توله

/tule/

مترادف توله: نوزاد سگ، بچه سگ، نوزاد جانور

معنی انگلیسی:
whelp, young, hunting-dog, hound, pup, puppy, baby, cub, get, offspring, spawn, youngling

لغت نامه دهخدا

( تولة ) تولة. [ ل َ / ت َ ل َ ] ( ع اِ ) بلا و سختی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سختی. ( مهذب الاسماء ).

تولة. [ ت ِ وَ ل َ / ت ُ وَ ل َ ] ( ع اِ ) جادوئی و تعویذ و فسون دوستی و مهره فسون دوستی و مهره فسون که زنان شوهر را بدان شیفته خود گردانند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ذیل اقرب الموارد ). مانند تعویذی که زنان سازند تا شویشان ایشان را دوست دارند. ( مهذب الاسماء ).

تولة. [ ت ُ وَ ل َ ] ( ع اِ ) به معنی تولة است. ( منتهی الارب ). رجوع به ماده قبل شود. || بلا و سختی. ج ، تولات. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ).
توله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ )گلی باشد که آن را نان کلاغ و خبازی گویند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). گل خبازی و نان کلاغ. ( ناظم الاطباء ). پنیرک. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). نان کلاغ. خبازی. ( فرهنگ فارسی معین ). || بچه سگ را نیز گفته اند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). سگ بچه و سگ توله و توله سگ نیزگویند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). توره. بچه شیرخوار سگ. نوزاد سگ. بچه سگ که هنوز از لحاظ تغذیه و نگهداری احتیاج به مادرش دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). همریشه توره ، پهلوی «تروک « » توروک » هندی باستان «ترونه » کردی «تول » ( بچه سگ )... دزفولی «تیله » گیلکی «توله » . ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به یسنا ص 173 و فرهنگ ایران باستان ص 217 شود. || جوجه مرغان شکاری. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || بچه شغال. ( فرهنگ فارسی معین ). || ماربچه. و توله مار نیز گویند. ( یادداشت ایضاً ).
- توله تفلیسی ؛ تشبه مبتذل : مثل توله تفلیسی دائم به دنبال کسی رفتن ؛ همیشه در دنبال کسی رفتن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- توله خر ؛ خرکره. ( آنندراج ). کره خر. ( ناظم الاطباء ).
- توله سگ ؛ بچه سگ. ( ناظم الاطباء ).
در جهانگیری سگی باشد که در زیر بوته ها جست و خیز کرده جانوران را برآرد و در محاوره ، سگی کوتاه پاچه که آن را سگ گرجی گویند. ( آنندراج ) :
ای توله سگ فخر کنی از جل رنگین
پیداست چه ارزد دو سه پالان دپوئی.
حکیم شفائی ( ازآنندراج ).
- توله مار ؛ ماربچه. بچه مار. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
|| نوعی از سگ شکاری باشد که جانوررا به بوی و قوت شامه پیدا کند. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ). سگ شکاری. کلب معلم. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). در بعضی کتب ، توله را مرادف با سگ شکاری ذکر کرده اند. ( فرهنگ فارسی معین ). || مقداری است معین در هندوستان و آن به وزن دو مثقال و نیم باشد. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). بیرونی این وزن را معادل سه چهارم سورن که واحدی از اوزان هند است دانسته و گوید که توله با دو مثقال و یکدهم مثقال ما برابر است . رجوع به ماللهند بیرونی ص 75 و 76 و الجماهر بیرونی ص 164 شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بچه سگ، سگ بچه، سگ کوچک ، بچه شغال، حیران شدن، سرگشته وبیخودشدن ازشدت حزن واندوه
( اسم ) نان کلاغ خبازی .
نامی است که رومی ها به جزیره در شمال اروپا احتمالا به یکی از جزایر شتلند اطلاق می کردند و آنرا انتهای شمالی دنیا می دانستند

فرهنگ معین

(لِ ) (اِ. ) نوزاد سگ .

فرهنگ عمید

۱. حیران شدن.
۲. سرگشته و بی خود شدن از شدت حزن و اندوه یا کثرت وجد.
۱. بچۀ برخی پستانداران گوشتخوار: توله سگ، توله شیر.
۲. [مجاز] سگ کوچک.
۳. [عامیانه، مجاز] بچۀ انسان.
= پنیرک

گویش مازنی

/tavele/ تخم ابریشمی که برای پرورش سال بعد، کنار گذارند & به سگ ویژه ی شکار پرندگان گویند

واژه نامه بختیاریکا

( تولِه ) پنیرک
تیل؛ تیلِه

دانشنامه عمومی

توله (جانورشناسی). توله ( به انگلیسی: Litter ) به یک تولد زنده از چند فرزند در یک زمان در جانوران از یک مادر گفته می شود و معمولاً از یک مجموعه از والدین، به ویژه از سه تا هشت فرزند است. این واژه اغلب برای فرزندان پستانداران به کار می رود، اما می تواند برای هر حیوانی که چند نوزاد به دنیا می آورد استفاده شود. در مقایسه، گروهی از تخم ها و فرزندانی که از آنها بیرون می آیند اغلب دسته تخم نامیده می شوند، در حالی که به پرندگان جوان اغلب دسته جوجه می گویند. به حیواناتی که از بستر یکسانی می آیند، «هم توله» می گویند.
میانگین اندازه دسته توله یک گونه معمولاً برابر با نصف تعداد سرپستان ها است و حداکثر اندازه دسته توله معمولاً با تعداد سرپستان ها مطابقت دارد. با این حال، همه گونه ها از این قانون پیروی نمی کنند. برای مثال، موش صحرایی برهنه در هر تولد تقریباً یازده جوان و نیز یازده پستان دارد. [ ۱]
جانوران اغلب رفتار گروه بندی را در گله ها، دسته ها، گروه ها یا کلنی ها نشان می دهند و این تولدهای چندگانه مزایای مشابهی دارند. یک دسته توله تا حدودی از شکارگران حفاظت می کند، نه به ویژه برای افراد جوان بلکه برای سرمایه گذاری والدین در پرورش آنها. با وجود چند جوان، شکارچیان می توانند چندین مورد را بخورند و برخی دیگر هنوز می توانند زنده بمانند تا به بلوغ برسند، اما تنها با داشتن یک فرزند، از دست دادن آن می تواند به معنای تلف شدن فصل زادآوری باشد. مزیت مهم دیگر این است که سالم ترین جانوران جوان از یک گروه مورد حمایت قرار گیرند. به جای اینکه تصمیمی آگاهانه از سوی والدین باشد، قوی ترین و قوی ترین نوزاد برای غذا و فضا با موفقیت رقابت می کند، و باعث می شود که ضعیف ترین جوان، یا ناتوان، به دلیل عدم مراقبت بمیرد.
در حیات وحش، تنها درصد کمی از توله ها ممکن است تا زمان بلوغ زنده بمانند، در حالی که برای جانوران اهلی و آنهایی که در اسارت با مراقبت انسان هستند، کل توله ها تقریباً همیشه زنده می مانند. بچه گربه ها و توله سگ ها در این گروه هستند. گوشتخواران، جوندگان و خوک ها معمولاً دسته توله دارند، در حالی که نخستی ها و گیاهخواران بزرگتر معمولاً تک قلو دارند.
عکس توله (جانورشناسی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تولِه (Thule)
نام یونانی و رومی شمالی ترین سرزمین شناخته شده، که در ابتدا پوتئاس۱ کاشف، آن را به سرزمینی اطلاق کرد که شش روز پس از عزیمت از ساحل شمالی بریتانیا به آن جا رسید. جزایر شتلند۲ و اورکنی۳، و همچنین ایسلند و اسکاندیناوی را همین ناحیه دانسته اند.
PytheasShetlandOrkneys

مترادف ها

cub (اسم)
بچه، توله، بچه پستانداران گوشتخوار، بچهحیوان

whelp (اسم)
بچه، توله، بچهحیوان، توله سگ، بچه هر نوع حیوان گوشتخوار

yelper (اسم)
توله

پیشنهاد کاربران

سگ بچه. [ س َ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) توله سگ. بچه سگ. ( ناظم الاطباء ) . توله :
نهاده اند زن و بچه من از سرما
بسان سگ بچه بتفوز بر در سوراخ.
سوزنی.
پس سگ بچه ای بخانه برد و مدتی در خانه تعهد میکرد. ( سندبادنامه ص 192 ) .
Pup
پاپی پاکوتاه
نژاد توله سگ
در لری بختیاری
توله: تیل ( نوزاد انسان یا جانور )
توله: گیاه پنیرک
با کلمه cub هم معنی هست
وای من به این کلمه بدجور عادت کردم
به همه میگم توله
● تُوله: بچه ی شیرخوارِ پستاندارانِ گوشتخوار اعمّ از اهلی و وحشی مانندِ سگ و گرگ و شیر و ببر و گربه و کفتار و پلنگ و خرس.
وقتی پسری ب دختری میگوید ب معنی شیطون، تودل برو است

بپرس