تواضع

/tavAzo~/

مترادف تواضع: افتادگی، خاکساری، خشوع، خضوع، خفض جناح، شکسته نفسی، فروتنی، نرم خویی ، فروتنی کردن، خاشع بودن، خاضع بودن

متضاد تواضع: تفرعن، تفرعن ورزیدن، تکبر کردن، کبر ورزیدن

برابر پارسی: فروتنی

معنی انگلیسی:
common courtesy, humbleness, humility, modesty, respectabilities, reverence, self-effacement, curtsy

لغت نامه دهخدا

تواضع. [ ت َ ض ُ ] ( ع مص ) وضیع شدن. ( زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). فروتنی نمودن. ( زوزنی ) ( غیاث اللغات ). فروتنی کردن. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نرم گردنی و خواری نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خود را فرونهادن. ( غیاث اللغات ). فروتنی. ( زمخشری ) ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). نرمی. نرمی کردن. افتادگی. شکسته نفسی. خفض جناح. ( یادداشت ایضاً ). خضوع و فروتنی و فرمانبرداری. ( ناظم الاطباء ). تذلل و تخاشع. ضد تکبر. ( اقرب الموارد ). آنست که خود را از کسانی که در جاه ازو نازلتر باشند مزیتی ننهد. ( نفائس الفنون ) :
بزرگی کز بزرگی بر سپهر است
ولیکن از تواضع با تو ایدر.
فرخی.
از حلم و از تواضع گوئی مگر زمینی
وز طبع وز لطافت گوئی مگر هوائی.
فرخی.
سخن با وی بسیار با تواضع رانده. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 379 ). عبدوس و بوسعید معدی جواب آوردند سخت نیکو و بندگانه با بسیار تواضع و بندگی. ( تاریخ بیهقی ). به رفقی هرچه تمامتر... و تواضعی هرچه شاملتر... او را بیاگاهانم. ( کلیله و دمنه ). شتر... چون نزدیک شیر رسید از خدمت و تواضع چاره ندید. ( کلیله و دمنه ).
مرا تواضع طبعی عزیز آمد، لیک
مذلت است تواضع به نزد سفله نمود
نه از تواضع باشد، زبون دون بودن
نه حلم باشد، خوردن قفا زدست جهود.
جمال الدین عبدالرزاق.
از عدوی سگ صفت ، حلم و تواضع مجوی
زآنکه به قول خدای نیست شیاطین ز طین.
خاقانی.
چون طائع نزدیک رسید صمصام الدوله از سرای بیرون دوید و رسوم تواضع و خدمت بجای آورد.( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 311 ). پیش او به تواضعی هرچه تمامتر بایستاد و اشک از دیده روان کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 372 ). چهارم تواضع رضا پنجمین
ششم ذکر مرد قناعت گزین.
( بوستان ).
چندانکه مقربان آن حضرت بر حال من وقوف یافتند به اکرام درآوردند و برتر مقامی معین کردند اما به تواضعفروتر نشستم. ( گلستان ).
تواضع گرچه محمود است و فضل بیکران دارد
نشاید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد.
سعدی.
با توانگران تکبر کردن بهتر از تواضع. ( تاریخ گزیده ).
کسی کو طریق تواضع رود
کند بر سریر شرف سلطنت
ولیکن محلش بدان و مکن بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

فروتنی کردن، اظهارخواری کردن، برخاستن احترام
۱- ( مصدر ) فروتنی کردن. ۲ - از جای خود برخاستن برای احترام دیگری . ۳ - ( اسم ) فروتی کم زنی . جمع : تواضعات .

فرهنگ معین

(تَ ضُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) فروتنی کردن ، از جای خود برخاستن برای احترام دیگری . ۲ - (اِمص . ) فروتنی ، کم زنی . ج . تواضعات .

فرهنگ عمید

فروتنی کردن، اظهار خواری کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] تواضع، به معنای فروتنی، از فضائل اخلاقی است که در قرآن و حدیث و متون اخلاقی و عرفانی بر آن تأکید شده است. این واژه در اخلاق دینی مسلمانان جایگاهی ویژه دارد که آن را از حد صرف فضیلتی ممدوح فرا تر می برد. متون دینی سرشار از نمونه های اخلاقی تواضع است و بسیاری از بزرگان دین، به این صفت ستوده شده اند.
همانگونه که تواضع در برابر پدر و مادر، مؤمنان و معلم و شاگرد توصیه شده، از تواضع نسبت به برخی افراد از جمله متکبران و کافران نهی شده است. همچنین، تواضع فقیر در برابر غنی به سبب ثروتش، ناپسند شمرده شده است.
امام صادق (ع): إِنَّ فِی السَّماءِ مَلَکَینِ مُوَکَّلَینِ بِالعِبادِ، فَمَن تَواضَعَ لِلّهِ رَفَعاهُ وَمَن تَکَبَّرَ وَضَعاهُ (ترجمه: در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شده اند پس هر کس برای خدا تواضع کند، او را بالا برند و هر کس تکبر ورزد او را پَست گردانند.)

[ویکی اهل البیت] کلید واژه: فروتنی، احترام به نفس، تکبر، تواضع، خودپسندی
تواضع به معنای فروتنی و ضد آن تکبر و خودپسندی است. در قرآن و روایات تواضع یکی از صفات و نشانهای بارز انسانهای مؤمن شمرده شده است که باعث تعالی و بالا رفتن مقامات او می گردد.
ریشه تواضع «وضع» است؛ در اصل به معنی فرونهادن استو به معنای خویش را کوچک نشان دادن، خود را خوار کردن(تذلل) آمده است.ضد آن رفع و بلندی استو در مقابل«تکبر» به معنای خود را بزرگ دانستن است. تواضع حد وسط تکبّر و تذلیل است. مرحوم نراقی در تعریف تواضع می­گوید: تواضع عبارت است از شکسته نفسی که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند و لازمه آن کردار و گفتاری است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام ایشان می­کند. خفض جناح، اخباتو اذلة به معنای تواضع و فروتنی آمده استو تعبیر به فروتنی در فارسی همین معنا را می­رساند.
واژه تواضع در قرآن مجید نیامده است ولی خداوند، با تعبیرهای لطیف دیگری مردمان را به این فضیلت فرا خوانده است. «بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند بگستر! »
تعبیر خفض جناح در آیه کنایه از تواضع است به این گونه که پرندگان به هنگامی که می خواهند نسبت به جوجه های خود اظهار محبت کنند آنها را زیر بال و پر خود می گیرند. همچنین خداوند درباره تواضع واحترام نسبت به والدین، با همین واژه(خفض جناح) خطاب می­فرماید: «بالهای تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر! »
در آیه دیگر در توصیف بندگان شایسته خداوند چنین می­خوانیم: «بندگان(خاص خداوند)رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی تکبّر بر زمین راه می روند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می گویند(و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند)»
امام صادق علیه السلام: کمال عقل درسه چیز است: تواضع و فروتنی برای خدا، یقین نیکو داشتن و سکوت نمودن، مگر در جایی که خیر (در سخن گقتن) باشد. (مستدرک الوسائل، ج11، ص296)
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: همانا از نشانه های تواضع این است که، شخص در جایی از مجلس، که در شأن او نیست، بنشیند و سلام کند با هرکس که برخورد می کند، و بحث و جدال را ترک کند، هرچند حق با او باشد و دوست نداشته باشد در کارهای خیر و تقوا، مورد ستایش و تعریف قرار گیرد. (مستدرک الوسائل، ج11، ص300)

[ویکی فقه] تواضع (ابهام زدایی). تواضع ممکن است در علوم و در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تواضع (قرآن)، تواضع به معنای شکستگی و فروتنی نفس و دارای تأکید فراوان در قرآن کریم• تواضع (اخلاق)، از فضایل اخلاقی و به معنای شکستگی و فروتنی نفس• تواضع (عرفان)، خصلتی برآمده از صفا و سلامت دل و بحث شده در عرفان
...

[ویکی فقه] تواضع (اخلاق). تواضع از فضایل اخلاقی است که انسان می تواند خود را به آن بیاراید.
تواضع آن است که انسان، خود را از کسانی که در جاه و مقام از او پایین ترند، برتر نداند و نیز به معنای شکسته نفسی و افتادگی آمده است که آدمی خود را از دیگران بالاتر نبیند. ریشه تواضع «وضع» است به معنای خویش را کوچک نشان دادن، در مقابل «تکبر» که خود را بزرگ دانستن است. باید توجه داشت که مفهوم تواضع به معنای کوچکی کردن و به دیگران ارج نهادن است، نه آنکه تواضع خود را خوار کردن و زیر بار ذلّت رفتن باشد، تواضع اقدامی است که انسان داوطلبانه در برابر دیگران به خاطر امتیازاتی که در آنان احساس می کند، انجام می دهد، ممکن است فردی خود را برابر دیگران از جهتی یا جهاتی دارای امتیاز ببیند، برای این که مبادا به غرور و تکبر مبتلا شود باید به جهات امتیاز خود توجه نکند، بلکه به امتیازهای دیگران، حتی احتمال پاره ای امتیازات در آنان توجه کند و به خاطر همان جهات امتیاز، فروتنی کند؛ اما ذلّت امری است که معمولاً از ناحیه دیگران تحمیل می گردد، و در ذلّت، فردِ ذلت پذیر تحقیر می شود، اگر تواضع با ذلت همراه شود، مردود است.
تعریف تواضع
ریشه تواضع، «وضع» است؛ به معنای خویش را کوچک نشان دادن؛ در مقابل « تکبر » که بزرگ دانستن خود است. باید توجه داشت که مفهوم تواضع به معنای کوچکی کردن و به دیگران ارج نهادن است؛ نه آنکه خوارکردن خود و زیر بار ذلت رفتن باشد؛ بنابراین تواضع آن است که انسان خود را از کسانی که در جاه و مقام از او پایین ترند، برتر نداند و نیز به معنای افتادگی آمده است که آدمی خود را از دیگران بالاتر نبیند.بنابراین تواضع اقدامی است که انسان داوطلبانه در برابر دیگران به دلیل امتیازاتی که در آنان احساس می کند، انجام می دهد. ممکن است فردی خود را برابر دیگران از جهتی یا جهاتی دارای امتیاز ببیند، برای اینکه مبادا به غرور و تکبر مبتلا شود، باید به جهات امتیاز خود توجه نکند؛ بلکه به امتیازهای دیگران، حتی احتمال پاره ای امتیازات در آنان توجه کند و به دلیل همان جهات امتیاز فروتنی کند. در اهمیت تواضع رسول اکرم ، به یارانشان فرمودند: «ما لی لا اری علیکم حلاوه العباده؟ چرا شیرینی عبادت را در شما نمی بینم؟ قالوا و ما حلاوه العباده؟ پرسیدند: شیرینی پرستش چیست؟ قال التواضع؛ فرمود: فروتنی». حضرت علی علیه السّلام فرزند خود امام حسن مجتبی علیه السّلام را ملزم به تواضع کرده و می فرمایند: «علیک بالتواضع فانه من اعظم العباده؛ بر تو باد به تواضع که از بزرگ ترین عبادت هاست».افتادگی آموز اگر طالب فیضیهرگز نخورد آب زمینی که بلند است
تواضع در قرآن
← توصیف بندگان خدا به تواضع
...

[ویکی فقه] تواضع (عرفان). تواضع در عرفان و اخلاق خصلتی برآمده از صفا و سلامت دل می باشد.
منابع عرفانی، تواضع را خصلتی برآمده از صفا و سلامت دل معرفی می کنند که منشأ آن در قلب است و سپس در افعال و اقوال ظاهر می گردد.

تواضع از دیدگاه کلاباذی
کلاباذی تواضع را «افتخار به قلت و اعتناق به ذلت و تحمل اثقال اهل ملت» تعریف کرده است.

معنای افتخار به قلت
افتخار به قلت به این معنی است که بنده به قلتی که خدا برای او رقم زده، افتخار کند یا در منزلت خویش به کمترین چیزی که مستحق آن است راضی باشد،

معنای اعتناق به ذلت
...

[ویکی فقه] تواضع (قرآن). تواضع در اصطلاح علم اخلاق، شکستگی و فروتنی نفس است؛ به گونه ای که برای خود هیچ برتری و امتیازی بر دیگران قائل نبوده، در رفتار و گفتار، دیگران را بزرگ و گرامی دارد.
تواضع مصدر باب تفاعل از ریشه «و ض ع» است. وضع به معنای نهادن و پایین آوردن چیزی است. تواضع در لغت به معنای فرونهادن خویش، تذلّل، فروتنی و شکسته نفسی است.تواضع در اصطلاح علم اخلاق، از فضایل ارزشمند اخلاقی و به این معناست که انسان دارای ملکه شکسته نفسی باشد، به گونه ای که برای خود مزیتی بر دیگران نبیند و با کردار و گفتار خویش دیگران را بزرگ شمرده، به آنان احترام بگذارد ، بنابراین، معنای لغوی تواضع اعم از معنای اصطلاحی آن بوده و تواضع در برابر خدا را نیز شامل می شود، چنان که واژه تواضع در برخی روایات و عبارات مفسران و اخلاق پژوهان به همین معنا به کار رفته است. در این مقاله، معنای اصطلاحی مورد نظر است و از «تواضع برای خدا» در مقاله خشوع بحث می شود.
حدود تواضع
اخلاق پژوهان پس از تعریف تواضع، به تعیین دقیق تر مرزهای آن پرداخته و برای تواضع دو طرف افراط و تفریط ذکر کرده اند که هر دو از رذایل اخلاقی به شمار می آیند، زیرا افراط در تواضع، مانند تواضع برای متکبّران، موجب پستی و ذلّت است و تفریط در آن باعث تکبر و غرور و خودبینی است ؛ همچنین از آن جا که تشخیص تواضع معمولاً دشوار است و ممکن است شخصی خود را صاحب ملکه تواضع بپندارد در حالی که واقعا متواضع نیست، برخی اخلاق پژوهان نشانه هایی برای تواضع برشمرده اند؛ مانند این که اموری چون مقدم شدن امثال وی بر او در مجالس، راه رفتن پشت سر دیگران، پیشی گرفتن بر دیگران در سلام و اجابت فقیر بینوایی که وی را به مهمانی دعوت کرده، بر او دشوار نباشد.
واژه تواضع در قرآن
در قرآن کریم واژه تواضع به کار نرفته است؛ ولی موضوع تواضع را از واژه هایی مانند «هون» و تعبیراتی مانند «خفض جَناح» می توان استفاده کرد؛ همچنین در آیاتی پرشمار، مانند آیه ۳۷ اسراء، ۱۴ مریم و ۱۸ لقمان، تکبر نکوهش شده که لزوم تواضع از آن برداشت می شود.
اهمیت و لزوم تواضع
...

جدول کلمات

فروتنی

مترادف ها

courtesy (اسم)
خوشخویی، مردمی، تواضع، ادب و مهربانی

modesty (اسم)
محجوبیت، عفت، تواضع، فروتنی، امساک، شکسته نفسی، حیا، حجب، ازرم

humility (اسم)
پستی، تحقیر، تواضع، فروتنی، حقارت، بی اهمیتی، خشوع، افتادگی

obeisance (اسم)
تعظیم، تواضع، احترام، کرنش

فارسی به عربی

اذلال , مجاملة

پیشنهاد کاربران

افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
تواضع: حالتی است که نسبت به کسی از ما پایین تر است خود را بالا و برتر ندانیم
یعنی حتی اگه یه معلول میتوانست تورا تحقیر کند؛ نیازهاش بهش میدی وچیزی نگی.
کُرنش
احترام برای دیگران
فتادگی، خاکساری، خشوع، خضوع، خفض جناح، شکسته نفسی، فروتنی، نرم خویی ، فروتنی کردن، خاشع بودن، خاضع بودن
افتاده حالی. [ اُ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) متواضع بودن. فروتنی. آرام بودن. بی حالی :
کاکل از بالانشینی رتبه ای پیدا نکرد
سنبل از افتاده حالی همنشین ما شده.
فروتنی - مثال ( درخت هر چه پر بار تر باشد شاخه هایش کمتر خونمایی میکنند )
تواضع متضاد توازه ( با های دوچشم ) است و توازهی به کسی گفته می شود که سر وکارش با تیر وکمان و ( ( زه ) ) وشمشیر است چون کرّار به معنی فرد حمله برنده مکرر با شمشیر است و توّاز حمله برنده مکرر با تیر وکمان بالاخص
...
[مشاهده متن کامل]

وبا شمشیر بطورعام است وسنداین حرف اعراب هستند که به خاطر حمله به ایران آنها را تازی یعنی اهل تاخت وتاز می نامیدندوسنددوم تعزیه خوانی است که درآن شمشیر وتیراندازی باکمان مرسوم است بنابراین توازهی یعنی تیرانداز ماهر با تیرکمان و تواضعی یعنی فروتن ومحترم که احترام کردنش درحد توازن وتعادل است

شکسته نفسی
قنوت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس