[ویکی فقه] جارود بن مُعَلّی، بِشر بن عَمرو بن حَنَش بن مُعَلّی ' عَبدی، صحابی پیامبر و بزرگ قبیله عبدالقیس، که در سال نهم یا دهم در مدینه به حضور پیامبر اکرم رسید و اسلام آورد.
بیشتر منابع نام وی را بشر بن عمرو بن حنش قیسی از قبیله عدنانی عبدالقیس ثبت کرده اند که در بحرین می زیستند. برخی نیز نام جدش را به اختلاف مُعَلَّی، حَنَش و عَلاء و کنیه اش را به اختلاف ابومنذر، ابوغیّاث یا ابوعتّاب دانسته اند که احتمالاً تصحیف هم باشند. وی از بزرگان عبدالقیس است از او با القابی چون جارود (شوم) و ظِئر العَناق (گردن کوتاه) کنایه از کوتاهی قد یاد شده است؛ گویا از این جهت به جارود لقب یافت که روزی با شتر مریض خود نزد دایی هایش « بنی شیبان » رفت و موجب مرگ شتران آنان گردید. نام مادر جارود را «دُرَیْمَکه» یا «دَرْ مکه» دختر رَوَیْم یا رؤیم یاد کرده اند.
سبب لقب گذاری بشر به جارود
جارود را لقب وی دانسته و در باره سبب این لقب گذاری گفته اند که در سرزمینی که قبیله عبدالقیس در آن زندگی می کردند، نوعی بیماری پدید آمد که شتر ها را از بین می برد. جارود با چند شتری که برایش باقی مانده بود، نزد دایی های خود ــ که از قبیله بنی هند، شاخه ای از قبیله بنی شیبان (بنی شیبان شاخه ای از قبیله بکر بن وائل) بودند ــ رفت. بیماری به شترهای آنان نیز سرایت کرد و شتر ها از میان رفتند، از این رو وی را جارود (محروم کننده) لقب دادند. برخی منابع متأخرتر، سبب این لقب گذاری را آن دانسته اند که جارود در روزگار جاهلیت به قبیله بکر بن وائل حمله کرد و بر آنان پیروز شد و خلع سلاحشان کرد.
نیای بزرگ جارود
نیای بزرگ جارود را علاء و نُعمان خوانده اند، اما ابن حبان معلّی را درست دانسته است. در پاره ای روایات نام جارود را مُطرّف نوشته اند. انتساب جارود به نیای بزرگ وی معلّی، یا حذف بِشر از نام وی (مثلاً جارود بن عمرو بن...) و هم ضبط نام نیای اعلای وی به صورت علاء یا یعلی در بعضی نُسخ، برخی مؤلفان را به این اشتباه انداخته است که جارود بن عمرو بن حَنَش بن یَعلی ' عبدی و جارود بن مُعلّی ' دو شخص بوده اند.
کنیه جارود
...
بیشتر منابع نام وی را بشر بن عمرو بن حنش قیسی از قبیله عدنانی عبدالقیس ثبت کرده اند که در بحرین می زیستند. برخی نیز نام جدش را به اختلاف مُعَلَّی، حَنَش و عَلاء و کنیه اش را به اختلاف ابومنذر، ابوغیّاث یا ابوعتّاب دانسته اند که احتمالاً تصحیف هم باشند. وی از بزرگان عبدالقیس است از او با القابی چون جارود (شوم) و ظِئر العَناق (گردن کوتاه) کنایه از کوتاهی قد یاد شده است؛ گویا از این جهت به جارود لقب یافت که روزی با شتر مریض خود نزد دایی هایش « بنی شیبان » رفت و موجب مرگ شتران آنان گردید. نام مادر جارود را «دُرَیْمَکه» یا «دَرْ مکه» دختر رَوَیْم یا رؤیم یاد کرده اند.
سبب لقب گذاری بشر به جارود
جارود را لقب وی دانسته و در باره سبب این لقب گذاری گفته اند که در سرزمینی که قبیله عبدالقیس در آن زندگی می کردند، نوعی بیماری پدید آمد که شتر ها را از بین می برد. جارود با چند شتری که برایش باقی مانده بود، نزد دایی های خود ــ که از قبیله بنی هند، شاخه ای از قبیله بنی شیبان (بنی شیبان شاخه ای از قبیله بکر بن وائل) بودند ــ رفت. بیماری به شترهای آنان نیز سرایت کرد و شتر ها از میان رفتند، از این رو وی را جارود (محروم کننده) لقب دادند. برخی منابع متأخرتر، سبب این لقب گذاری را آن دانسته اند که جارود در روزگار جاهلیت به قبیله بکر بن وائل حمله کرد و بر آنان پیروز شد و خلع سلاحشان کرد.
نیای بزرگ جارود
نیای بزرگ جارود را علاء و نُعمان خوانده اند، اما ابن حبان معلّی را درست دانسته است. در پاره ای روایات نام جارود را مُطرّف نوشته اند. انتساب جارود به نیای بزرگ وی معلّی، یا حذف بِشر از نام وی (مثلاً جارود بن عمرو بن...) و هم ضبط نام نیای اعلای وی به صورت علاء یا یعلی در بعضی نُسخ، برخی مؤلفان را به این اشتباه انداخته است که جارود بن عمرو بن حَنَش بن یَعلی ' عبدی و جارود بن مُعلّی ' دو شخص بوده اند.
کنیه جارود
...
wikifeqh: جارود_عبدی