ثنویت

/sanaviyyat/

برابر پارسی: دویی

معنی انگلیسی:
dualism

فرهنگ فارسی

فرهنگ معین

(ثَ نَ یَُ ) [ ع . ] (مص جع . ) ۱ - دوگانگی . ۲ - دوگانه پرستی .

فرهنگ عمید

۱. اعتقاد به دو اصل و مبدٲ خیر و شر، اعتقاد به دو خدا یا دو صانع برای عالم، دوگانه پرستی، دوآلیسم.
۲. عقیده ای فلسفی که عالم را مرکب از دو اصل می داند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ثنویت یعنی دوگانه پرستی و دو وجود پرستی و ثنوی مذهب یعنی دوگانه پرست و کسی که قائل به دو مبدأ می باشد.ثنویت، اعتقاد به وجود دو خالق و مدبر در عالم است.
ثنویت مصدر جعلی از صفت نسبیِ ثَنَوی (منسوب به اثنَین) و ریشه آن ث ن ی است.
زندیق و ثنویت
در برخی منابع، زندیق نیز برای اشاره به ثنوی مذهبان به کار رفته و در بیشتر موارد زنادقه فرقه ای از ثنویه ذکر شده است.
تاریخچه ثنویت
این مذهب در طی تاریخ چه در عقاید دینی و چه در نظرات فلسفی به صورت های گوناگون جلوه گر شده است.آنان قائل به دو اصل بودند که یکی را به نام نور و دیگری را ظلمت نامیده اند و گاه از آن دو تعبیر به خیر و شر و دیگر بار به اهورا مزدا و اهریمن و زمانی به اسامی و نامهای دیگر شده است.از فلاسفه یونان اولین کسی که ثنوی مذهب بود انکساکورس است که علاوه بر عناصر مادی معتقد به اصل عقلی که ناظم جهان است بود و آن را مدبّر و نظم دهنده عناصر و تشکیلات جهان می دانست.افلاطون، میان مثل نوریه و موجودات مادیه فرق می گذارد و در فلسفه او نیز ثنویت خاصی آشکار است.مذهب مانی که خود ترکیبی است از دین زرتشت و مسیح و بودا نیز مظهر ثنویت است چنان که اهورا مزدا و اهریمن را دو اصل وجودی عالم میداند.مذهب یهود نیز بنابر آنچه از کلمات تورات و قرآن مجید به دست می آید به یکتاپرستی گرویده اند، مع ذلک از جهتی ثنویت را حفظ کرده اند.بعضی از فلاسفه قرون وسطی نیز مذهب ثنویت را پذیرفته و روح و عقل را دو اصل و اساس جهان آفرینش و عالم قرار داده اند و بدین ترتیب مذهب ثنویت قدیم را مجددا تأیید کرده اند.
معانی ثنویت
...

[ویکی شیعه] ثَنَوّیت، به معنای اعتقاد به وجود دو خدا (دو خالق و مُدَبِّر) در عالم می‎باشد. این اعتقاد قبل از ظهور اسلام بوده است و منابع دینی نیز بدان پرداخته اند. این موضوع در کلام اسلامی مورد توجه بوده است.
ثنویت از صفت نسبی ثَنَوی (منسوب به اثنَین) و ریشه آن ث ن ی است. و به معنای دوگانگی است
اصطلاح ثنویت، به معانی مختلفی به کار رفته که از جمله آنهاست:

[ویکی فقه] ثنویت (قرآن). ثنویت، اعتقاد به دو آفریدگار قدیم به نام نور و ظلمت که یکی مبدا خیر و دیگری مبدا شر است.
مالکیت انحصاری خداوند بر جهان هستی، دلیل بطلان ثنویت است.وقال الله لا تتخذوا الـهین اثنین...(خداوند فرمان داده: «دو معبود (برای خود) انتخاب نکنید؛ معبود (شما) همان خدای یگانه است؛ تنها از (کیفر) من بترسید!») مقصود از جمله" لا تتخذوا الهین اثنین"- و خدا داناتر است- نهی از تعدی از یک خدا و گرفتن چند خداست، پس خصوص دو تا مقصود نیست، بیش از دو خدا گرفتن را هم نهی می کند، و مؤید این معنا تاکید در جمله" انما هو اله واحد" است و کلمه" اثنین" صفت" الهین" است، هم چنان که کلمه" واحد" صفت" اله" است، و این دو صفت به منظور احتیاج و بیان مطلب آمده است.و به عبارت روشن تر اینکه، عنایت در آیه شریفه به نهی از پرستیدن غیر خدا با خداست، چه اینکه آن غیر خدا یکی باشد یا بیشتر از یکی، لیکن از آنجایی که هر عددی را که مشرکین در اله اختیار کرده بودند بالاتر از دو تا بوده، و حد اقل شرک آنان دو خدایی بوده، و بعد از عدد دو هیچ عددی تحقق نمی یابد مگر بعد از تحقق عدد دو لذا نهی از شرک را برده است روی عدد دو و از هر عددی دیگر به همان اکتفاء کرده.ممکن هم هست اعتبار عدد دو بخاطر داب و عادت مشرکین بوده که در مساله الوهیت به اله صنع و ایجاد معتقد بوده اند، یعنی آن خدایی که تنها مساله خلقت به دست اوست، و اله همه آلهه و ایجاد کننده همه آنهاست، و یکی هم اله عبادت، و آن خدایی است که ربوبیت و تدبیر عالم به دست اوست، و این احتمال با جملات بعدی آیه مناسب تر است. وله ما فی السمـوت والارض...(آنچه در آسمانها و زمین است، از آن اوست؛ و دین خالص (نیز) همواره از آن او می باشد؛ آیا از غیر او می ترسید؟!)
تهدید معتقدان به ثنویت
دوگانه پرستان، مورد تهدید الهی هستند.وقال الله لا تتخذوا الـهین اثنین انما هو الـه وحد فایـی فارهبون لیکفروا بما ءاتینـهم فتمتعوا فسوف تعلمون.((بگذار) تا نعمتهایی را که به آنها داده ایم کفران کنند! (اکنون) چند روزی (از متاع دنیا) بهره گیرید، امّا بزودی خواهید دانست (سرانجام کارتان به کجا خواهد کشید)!) " لام" در" لیکفروا" لام امر است، امری که برای تهدید بیان شده، همانند" تمتعوا" که آنهم امر است به عنوان تهدید، با این تفاوت که" لیکفروا" صیغه غائب است و" تمتعوا" مخاطب، گویی نخست آنها را غائب فرض کرده، می گوید اینها بروند و همه این نعمتها را کفران کنند، و با این تهدید، حالت توجه مختصری برای آنها پیدا شده به طوری که به صورت مخاطب در آمده اند و به آنها می گوید چند روزی از این نعمتهای دنیا بهره گیرید اما روزی خواهید دید که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده اید و سرانجام کارتان به کجا می رسد! در واقع این آیه شبیه به آیه ۳۰ سوره ابراهیم است: قل تمتعوا فان مصیرکم الی النار: " بگو چند روزی از لذات این جهان بهره گیرید که سر انجام کار شما آتش دوزخ است"
ثنویت در عصر بعثت
پندار ثنویت، در عصر بعثت رواج داشت.وقال الله لا تتخذوا الـهین اثنین... وهو الذی فی السماء الـه وفی الارض الـه وهو الحکیم العلیم(او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود؛ و او حکیم و علیم است!) ( آیه در صدد بیان الوهیت مطلق و یگانه خدا و رد پندار دو خدایی در آسمان و زمین است.)
نهی از ثنویت
...

دانشنامه آزاد فارسی

ثَنَویَّت
(یا: دوگانه انگاری؛ دوآلیسم) در کلام و مباحث دین پژوهی، باور به دو اصل متخالف آفرینشگر در تدبیر امور جهان و انسان؛ در اصطلاح معرفت شناسی فلسفی، اظهار و ایضاح مفاهیم و اعیان در قالب تقابل های دوتایی، همچون ذهن و عین یا ماده و صورت.
ثنویت در کلام. باور به وجود دو مبدأ متخالف آفرینشگر، ریشه های دینی بس کهنی دارد؛ تقسیم بندی اقوال مختلف ثنویت دینی: الف. ثنویت باوری افراطی (قائلان به دو مبدأ مفروض که هر دو هم ارز و قدیم اند، همچون مانویت) و ثنویت باوری میانه رو (قائلان به این باور که یکی از دو مبدأ، ازلی و دیگری آفریدۀ مبدأ ازلی نخستین است، همچون شماری از فرق گنوسی)؛ ب. ثنویت باوری جدالی (قائلان به قدیم و ازلی بودن هر دو مبدأ و جدال ابدی آن ها. اغلب در قالب دو مفهوم خیر و شر، همچون یین و یانگ در باورهای چینی و مایا و آتمن در باورهای هندی) و ثنویت باوری معاد باورانه (قائلان به غایت مندی جدال دو مبدأ، خیر و شر، و پیروزی نهایی خیر بر شر، همچون دین زردشتی، مانویت و فرق گنوسی)؛ ج. ثنویت باوری کیهانی (قائلان به این نظر که نفس خلقت خیر است و شر بدان تحمیل شده است، همچون دین زردشتی) و ثنویت باوری ضد کیهانی (قائلان به این نظر که شر لازم ذاتی خلقت است، همچون مانویت). شریعت اسلام قول به ثنویت را مردود شمرده است. در قرآن اشارات فراوانی در اثبات توحید از منظر نفی ثنویت هست. قول ثنویت در کلام اسلامی منبع نیرومند بخش عظیمی از کوشش های فکری متکلمان، به ویژه ذیل مبحث خیر و شر، بوده است. در کلام اسلامی، پرسش هایی چون «آیا اساساً شرّی در عالم هست یا هرچه هست خیر مطلق است؟» یا «اگر عالم را دو فاعل به کار است، باری این دو حادث اند یا قدیم؟»، با هدف اثبات توحید و نفی ثنویت طرح می شود و این سان تبیین های پیچیده ای نیز از ساز و کار عالم به دست داده می شود. باری، باید دانست که از منظری تاریخی و کلّی نگر، ثنویت همچون باوری دینی، مرحلۀ میانی، از چند خدایی به توحید (تک خدایی) است.
ثنویت در فلسفه. ثنویت در فلسفه، تقریباً همسو و هم زمان با ثنویت در باورهای دینی بالیده است. کهن ترین استنادهای فلسفی به ثنویت در آرای هراکلیتوس و امپدوکلس یافتنی است. اینان از دو منظر متفاوت قائل به جدال ابدی دو مبدأ بنیادین اند. ظاهراً این فلاسفه از آموزه های زردشتی، قطب های مکمل اهورامزدا و انگره مینو، تأثیر پذیرفته اند. بشارات اندکی نیز به گونه ای باور ثنوی در آثار افلاطون، به ویژه با وضوح بیشتر در کتاب دهم مکالمۀ قوانین، آن جا که افلاطون میان نیکی و زیبایی طبیعی و نیکی و زیبایی ذهنی تمایز می نهد و شناسایی زیبایی و نیکی را امری اساساً ذهنی می داند، به چشم می خورد. دوگانه باوری فلسفی در طلیعۀ فلسفۀ مدرن محور بخش عظیمی از تولیدات فلسفی بود. تمایزات ثنوی در فلسفه عموماً از تمایز ذهن و چشم در نظر دکارت سرچشمه می گیرد. ایدآلیست های وحدت گرا در تقابل با این دیدگاه سر بر آوردند، همان گونه که فیزیکالیست های چندگانه گرا در رویارویی با این دیدگاه برآمدند. تمایزات ثنوی ای چون فرم و محتوا در هنرها و نظریه های ادبی زادۀ همین تصورِ بنیادین معرفت شناختی است. در نظریه های فلسفی و ادبی معاصر، از ساختارگرایی تا پسامدرنیته و واسازی (نقدِ کلام محوری) بخش عظیمی از نیروهای فکری صرف ایضاح و نقادی دوگانه باوری، عمدتاً همراه با نقد توفندۀ منطق تقابل های دوتایی، شده است. دوگانه باوری فلسفی در حوزۀ فلسفه و عرفان اسلامی، در مباحثی چون واحد و صادر اول، نظریۀ وحدت وجود، با اعتقاد به شرک بودن ثنویت و بحث ماده و صورت، به ویژه در نزد حاج ملا هادی سبزواری، جلوه گر است.

مترادف ها

duality (اسم)
ثنویت، همزادی

پیشنهاد کاربران

دوالیسم
دوگانگی. دوگانه باوری.
زن ومرد ازدوتایی هایی است که ضدهم وبرای یکدیگر لازم وضروری هستندتابه تعادل برسند، به عبارتی هم کفوباشند
تا ضمن حفظ ثبات و آرامش، باعث رشدوکمال شوند.
دو گانه انگاری
زن ومرد ازدوتایی هایی است که برای یکدیگر لازم وضروری هستند وبایدبه تعادل برسند، به عبارتی هم کفوباشند
تا ضمن حفظ ثبات و آرامش، باعث رشدوکمال هردوشوند. . . رسم آزادی
یعنی دوتایی، دوگانه ها درجهان
ثنویت اصطلاحی کلامی است که در فلسفه نیز کاربرد دارد، این واژه در لغت به معنای دوگانگی است و ثنوی به کسی گفته می شود که به اثنینیت منسوب است و در اصطلاح متکلمان، عنوانی است برای اعتقادات ثنویه یا اصحاب اثنین، که معتقدند عالم دو آفریننده دارد: یکی نور، که آفریدگار خوبی هاست و دیگری ظلمت که آفریدگار بدی هاست، و هر دو نیز ازلی و قدیم اند. ثنویت در نزد حکمای قدیم یونان و برخی فلاسفه اروپا عبارت است از دوگانگی روح و جسم و یا جوهر آنها و یا دوگانگی روح و ماده.
...
[مشاهده متن کامل]

این مقاله بر آن است که با بیان انگیزه گرایش به ثنویت و فرقه های آن، عقائد ثنویه را با ادله توحید و برهان تمانع و برهان حدوث، ابطال نموده و ضمن تبیین مسئله شرور، اثبات کند که آفریدگار جهان یکی است و تنها او مدبر امور عالم است.
کلید واژه ها

توحید، شرک، ثنویت، نور، ظلمت، خیر، شر، شیطان، مجوس، زردشت.
ثنویت اصطلاحی کلامی است که در فلسفه نیز به کار رفته است. معادل این اصطلاح در فارسی « دو خدایی »، در فرانسه « Dualisme » و « Dualite »، در انگلیسی « Dualism » و « Duality »، و در لاتین « Dualis » است. ( 1 )
تعریف ثنویت

ثنویت و ثنوی در لغت به ترتیب به معنای دوگانگی و کسی که به اثنین منسوب است، می باشد ( 2 ) و در اصطلاح متکلمان، ثنویت عنوان کلی اعتقاد ثنویه یا اصحاب اثنین است که معتقد بوده اند، عالم دو صانع دارد؛ فاعل خیر، نور و فاعل شر، ظلمت است، و هر دو نیز ازلی و قدیم اند. ( 3 )
علامه حلی و ابن داوود حلی می گویند: « ثنویه، مدبر عالم را نور و ظلمت می دانند و آن دو را دارای اصالت می انگارند ». ( 4 ) بشر، به ویژه نژاد آریا، از دیرباز پدیده های جهان را به دو قطب « خوب » ها و « بد » ها تقسیم کرده، و خود را مقیاس و محور تشخیص قرار داده است. ( 5 ) گروهی چنین پنداشته اند که آفریننده، یا خوب است و نیک خواه، یا بد است و بدخواه. اگر خوب باشد، بدها را نمی آفریند و اگر بد باشد، خوب ها و خیرها را ایجاد نمی کند و از این استدلال، چنین نتیجه گرفته اند که جهان دو مبدأ و دو آفریدگار دارد ( ثنویت ) . ( 6 )
این اصطلاح نزد برخی حکمای قدیم یونان و برخی فلاسفه اروپا عبارت است از دوگانگی روح و جسم، یا جوهر روح و جوهر جسم، یا روح و ماده. امروزه به هر عقیده فلسفی که عالم را از دو اصل مرکب بداند دوالیسم گفته می شود. ( 7 )
ثنویت فلسفی

همان گونه که اشاره شد، ثنویت نزد حکمای قدیم یونان و برخی فلاسفه اروپا عبارت است از دوگانگی روح و جسم، یا جوهر روح و جوهر جسم یا روح و ماده. ( 8 ) در ایران در سال های اخیر لفظ فرانسوی دوالیسم ( dualism ) را ثنویت ترجمه کرده اند. این واژه، نخستین بار در آثار تامس هاید، مستشرق انگلیسی دیده می شود. او دوالیسم را درباره اعتقاد دینی به دو اصل خیر و شر به کار برده است. همچنین پ - بل فرانسوی، در فرهنگ خود در مقاله زردشت، و نیز لایبنیتز آن را به کار گرفته اند. امروزه دوالیسم در معنای عالم به هر نوع عقیده فلسفی که عالم را مرکب از دو اصل متمایز و منحصر ( مانند ماده و صورت، ماده و عقل، وجود و عدم ) بداند، گفته می شود. ( 9 ) ثنویت از طریق فلسفه مشاء به جهان اسلام راه یافته است. ( 10 )
1. مختصری از تاریخچه ثنویت

این مذهب در طول تاریخ، چه در عقاید دینی و چه در نظرات فلسفی، به صورت های گوناگون جلوه گر شده است. نخستین فیلسوف یونانی که ثنوی مذهب بود، انکساکورس یا اناکسجوراس است. وی افزون بر عناصر مادی، به اصل عقلی که ناظم جهان است اعتقاد داشت و آن را مدبر و نظم دهنده عناصر و تشکیلات جهان می دانست. ( 11 ) می گویند اول بار کلمه ثنویت و ثنائیه از توماس هید، ( 12 ) یا تامس هاید ظاهر شد. ( 13 )
شهرستانی می گوید: « ثنویت به مجوس اختصاص دارد. آنان به دو اصل مدبر و قدیم قایل هستند و خیر و شر، و نفع و ضرر و صلاح و فساد را بین خود تقسیم می کنند. نام یکی را نور، و نام دیگری را ظلمت، و به زبان فارسی یزدان و اهریمن می گذارند ». ( 14 ) بشر و مخصوصاً نژاد آریا از دیرباز پدیده های جهان را به دو قطب خوب ها و بدها تقسیم می کرده است. ( 15 )
افلاطون نیز میان مثل نوری و موجودات مادی فرق می گذارد، و در فلسفه او ثنویت خاصی آشکار است. ( 16 )
ارسطو نیز به نوعی به ثنویت قایل بود؛ زیرا ماده و صورت را اساس عالم آفرینش می دانست. ( 17 )
در اسلام فرقه یا مذهب ثنوی به معنای صحیح وجود ندارد، ولی در دوران خلافت عباسیان، برخی به ثنویت متمایل شدند. ( 18 ) در میان مسلمانان، ثنویت لقب طعنه آمیزی است که برخی فرقه ها، مخالفان خود را به آن خوانده اند؛ فرقه هایی مانند نظامیه و هشامیه از غلاه شیعه. ( 19 )
منسوبان به ثنویت

از جمله رؤسای ثنویه می توان از عبدالکریم بن ابی العوجاء، نعمان ثنوی، ابا شاکر دیصانی، ابن طالوت، ابن اخی ابی شاکر، عبدالله بن مقفع، بشار الاعمی الشاعر، غسان الرهاوی، حماد عجرد و ابو عیسی وراق نام برد. اینان در فروع اختلاف نظر دارند ولی در ثنویت و تثنیه متفق اند. ( 20 ) از کسانی که به اسلام تظاهر می کردند و در باطن زندیق بوده اند. باید از ابن طالوت، ابوشاکر، ابن الاعدی الحریزی، نعمان، ابن ابی العوجاء، صالح بن عبدالقدوس و از شعراء بشاربن برد، اسحق بن خلف، ابن سیابه، سلم الخاسر، و علی بن خلیل و علی بن ثابت یاد کرد. ابو عیسی وراق، ابوالعباس الناشی و الجیهانی محمد بن احمد نیز به ثنویت مشهورند. ابو یحیی الرئیس، ابو علی سعید، ابو علی رجاء یزدانبخت نیز رؤسای ثنویت در دولت عباسی اند. ( 21 ) ابو حفص حداد، ابن ذر صیرفی، ابو عیسی وراق، ابن راوندی، ابراهیم نظام، جاحظ، فضل الحذاء، احمد بن حائط ( 23 ) و ناصر خسرو و پیروانش نیز به ثنویت منسوب شده اند. ( 24 )
2. انگیزه گرایش به ثنویت

مسئله شر در این عالم تفسیرهای گوناگونی را برتافته است. انگیزه گرایش به ثنویت، از آن جمله است. آرای گوناگون متکلمان و فلاسفه نیز مؤید این مدعاست که در ادام . . .

بپرس