توفیق

/towfiq/

مترادف توفیق: پیروزی، فیروزمندی، کامروایی، کامیابی، موفقیت

متضاد توفیق: ناکامیابی

برابر پارسی: کامیابی، پیشرفت، پیروزی، بهروزی

معنی انگلیسی:
grace, success

فرهنگ اسم ها

اسم: توفیق (پسر) (عربی) (تلفظ: to (w) fiq) (فارسی: توفيق) (انگلیسی: towfigh)
معنی: موفقیت، کامیابی، امکان دستیابی به مقصود، یاری و تأیید، تأیید پروردگار، مدد الهی، ( در قدیم ) سازگار گرداندن دو یا چند چیز با هم، سازگاری، ( اَعلام ) ) شاه مصر [، میلادی] که نظارت بریتانیا را بر اداره ی امور مصر پذیرفت و تسلط مصر بر سودان را از دست داد، ) روزنامه نگار و هنرپیشه ی ایرانی، [حدود، شمسی] از پیشگامان نمایش کمدی، ناشر و بنیانگذار روزنامه ی فکاهی توفیق
برچسب ها: اسم، اسم با ت، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

توفیق. [ ت َ ] ( ع مص ) ( از: وف ق ) سازوار گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). سازگار گردانیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). موافق گردانیدن اسباب. ( آنندراج ).... موافق گردانیدن کاری. ( از اقرب الموارد ). موافق گردانیدن اسباب. ( آنندراج )....موافق گردانیدن خدا اسباب را موافق خواهش بنده تا آن خواهش او سرانجام یابد. و استعمال لفظ توفیق در بهم رسیدن امور خیر باشد نه امورات شر. ( غیاث اللغات ).قرار دادن اسباب را موافق مطلوب یا آسان گردانیدن راه خیر و مسدود ساختن راه شر و خذلان عکس آن است. ( ازاقرب الموارد ). راست و درست کردن : وفق اﷲ توفیقاً؛ راست و درست کرد آن را خدای. و باﷲ التوفیق ؛ یعنی راست و درست گرداند خداوند عالم اسباب را مطابق خواهش بنده و آماده سازد آن را. ( ناظم الاطباء ). قرار دادن خدا کارهای بندگان را موافق آنچه دوست دارد و بدان خشنود است. ( از تعریفات جرجانی ). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود :... ثم جاؤک یحلفون باﷲ اِن اءَردنا اًِلاّ احساناً و توفیقاً. ( قرآن 4 / 62 ).... مااستطعت و ماتوفیقی اًِلاّ باﷲ علیه توکلت و الیه اُنیب. ( قرآن 11 / 88 ). || عنایت و لطف الهی و راهنمائی الهی. ( ناظم الاطباء ) :
ربودم به توفیق جان آفرین
به زودی برش نزد شاه گزین.
فردوسی.
خرد رااتفاق آن است با توفیق یزدانی
که فرمان میدهد او را برین بر هفت کشورها.
منوچهری.
این نکرد الا بتوفیق ازل این اعتقاد
وآن نکرد الا به تأیید ابد آن اختیار.
منوچهری.
به برکت خداوند نیکوئی توفیقش. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312 ). اگر ثبات نکنند و بروند، بر اثر ایشان تا باورد و نسا برویم و این زمستان در این کار کنیم تا به توفیق ایزد عزّ و جل خراسان را پاک کرده آید. ( تاریخ بیهقی ، ایضاً ص 594 ).
در طاعت تو جان و تنم یار خرد گشت
توفیق تو بوده ست مرا یار و نگهدار.
ناصرخسرو.
بی یار نخوانمش در این مدحت
زیرا که ز توفیق یار دارد.
مسعودسعد.
جهد بر تست و بر خدا توفیق
زآنکه توفیق و جهد هست رفیق.
سنائی.
کسب از جایی که همت به توفیق آسمانی آراسته باشد آسان دست دهد.( کلیله و دمنه ). لیکن در آن نگر که اگر توفیق باشد... آمرزش بر اطلاق مستحکم دست دهد. ( کلیله و دمنه ). وبه مدد توفیق جمال حال ایشان بیاراست. ( کلیله و دمنه ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

محمد خدیو مصر در ۱۸۷۹ ( و . ۱۸۵۲ - ف. ۱۸۹۲ م. ) پسر اسماعیل پاشا . وی مغلوب انگلیسها شد و آنان سلطنت را بوی تفویض کردند .
کسی رابکاری مددکردن، بکاری دست یافتن، موافق
۱- ( مصدر ) سازش افکندن سازواری دادن موافقت دادن موافق گردانیدن ( اسباب ) . ۲ - موافق گردانیدن خدا اسباب را موافق خواهش بنده مدد کردن بخت.۳ - دست یافتن ( بکاری ) .۴ - ( اسم ) کارسازی . ۵ - تایید الهی . جمع : توفیقات .
محمد بن احمد استانبولی شاگرد شیخ محمد مراد نقشبندی متوفی به سال ۱۲۷۴ هجری

فرهنگ معین

(تُ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - موافق گردانیدن . ۲ - مدد کردن . ۳ - دست یافتن .

فرهنگ عمید

۱. کسی را به کاری مدد کردن.
۲. به کاری دست یافتن.
۳. مدد کردن بخت.
۴. فراهم شدن اسباب کاری.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] همراهی خدا در کار خیر را توفیق گویند.
توفیق یکی از درخواست های مؤمنان است.
از این روست که از زبان همگان توفیق به عنوان نیایش برای خود و دیگری بسیار شنیده می شود.
هنگامی که به کار نیکی اقدام کنند و یا عمل خوبی را به سرانجام رسانند در پاسخ سپاس بر این نکته تاکید می شود که خداوند توفیق این کار خیر را به من داده است.

معنای توفیق
اما توفیق چیست و چرا مومن سپاسگزارانه و یا درخواستانه از خدا توفیق می جوید؟
توفیق در واژه شناسی به معنای ایجاد مطابقت و موافقت میان دو چیز در کار خیر و نیک آمده است.
به این معنا که شخصی و یا چیزی را موافق با دیگری انجام می دهد به گونه ای تنافر و بیزاری از میان رخت بر می بندد و موافقت، همراهی و همدلی پدید می آید.

ارتباط بین توفیق و فضل
توفیق را از این رو فضل و بخشش الهی دانسته اند تا بنمایاند که امری است که توقع و انتظار آن نمی رفت و تنها به فضل و زیادتی خداوندی نصیب و بهره شخص شده است.
بنابراین فضل و توفیق به گونه ای با هم ارتباط تنگاتنگی دارند و در آیات قرآنی می توان به مواردی که به فضل الهی کار خیری از سوی انسان انجام گرفته است، در حکم توفیق بر شمرد.

توفیق خداوند از روی فظیلت
...

[ویکی شیعه] توفیق، اصطلاحی کلامی و عرفانی به معنای موفقیت در انجام عملی عبادی که باعث تقرب انسان به خداوند می شود.
توفیق در لغت به معنای موافق بودن یا موافق گرداندن، اتفاق نظر داشتن، موافقت و تصدیق کردن، میان کسانی را اصلاح کردن و آشتی دادن، ارشاد شدن کسی توسط خداوند و فراهم شدن شرایط کافی برای انجام کار خیر برای یک فرد از سوی خداست. دو معنای اخیر، با معنای اصطلاحی آن نزد متکلمان (رجوع کنید به ادامه مقاله) سازگار است.
مشتقات این ریشه در قرآن کریم چهار بار به کار رفته که تنها یک مورد (... و ماتوفیقی اِلاّ باللّه...) ناظر به معنای اصطلاحی توفیق است. طبق این آیه، توفیق منحصراً از جانب خداست. شیخ طوسی در تفسیر این آیه، توفیق را لطفی الهی دانسته که به واسطه آن طاعت انجام می شود و تأکید کرده است که تنها خدا می تواند انسان را موفق بر طاعت بدارد، بر این اساس، علمای اسلام در قسمتهای مختلف از آثار خود، در مقدمه آن یا در ابتدای هر مبحث یا در انتهای آن، با عبارات مختلف به این مطلب اذعان نموده اند.

[ویکی فقه] توفیق (قرآن). توفیق از ماده «وفق»، ایجاد مطابقت و موافقت بین دو چیز در کار خیر و نیک، و یا قرار دادن شخصی یا چیزی موافق با دیگری است تا اندازه ای که تنافر و مخالفت از میانشان برود و موافقت و همدلی حاصل شود.
۱. ↑ مفردات، راغب اصفهانی، ص۵۲۸، «وفق».
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «توفیق».
...

دانشنامه عمومی

توفیق (سومالی). توفیق یک منطقهٔ مسکونی در سومالی است که در Mudug واقع شده است. [ ۱]
عکس توفیق (سومالی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنای کارسازی) در اصطلاح متکلمان آن است که خداوند فعل بندگان خود را در مسیری قرار دهد که مورد رضایت اوست. به نظر معتزله و شیعه، توفیق از طریق دعوت بندگان به طاعت ممکن می شود و آدمی در تحصیل آن نقش دارد. اما به نظر اشاعره توفیق از طریق خلقِ قدرت طاعت در بندگان به وجود می آید و به هیچ روی اکتسابی نیست. نیز← لطف

توفیق (هفته نامۀ اجتماعی). توفیق (۱)
هفته نامۀ فکاهی، اجتماعی، انتقادی، چاپ تهران. به صاحب امتیازی و مدیریت حسین توفیق نخستین شمارۀ آن در ۱۳۴۱ق/۱۳۰۱ش منتشر شد. مطالب آن اشعار فکاهی و مقاله های گوناگون از وقایع داخلی و خارجی بوده که با عنوان «یک هشت خبر» چاپ می شد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مدیر توفیق بازداشت و روزنامه تعطیل شد. بعد از درگذشت حسین توفیق، پسرش، محمدعلی توفیق، انتشار روزنامه را به عهده گرفت و پس از چندی امتیاز آن به برادران توفیق (حسن، حسین، و عباس) واگذار شد و تا ۱۳۵۰، با نگاهی انتقادی به جریان ها و مسائل روز، منتشر می شد و به همین جهت چندبار از طرف شهربانی توقیف و بالاخره به دستور هویدا برای همیشه توقیف و تعطیل شد. توفیق از معروف ترین نشریات فکاهی و تأثیرگذار در دهه های ۳۰ و ۴۰ بود و از ۱۳۴۱، ماهانه نیز منتشر می شد.

توفیق (هفته نامۀ سیاسی). توفیق (۲)
هفته نامۀ سیاسی چاپ تبریز. نخستین شماره، به مدیرمسئولی حسین معاون دیوان (معاون السلطان) و میلانی، در ۲۵ محرم ۱۳۳۱ق (۱۲۹۲ش) منتشر شد. نشریه ای ارتجاعی و ضد ایران و طرف دار روسیه بود که به جای نشریۀ فکر منتشر می شد.

مترادف ها

success (اسم)
موفقیت، پیروزی، ترقی، نتیجه، کامیابی، توفیق، کامروایی

luck (اسم)
طالع، سعادت، شانس، بخت، خوش بختی، اقبال، سعد کوفی، توفیق

فارسی به عربی

نعمة

پیشنهاد کاربران

توفیق رفیق باشد :توش و توان باشد
مترادف توفیق: پیروزی، فیروزمندی، کامروایی، کامیابی، موفقیت
متضاد توفیق: ناکامیابی
برابر پارسی: کامیابی، پیشرفت، پیروزی، بهروزی
معنی انگلیسی:
grace, success
توفیق: فراهم کردن زمینه ی کامیابی یا پایداری در برابر سختی ها و گذر از آنها با یاری کردن مادی و معنوی کسی از روی لطف برای خشنود کردن وی.
همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی راداس rAdAs می باشد که در سنسکریت: rAdhas خوانده می شود و نیز واژه ی وَخشا vaxshA که در اوستایی: وخشه vaxsha بوده است.
🇮🇷 همتای پارسی: کامیابی 🇮🇷
بخت وری
معنی لغوی توفیق : آسان کردن.
منظور از توفیق الهی : یعنی خداوند راه نزدیکی به خودش را نسبت به بنده اش توفیق ( آسان ) می کند مانند : دوست خوب که شمارا به راه خداوند می کشاند.
( به دست آوردن ) در ترکیبی مانند توفیق ادب
دروغ گو ها به خاطر معنی الکی شما بچه ام درست ننوشته
توفیق موفقیت
توفیق یا توفیقا به خدمت بندگان خدا در میآیند و نیاز جسمی بندگان را برآورده میکنند و خود نیز شاد و سرخوش میشوند از اینکه موجب شده اند دیگران سرخوش شوند عمرشان طولانی
توفیق یعنی کسی درخواستی کند از خدواند و خداوند توفیق را در خدمتش بگذارد تا در اسرع زمان با توفیق به کامیابی برسند.
آرزوی موفقیت مخصوص و ویژه برای یک کس ( Taoufiq ) یا یک جمع
سازگاری کنار آمدن کار راه اندازی موافق بودن دست یافتنی در دسترس همراه بودن همکاری نمودن همیاری هماهنگی با همگان بر وفق مرادبودن کامیابی کارسازی
توفیق ( toufiq ) به معنای سازگاری. توفیق ( tof igh ) کسیکه زیاد دروغ می گوید.
پیروزی
سازگار گردانیدن
کار سازی، دست یافتن
آن است که خداوند اسباب را موافق با خواهش بنده مهیا سازد تا خواهش و طلب او به نتیجه برسد
موفقیت
نتیجه گرفتن
پیروزی
سازگاری یا موافقت
از موافق
به معنی سازگار
فراهم شدن اسباب کاری ( سازگاری امور )
"توفیق" با تلفظ /tofigh/ ، واژه ی عربی است . وریشه ی آن ،
[و ، ف ، ق ]می باشد . 🤔 در نتیجه "توفیق"بر ریتم ( آهنگ ،
وزن ) تفعیل می باشد .
🧐کلمه ی"توفیق"دو معنی دارد . 1️⃣معنی اول آن از ریشه ی
...
[مشاهده متن کامل]

آن :وفق که یعنی سازگاری برداشت می شود اصطلاحا مستفاد
می شود :سازگار گردانیدن ، سازگار کردن .
2️⃣معنی دوم :پیروزی ( پیروز شدن ) ، موفقیت ( موفق شدن )
هست .
Doping💊از کلمه ی "توفیق" برای رسیدن به هدف های
نیک استفاده می شود . نه رسیدن به هدف های بد . و تفسیر
این کلمه در قرآن میشه قراردادن آنچه که موجب خشنودی و
رضایت خدا می شود . 💊
مثال برای 2️⃣and1️⃣: به توفیق ( پیروزی ) رسیدن ، نیازمند
توفیق ( وفق دادن، سازگار کردن ) می باشد .
❗راستی تا یادم نرفته: توفیق در هر حال ، مصدر هست❗

همیاری/ همراهی
متشکرم
توفیق:همراهی، کمک، سعادتمندی
همراهی، کمک کردن، سعادتمندی
کامیابی
توفیق:در قرآن ۴ بار به آن اشاره شده.
در ایه ۸۸ سوره هود بمعنای اصطلاحی ان است.
و ما توفیقی الا بالله.
یعنی توفیق من جز از جانب خدا نیست.
( عمل بنده موافق و در جهت فرامین الهی و موفق شدن بنده در امور خیر ( واجبات و مستحبات ) بوسیله ی اسباب الهی که در نهایت موجب خشنودی و رضایت خداوند است. )
...
[مشاهده متن کامل]

توفیق : توفیق، اصطلاحی کلامی و عرفانی به معنای موفقیت در انجام عملی عبادی که باعث تقرب انسان به خداوند می شود.
توفیق :خدا اراده وعزم راسخ به بنده اش عطا کندتاواجبات ومستحبات رابه جاآوردتابه قرب الهی برسد.
توفیق یاخشنودی:رضامندی
انجام اموری که مورد رضایت و خشنودی خداوند است
توی شعر به معنی نجات دادن هم میده.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس