[ویکی شیعه] تکلیف، اصطلاحی فقهی و کلامی و به معنای وظیفه ای است که از ناحیه دین بر گردن بندگان نهاده می شود که به واسطه آن انجام دادن یا ترک کاری بر فرد واجب می شود.
در علوم اسلامی به تکلیف از دو منظر توجه شده است: نخست از منظر فقهی، و به تبع آن اصولی؛ دوم از منظر کلامی. در
فقه و اصول ماهیت تکلیف و شرایط آن با توجه به وجه عملی موضوع بررسی می شود. در مقابل، در
کلام به موضوعات مذکور به صورت نظری و انتزاعی توجه می گردد. در بخش کلام از موضوعاتی چون غرض از تکلیف و راه شناخت تکلیف و اولین تکلیف
آدمی بحث می شود.
علاوه بر این دو حوزه، گاه بعضی فلاسفه
مسلمان در مباحث مربوط به الهیات و نیز بعضی عارفان، از جهت رابطه تکلیف با معرفت، به مسئلۀ تکلیف توجه کرده و در بارۀ آن نظر داده اند.
واژة تکلیف در
قرآن به کار نرفته، اما از مشتقات این مصدر هفت بار در قرآن استفاده شده که شش بار آن (یعنی بجز نساء: ۸۴) ناظر به معنایی واحد است. این معنای واحد که در عبارات متعددی بیان شده، از قبیل «...لاتُکَلَّفُ نَفْسٌ اِلاّ وُسْعَها...»، «لا یکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها...»، «لانُکَلِّفُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها...» و «...لایکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ مااتها...» ناظر به این امر است که خداوند آدمی را به انجام دادن آنچه در توانش نیست،
مکلف نمی سازد.
[ویکی اهل البیت] تکلیف در لغت به معنای امر به انجام دادن کاری است که انجام دادنش برای کسی که به او امر شده
مشقت دارد و در اصطلاح، اوامر و نواهی خداوند به بندگانش است در جهت انجام دادن یا ندادن بعضی افعال. از همین معنای اصطلاحی است که تعبیر «دارِتکلیف» یعنی دنیا که آدمی در آن موظف به انجام دادن تکالیفش است و نیز
اصطلاح «سن تکلیف» به معنای سن رسیدن به بلوغ و انجام دادن وظایف شرعی به وجود آمده است. مخاطبِ تکلیف، مکلَّف نامیده می شود. اصطلاح تکلیف در ایام اخیر در کنار حق و در تقابل با آن بکار می رود، این تقابل در نتیجه تفکر مدرن حاصل شده و چنین تقابلی در آثار متقدمان مشهود نیست.
در علوم اسلامی به تکلیف از دو منظر توجه شده است:
علاوه بر این دو حوزه، گاه بعضی فلاسفه مسلمان در مباحث مربوط به الاهیات و نیز بعضی عارفان از جهت رابطه تکلیف با معرفت، به مسئلة تکلیف توجه کرده و درباره آن نظر داده اند.
واژه تکلیف در قرآن بکار نرفته اما از مشتقات این مصدر هفت بار در قرآن استفاده شده که شش بار آن (یعنی بجز سوره نساء: 84) ناظر به معنایی واحد است. این معنای واحد که در عبارات متعددی بیان شده، از قبیل «...لاتُکَلَّفُ نَفْسٌ اِلاّ وُسْعَها...»، «لا'یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها...»، «لانُکَلِّفُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها...» و «...لایُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ مااتها...» ناظر به این امر است که خداوند آدمی را به انجام دادن آنچه در توانش نیست، مکلف نمی سازد.
هر چند معنای ظاهری این آیات روشن است، اساساً در این که تکلیف چیست، چرا باید باشد و به ویژه این که آیا خداوند می تواند بیش از وُسع و طاقت آدمی به او تکلیف کند یا نه، میان متکلمان و مفسران
اختلاف نظر وجود داشته و به اظهار آرای مختلف در این زمینه انجامیده است. مثلاً مفسران معتزلی یا
شیعه با
استناد به این آیات «تکلیف ما لایطاق» (این که خدا بیش از توان آدمی به او تکلیف کند) را نفی کرده اند.
از سوی دیگر، مفسر
اشعری مسلکی مثل
فخررازی ضمن
تفسیر آیه 286 سوره
بقره و با ذکر آیات دیگری که
معتزله در نفی
تکلیف مالایطاق به آنها استناد می کرده اند، از قبیل «...وَما جَعَلَ عَلَیْکُم فی الدّینِ مِنْ حَرَجٍ...» (سوره حج: 78)، «یُریدُ اللّهُ اَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُم...» (سوره نساء: 28)، «...یُریدُاللّهُ بِکُمُ الْیُسْر وَلا'یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ...»، با مطرح کردن بحثی کلامی در باب
کفر و
ایمان و
قدرت و
اراده خدا به این نظر می رسد که وجوه عقلیِ قطعیِ یقینی ای وجود دارد که تکلیف مالایطاق را مجاز می دارد.
وی سپس نتیجه می گیرد که در چنین شرایطی باید آیه را به صورتی
تأویل کرد که مغایر با این نظر عقلی و کلامی نباشد. البته همه
اشاعره به این صورت به تفسیر به رأی روی نمی آورده اند و غالباً می کوشیده اند برای نظر خود شواهدی در قرآن بجویند، چنانکه گاه از آیاتی مانند: «...و یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَلاَ یَسْتَطِیعُون» (سوره قلم: 42) برای اثبات جواز تکلیف مالایطاق بهره می برده اند.
[ویکی فقه] تکلیف (ابهام زدایی). تکالیف ممکن است در معانی ذیل و یا اضافه به معانی ذیل به کار رفته باشد: تکلیف دینی، یکی از مفاهیم مهم دینی و به معنای اوامر و نواهی خداوند به بندگانش قرآن• تکلیف (قرآن)، بررسی تکلیف در آیات قرآن کریم• تکلیف حیوانات، بررسی تکلیف حیوانات از منظر قرآن کریم• تکلیف در بهشت آدم، تکالیف و ممنوعیت های حضرت آدم در قرآن• تکلیف در قیامت، بررسی وجود یا عدم وجود تکلیف در قیامت• تکلیف زمین، امتناع و ترس زمین از پذیرش تکلیف عرضه شده بر او در قرآن کریم علوم عقلی• تکلیف (کلام)، اوامر و نواهی خداوند به بندگانش• تکلیف فلسفی، اثبات مولابودن خداوند و اثبات رابطه مولا و بنده• تکلیف عرفانی، نقش و
اهمیت تکلیف در عرفان در برخی مباحث، همچون مسئله «اسقاط تکلیف» و تفکیک شریعت در قبال طریقت و حقیقت فقه• تکلیف (فقه)،
خطاب شارع به انجام دادن یا ترک کاری و یا تخییر بین آن دو• تکلیف شرع، خطاب شارع به انجام دادن یا ترک کاری و یا تخییر بین آن دو• تکلیف آزمایشی، امر و نهی کردن بدون اراده جدّی به تحقق متعلق در خارج• تکلیف الزامی،
احکام ناشی از
مصلحت و مفسده مُلزِمه• تکلیف انحلالی، احکام منحل شده یک ماهیت، به تعداد مصادیق آن• تکلیف تحریمی،
حرام قرار دادن چیزی• تکلیف تخییری، تکلیف به انجام یا ترک یکی از دو یا چند چیز• تکلیف تسجیلی، امر و نهی کردن به غرض اتمام حجّت، بدون اراده تحقق متعلَّق در خارج• تکلیف تعبدی، احکام مشروط به قصد قربت در مرحله امتثال• تکلیف تعیینی، تکلیف به انجام یا ترک امری معیّن• تکلیف ظاهری، احکام مستفاد از اماره یا اصل عملی ، یا احکام مستفاد از اصول عملی ، برای مکلّف شاکّ یا جاهل به
حکم واقعی• تکلیف جدی، امر و نهی کردن با اراده جدّی بر تحقق متعلق در خارج• تکلیف زجری، احکام وضع شده برای امورِ مطلوب بالغیر• تکلیف شانی، مرحله
ابلاغ احکام به مکلّفان، یا مرحله تحقق خارجی موضوعات احکام• تکلیف شرعی، تکلیف صادر شده از سوی شارع مقدس• تکلیف ثابت، احکام معتبرِ مستمرّ تا زمان معین یا غیر معیّن• تکلیف طریقی، تکلیف ثابت به
علم یا ظنّ معتبر• تکلیف طلبی، تکلیف دلالت کننده بر درخواست انجام متعلق آن• تکلیف عقلایی، تکلیف صادر شده از سوی عقلا• تکلیف عقلی، تکلیفِ ناشی از ادراک
عقل نسبت به حُسن یا قبح چیزی• تکلیف عینی، تکلیفِ متوجه هر یک از مکلّفان به صورت مستقل• تکلیف ترخیصی، احکام فاقد الزام شرعی در فعل یا ترک عمل• تکلیف نفسی، احکام دارای مصلحت به اعتبار نفس متعلقات آن ها• تکلیف واقعی، احکام مترتب بر موضوع بدون لحاظ علم و جهل مکلَّف، یا احکام مکشوف به علم و طریق علمی• تکلیف کفایی، تکلیفِ باقی بر همه مکلفان مشروط به عدم انجام توسط یکی از آنها• تکلیف مجهول، تکلیف به شئ غیر معلوم به تفصیل• تکلیف محتمل، تکلیف غیر ثابت به علم یا ظنّ معتبر• تکلیف مشروط، تکلیف مشروط به تحقق امری خارج از ذات آن• تکلیف مشکوک، تکلیف محتمل با تساوی احتمال وجود و عدم آن• تکلیف مظنون، تکلیف محتمل با رجحان احتمال وجود آن• تکلیف معدومین، شمول تکلیف نسبت به افراد غیر موجود در زمان خطاب• تکلیف ارشادی، حکم ارشادی مقابل حکم مولوی• تکلیف استقلالی، اعتبارات مورد التفات استقلالی شارع• تکلیف اضطراری، احکام ثانویِ واقعیِ مختصّ به حالت
اضطرار مکلّف• تکلیف انحلالی، احکام منحل شده یک ماهیت، به تعداد مصادیق آن• تکلیف انشایی، احکامِ بعد از مرحله اقتضا و قبل از مرحله فعلیت و اجرا• تکلیف ایجابی، حکم الزامی و طلب اکید متعلق به چیزی• تکلیف بعثی، امر و نهی کردن به غرض تحقق متعلَّق در خارج به وسیله مکلَّف• تکلیف بما لا یطاق، تکلیف کردن به امر خارج از طاقت مکلّف• تکلیف به مجمل، تکلیف به امر غیر واضح و مردّد بین چند چیز• تکلیف محال، تکلیف غیر قابل صدور از مکلِّف• تکلیف به محال، تکلیف کردن به امر محال• تکلیف به محال عادی، تکلیف کردن به امر محال به حسب عادت• تکلیف به محال عقلی، تکلیف کردن به امر محال به حسب عقل• تکلیف تعبدی، احکام مشروط به قصد قربت در مرحله امتثال• تکلیف توصلی، احکام غیر مشروط به قصد قربت در مرحله امتثال• تکلیف حقیقی، احکام ناشی از مصالح و مفاسد واقعی در متعلق آنها• تکلیف ضمنی، اعتبارات مورد توجه تَبَعی شارع• تکلیف عقلی، تکلیفِ ناشی از ادراک عقل نسبت به حُسن یا قبح• تکلیف کفائی، تکلیفِ باقی بر همه مکلفان مشروط به عدم انجام توسط یکی از آنها• تکلیف معلوم، تکلیف ثابت به علم یا ظنّ معتبر• تکلیف معلوم اجمالی، تکلیف به امر مرددّ میان دو یا چند چیز• تکلیف معلوم تفصیلی، تکلیف فاقد هر نوع ابهام یا اجمال• تکلیف موجودین، شمول تکلیف نسبت به افراد موجود در زمان خطاب• آسانی تکلیف، تکالیف شرعی براساس وسع و ظرفیت مکلفین
...
[ویکی فقه] تکلیف (فقه). خطاب شارع به انجام دادن یا ترک کاری و یا تخییر بین آن دو را تکلیف گویند. تکلیف در فقه، همان امر و نهی شارع است که به افعال مکلفین تعلق گرفته است.
تکلیف در اصطلاح شامل وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه می شود.برخی، تعریف یادشده را به دلیل شمول آن نسبت به اباحه، کامل ندانسته اند؛ زیرا تکلیف از کلفت، به معنای مشقّت است و در اباحه، مکلّف، مخیّر بین فعل و ترک است و مشقّتی متوجه او نیست؛ لیکن بسیاری در مقام بیان تعداد احکام تکلیفی، اباحه را نیز در شمار آن ذکر کرده اند.
اصطلاح تکلیف در فقه
در فقه تکلیف را خواست شارع برای انجام دادن یا انجام ندادن امری دانسته اند که بر آوردن آن خواست، مستلزم سختی و مشقتی است. این خواست شارع به صورت حکم بیان می شود و خطابی است که متعلق آن افعال مکلَّفین است.
تکلیف در بین فقهاء
در میان فقها درباره تکلیف مباحث مختلفی مطرح شده است، از جمله به این مسائل پرداخته شده که مخاطب تکلیف کیست، رابطه تکلیف و
ثواب چگونه است و آیا به تکلیفی که بدون
نیت انجام شده باشد ثوابی تعلق می گیرد، تکلیف چه موقع قطعی می شود و آیا در قطعی شدن تکلیف، وجود علم مکلَّف به تکلیف شرط است یا صرفاً
امکان علم داشتن او کفایت می کند.
مکلف و مکلف به
...
[ویکی فقه] تکلیف (قرآن). تکلیف از ماده «کلفت» در لغت به معنای قرار دادن شخص در زحمت با امر و فرمانی محدودکننده است.بنا بر این تکالیف الهی تعالیم روحانی و مایه تربیت برای سعادت و کمال
انسان است. و در اصطلاح فقهی عبارت است از الزام بندگان از سوی خداوند برای انجام دادن یا ترک عملی.
تکالیف الهی، مایه
خیر برای انسان است: کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان تکرهوا شیــا و هو خیر لکم وعسی ان تحبوا شیــا و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لاتعلمون «بر شما کارزار واجب شده است در حالی که برای شما ناگوار است و بسا چیزی را خوش نمی دارید و آن برای شما خوب است و بسا چیزی را دوست می دارید و آن برای شما بد است و خدا می داند و شما نمی دانید.»
← بذل جان و مال
استقامت بر تکلیف ، اهمیت تکلیف ، رفع تکلیف ،
شرایط تکلیف ، عمل به تکلیف.
[ویکی فقه] تکلیف (کلام). تکلیف، از مفاهیم مهم دینی است، تکلیف در لغت به معنای امر به انجام دادن کاری است که انجام دادنش برای کسی که به او امر شده مشقت دارد و در اصطلاح، اوامر و نواهی خداوند به بندگانش است در جهت انجام دادن یا ندادن بعضی افعال.
تکلیف، از مفاهیم مهم دینی است، تکلیف در لغت به معنای امر به انجام دادن کاری است که انجام دادنش برای کسی که به او امر شده مشقت دارد و در اصطلاح، اوامر و نواهی خداوند به بندگانش است در جهت انجام دادن یا ندادن بعضی افعال. از همین معنای اصطلاحی است که تعبیر «دارِتکلیف» یعنی دنیا که آدمی در آن موظف به انجام دادن تکالیفش است، و نیز اصطلاح «سن تکلیف» به معنای سن رسیدن به بلوغ و انجام دادن وظایف شرعی به وجود آمده است. مخاطبِ تکلیف، مکلَّف نامیده می شود. اصطلاح تکلیف در ایام اخیر در کنار حق و در تقابل با آن به کار می رود، این تقابل در نتیجه تفکر مدرن حاصل شده و چنین تقابلی در آثار متقدمان مشهود نیست .
تکلیف در علوم اسلامی
در علوم اسلامی به تکلیف از دو منظر توجه شده است: نخست از منظر فقهی، و به تبع آن اصولی، که در آن به ماهیت تکلیف و شرایط آن با توجه به وجه عملی موضوع توجه می شود. دوم از منظر کلامی که در آن به موضوعات مذکور به صورت نظری و انتزاعی تر توجه می گردد و در آن از موضوعاتی چون غرض از تکلیف و راه شناخت تکلیف و اولین تکلیف آدمی نیز بحث می شود. علاوه بر این دو حوزه، گاه بعضی فلاسفه مسلمان در مباحث مربوط به الهیات و نیز بعضی عارفان، از جهت رابطه تکلیف با
معرفت ، به مسئلة تکلیف توجه کرده و درباره آن نظر داده اند.
تکلیف در قرآن
واژه تکلیف در قرآن به کار نرفته، اما از مشتقات این مصدر هفت بار در قرآن استفاده شده که شش بار آن یعنی بجز نساء ناظر به معنایی واحد است. این معنای واحد که در عبارات متعددی بیان شده، از قبیل «... لا'تُکَلَّفُ نَفْسٌ اِلاّ وُسْعَه'ا...»، «لا' یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَه'ا...»، «لا'نُکَلِّفُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها...» و «... لا'یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ مااتا'ها...» ناظر به این امر است که خداوند آدمی را به انجام دادن آنچه در توانش نیست، مکلف نمی سازد.
← تکلیف ما لایطاق
...