ) و چون در آن زمان پرگاموم یکی از مراکز بزرگ فرهنگی و فکری و اقتصادی امپراتوری روم بود، جالینوس از 14 سالگی پس از آموختن هندسه و نجوم، نزد فیلسوفان رواقی و افلاطونـی ــ که برای استفاده از کتابخانه بزرگ آن شهـر به آنجـا مـی آمـدند ــ به آموختن فلسفه پرداخت. گفته اند که او در 17 سالگی ــ در پـی خوابـی که پدرش دیـد ــ تحصیـل فلسفه را به قصد آموختن پزشکی رها کرد، با این حال، در همه عمر به فلسفه علاقه مند بود و این علاقه نه تنها سبب شد که آثاری نیز در فلسفه و منطق پدید بیاورد، که از آراء بدیع فلسفی و منطقی خالی نیست، بلکه آثار پزشکی او نیز از مسائل فلسفی، به ویژه از مباحث مربوط به روش شناسی، سرشار است. همچنین تأثیر آموزش جامع فلسفـی او را ــ که خود وی بارها بر آن تأکید می کند ( نوتن، همان، 218 ) ــ می توان در تأکید او بر اهمیت استدلال و منطق در کار پزشکی، تمایل او به بنا کردنِ نظریه پزشکی بر پایه های استوار فلسفی ( از جمله نظریه عناصر و اخلاط ) ، اصرار او به اینکه تعالیم پزشکان و فیلسوفان بزرگ ( به ویژه بقراط و افلاطون ) با هم سازگارند، و نیز نظر او در این باره که پزشک خوب باید فیلسوف باشد، دید.
جالینوس پس از مرگ پدرش در 148 یا 149م ( ابن ابی اصیبعه، 1/ 83، به نقل از کتاب کیموس جالینوس ) ، زادگاه خود را ترک گفت و چند سالی در ازمیر ( سمرنا، همو، 1/ 84 ) و کُرینت1 ( قورنتوس، همانجا ) و اسکندریه تحصیل کرد. جزئیات تحصیل او در این 3 شهر معلوم نیست، اما ظاهراً بیشتر استادان او پزشکانی بودند که خود را پیرو بقراط می دانستند و پزشکی را از راه مطالعه آثار پزشکان دیگر یا شاگردی نزد ایشان آموخته بودند و به کالبدشناسی نیز علاقه داشتند ( نوتن، همان، 317؛ درباره استادان او در ازمیر و کرینت، نک: روکا، 243؛ ابن ابی اصیبعه، همانجا ) .
اقامت جالینوس در اسکندریه، از 153 تا 157م، در آموزش پزشکی او بسیار مؤثر بود، و هر چند خود او از هوای آن شهر و سطح آموزش آن شکایت می کند، اما خلاصه ای در 4 مقاله که از کتاب 20 مقاله ایِ یکی از استادان اسکندرانی خود به نام مارینوس در تشریح فراهم آورد، بر این تأثیر گواهی می دهد ( روکا، 244 ) . این مارینوس شاید همان "ارمینوس الرومی" باشد که ابن ندیم ( ص348 ) ، و ابن فاتک ( همانجا، با ضبط "ارمینس" ) ، از او به عنوان استاد جالینوس نام می برند. حنین نیز از اختصار کتاب مارینس فی التشریح در 4 مقاله نام می برد ( ص 23؛ نیز نک: ابن ابی اصیبعه، 1/94 ) و می گوید که این کتاب را ندیده و اثری از آن نیافته است. با این حال، بخشهایی از اصل یونانی این کتاب در دست است که با نام "قطعه هایی از کتاب کالبدشناسی مارینوس2" منتشر شده است ( پیشو، I/71 ) . همچنین او در مدت اقامت طولانی خود در اسکندریه فرصت یافت تا با دریانوردانی که از سرزمینهای اطراف مدیترانه می آمدند، گفت و گو کند و از این راه بر اطلاعات خود درباره گیاهان نادر و کانیهای این سرزمینها بیفزاید ( نوتن، همانجا ) . نیز نوشته اند که برای مشاهده برخی از داروهای معدنی به قبرس و برخی از جزایر یونان سفر کرد ( ابن فاتک، همانجا؛ ابن ابی اصیبعه، 1/82 ) . دیدار او با بطلمیوس ( ه م ) که مسعودی از آن یاد کرده است ( ص 129 ) ، و با توجه به زمان زندگی این دو تن محتمل می نماید، احتمالاً در اسکندریه صورت گرفته است. جالینوس در 157م به زادگاه خود بازگشت و پزشک مدرسه گلادیاتورهای آن شهر شد. تجاربی که او در این سمت کسب کرد، احتمالاً معرفت او را از کالبدشناسی وسعت داد. همچنین وی در این دوران تجاربی درباره رژیمهای غذایی مناسب برای درمان گلادیاتورهایی که زنده از پیکار باز می گشتند و نیز غذاهای مناسب برای افزودن بر توان بدنی ایشان کسب کرد ( همانجا ) .
جالینوس در پی بروز ناآرامیهایی در پرگاموم، آن شهر را در 161م ترک کرد و بعد از سفری در شرق مدیترانه ــ که ضمن آن پژوهشهایی درباره گیاهان داروییِ مناطقی چون قبرس و فلسطیـن انجـام داد ــ در تابستان 162م به رم رسید و جز در میان سالهای 166 - 169م که برای در امان ماندن از طاعون و شاید هم از دسیسه های پزشکان دیگر روم را ترک گفت، و سفری به پرگاموم در حدود سال 190م ( نوتن، همان، 225 ) بقیه عمر خود را در آن شهر گذراند؛ هرچند برخی گفته اند که در اواخر عمر به پرگاموم بازگشت و در همان جا در گذشت ( پیشو، I/12 ) .
تاریخ دقیق م . . .