جئولیبرتاریانیسم ( به انگلیسی: Geolibertarianism ) ، یک ایدئولوژی سیاسی و اقتصادی است که لیبرتاریانیسم را با جورجیسم[ الف] مدغم می کند.
جئولیبرترین ها بر این باور اند که فضای جغرافیایی و منابع طبیعی خام، یعنی هر دارایی که از نظر اقتصادی در زمین وجود داشته باشد، کالاهای رقابتی اند که باید مالکیت اشتراکی به حساب آیند، یا به صورت دقیق تر انبازه اند، به طوری که همه افراد دارای حقوق انسانی به آن دسترسی دارند، نه ثروت یا سرمایه ای که مطلقاً خصوصی شود؛ بنابراین، صاحبان زمین باید طبق ارزش اجاره تعیین شده توسط بازار آزاد، بدون هیچ گونه بهبودی، به عنوان حق مدنی انتفاع ( یعنی مالکیت انحصاری شناخته شدهٔ قانونی با محدودیت در سوءاستفاده از اموال ) به جامعه جبران خسارت پرداخت کنند، در غیر این صورت «میراث قانونی بلامعارض»[ ب] خواهد بود که چنین محدودیت هایی را در قبال نخواهد داشت. در حالت ایده آل، تنها پس از آن که تعیین شد اجاره خصوصی حاصل شده از زمین بیشتر از سهم مساوی مالک آن از ارزش کل زمین در حوزه قضایی باشد، اخذ مالیات تحت مدیریت قرار خواهد گرفت.
بر اساس این پیشنهاد، کرایه تنها از بهر تصرف یا استفاده از زمین جمع آوری نمی شوند، چون نه جامعه و نه دولت حق مالکیت مشترک را دارند، بلکه به عنوان غرامت عینی ارزیابی شده به دلیل حقوق قانونی در نظر گرفته می شود تا دیگران را از آن زمین محروم سازند. برخی جئولیبرترین ها همچنان از مالیات پیگویی بر آلودگی و مالیات روی درآمدهای منابع طبیعی به منظور تنظیم کاهش منابع طبیعی و پرداخت اجباری با اثرات مثبت محیط زیستی روی فعالیت هایی که بر ارزش زمین تأثیر منفی می گذارد، حمایت می کنند. آن ها موضع معیار لیبرتاریانیسم راست را انتخاب می کنند که هر فرد به صورت طبیعی حق دارد از ثمره کار خود به عنوان مالکیت خصوصی انحصاری استفاده نماید. این باور در برابر نظریه ای قرار می گیرد که کالاهای تولید شده به طور جمعی در مالکیت جامعه یا دولتی است که به نمایندگی از جامعه عمل می کند، «کار، دستمزد و محصولات کار» یک فرد نباید شامل اخذ مالیات شود. در کنار غیرجورجیست ها در جنبش لیبرترین، آن ها همچنان از قانون آزادی برابر که «آزادی مطلق مدنی را بدون هیچ جنایتی، مگر این که قربانی وجود داشته باشد که مورد تجاوز قرار گرفته باشد»، حمایت می نماید. [ ۱]
جئولیبرترین ها در کل تحت تأثیر جنبش «مالیات واحد جورجیست»[ پ] اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم قرار دارند، ولی ایده های نهفته در عقب آن به دوره قبل از هنری جورج بر می گردد و به اشکال مختلفی در نوشته های اینان نیز می توان یافت: جان لاک، سوسیالیسم دهقانی اولیه از «برابرسازان حقیقی»[ ت] یا «حفاری کنندگانی»[ ث] مانند «جرارد وینستنلی» ، [ ج] فیزیوکرات های فرانسوی ( خصوصاً فرانسوا کنه و تورگوت ) ، اقتصاددانان کلاسیک همچون آدام اسمیت و دیوید ریکاردو، اقتصاددانان لیبرال فرانسوی همچون ژان - باتیست سه و فردریک باستیا، نویسندگان انقلابی آمریکایی همچون توماس جفرسون و توماس پین، اصلاح طلب زمین و رادیکال انگلیسی همچون «توماس اسپینس» ، [ چ] انارشیست فردگرای آمریکایی همچون لایسندر اسپونر و بنجامین تاکر و همچنین فیلسوفان لیبرال کلاسیک چون جان استوارت میل و هربرت اسپنسر. جئولیبرترین های برجسته از زمان جورج در برگیرنده منتقدان سوسیال راست قدیم همچون «آلبرت جی ناک»[ ح] و «فرانک چودوروف»[ خ] بودند. سایر لیبرترین ها که از مالیات بر ارزش زمین به عنوان اصلاح مازاد حمایت کرده اند شامل میلتون فریدمن، «کارل هس» ، [ د] جان هاسپرز و «دیوید نولان»[ ذ] از بنیان گذاران سابق حزب لیبرترین ایالات متحده آمریکا می باشند. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفجئولیبرترین ها بر این باور اند که فضای جغرافیایی و منابع طبیعی خام، یعنی هر دارایی که از نظر اقتصادی در زمین وجود داشته باشد، کالاهای رقابتی اند که باید مالکیت اشتراکی به حساب آیند، یا به صورت دقیق تر انبازه اند، به طوری که همه افراد دارای حقوق انسانی به آن دسترسی دارند، نه ثروت یا سرمایه ای که مطلقاً خصوصی شود؛ بنابراین، صاحبان زمین باید طبق ارزش اجاره تعیین شده توسط بازار آزاد، بدون هیچ گونه بهبودی، به عنوان حق مدنی انتفاع ( یعنی مالکیت انحصاری شناخته شدهٔ قانونی با محدودیت در سوءاستفاده از اموال ) به جامعه جبران خسارت پرداخت کنند، در غیر این صورت «میراث قانونی بلامعارض»[ ب] خواهد بود که چنین محدودیت هایی را در قبال نخواهد داشت. در حالت ایده آل، تنها پس از آن که تعیین شد اجاره خصوصی حاصل شده از زمین بیشتر از سهم مساوی مالک آن از ارزش کل زمین در حوزه قضایی باشد، اخذ مالیات تحت مدیریت قرار خواهد گرفت.
بر اساس این پیشنهاد، کرایه تنها از بهر تصرف یا استفاده از زمین جمع آوری نمی شوند، چون نه جامعه و نه دولت حق مالکیت مشترک را دارند، بلکه به عنوان غرامت عینی ارزیابی شده به دلیل حقوق قانونی در نظر گرفته می شود تا دیگران را از آن زمین محروم سازند. برخی جئولیبرترین ها همچنان از مالیات پیگویی بر آلودگی و مالیات روی درآمدهای منابع طبیعی به منظور تنظیم کاهش منابع طبیعی و پرداخت اجباری با اثرات مثبت محیط زیستی روی فعالیت هایی که بر ارزش زمین تأثیر منفی می گذارد، حمایت می کنند. آن ها موضع معیار لیبرتاریانیسم راست را انتخاب می کنند که هر فرد به صورت طبیعی حق دارد از ثمره کار خود به عنوان مالکیت خصوصی انحصاری استفاده نماید. این باور در برابر نظریه ای قرار می گیرد که کالاهای تولید شده به طور جمعی در مالکیت جامعه یا دولتی است که به نمایندگی از جامعه عمل می کند، «کار، دستمزد و محصولات کار» یک فرد نباید شامل اخذ مالیات شود. در کنار غیرجورجیست ها در جنبش لیبرترین، آن ها همچنان از قانون آزادی برابر که «آزادی مطلق مدنی را بدون هیچ جنایتی، مگر این که قربانی وجود داشته باشد که مورد تجاوز قرار گرفته باشد»، حمایت می نماید. [ ۱]
جئولیبرترین ها در کل تحت تأثیر جنبش «مالیات واحد جورجیست»[ پ] اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم قرار دارند، ولی ایده های نهفته در عقب آن به دوره قبل از هنری جورج بر می گردد و به اشکال مختلفی در نوشته های اینان نیز می توان یافت: جان لاک، سوسیالیسم دهقانی اولیه از «برابرسازان حقیقی»[ ت] یا «حفاری کنندگانی»[ ث] مانند «جرارد وینستنلی» ، [ ج] فیزیوکرات های فرانسوی ( خصوصاً فرانسوا کنه و تورگوت ) ، اقتصاددانان کلاسیک همچون آدام اسمیت و دیوید ریکاردو، اقتصاددانان لیبرال فرانسوی همچون ژان - باتیست سه و فردریک باستیا، نویسندگان انقلابی آمریکایی همچون توماس جفرسون و توماس پین، اصلاح طلب زمین و رادیکال انگلیسی همچون «توماس اسپینس» ، [ چ] انارشیست فردگرای آمریکایی همچون لایسندر اسپونر و بنجامین تاکر و همچنین فیلسوفان لیبرال کلاسیک چون جان استوارت میل و هربرت اسپنسر. جئولیبرترین های برجسته از زمان جورج در برگیرنده منتقدان سوسیال راست قدیم همچون «آلبرت جی ناک»[ ح] و «فرانک چودوروف»[ خ] بودند. سایر لیبرترین ها که از مالیات بر ارزش زمین به عنوان اصلاح مازاد حمایت کرده اند شامل میلتون فریدمن، «کارل هس» ، [ د] جان هاسپرز و «دیوید نولان»[ ذ] از بنیان گذاران سابق حزب لیبرترین ایالات متحده آمریکا می باشند. [ ۲]
wiki: جئولیبرتاریانیسم