[ویکی فقه] تهدید به جنگ (قرآن). آیاتی از قرآن در باه تهدید به جنگ، چه از سوی مشرکان و چه از سوی مومنان ، است که به آنها اشاره می کنیم.
تهدید شدن مؤمنان به جنگ از سوی مشرکان، سبب تقویت روحیه آنان می شود.الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمـنـا وقالوا حسبنا الله ونعم الوکیل. اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم(لشکر دشمن ) برای (حمله به) شما اجتماع کرده اند از آنها بترسید! » اما این سخن، بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست.»اینها همان کسانی بودند که جمعی از مردم (اشاره به کاروان عبد القیس و بروایتی اشاره به نعیم بن مسعود است که آورنده این خبر بودند) به آنها گفتند: لشکر دشمن ، اجتماع کرده و آماده حمله اند، از آنها بترسید اما آنها نه تنها نترسیدند، بلکه بعکس بر ایمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی است".به دنبال این استقامت و ایمان و پایمردی آشکار، قرآن، نتیجه عمل آنها را بیان کرده و میگوید: فانقلبوا بنعمة من الله و فضل: " آنها از این میدان، با نعمت و فضل پروردگار برگشتند" چه نعمت و فضلی از این بالاتر که بدون وارد شدن، در یک برخورد خطرناک با دشمن، دشمن از آنها گریخت و سالم و بدون درد سر به مدینه مراجعت نمودند (فرق میان نعمت و فضل ممکن است از این نظر باشد، که نعمت پاداشی است باندازه استحقاق، و فضل اضافه بر استحقاق است).سپس بعنوان تاکید می فرماید: لم یمسسهم سوء: " آنها در این جریان، کوچکترین ناراحتی ندیدند" با اینکه و اتبعوا رضوان الله: " خشنودی خدا را بدست آوردند و از فرمان او متابعت کردند" و الله ذو فضل عظیم: " و خداوند، فضل و انعام بزرگی دارد که در انتظار مؤمنان واقعی و مجاهدان راستین است".
تاثیر سریع تربیت الهی
مقایسه روحیه مسلمانان در میدان جنگ" بدر" با روحیه آنها در حادثه" حمراء الاسد" که شرح آن گذشت، اعجاب انسان را برمی انگیزد که چگونه یک جمعیت شکست خورده فاقد روحیه عالی و نفرات کافی با آن همه مجروحان در مدتی به این کوتاهی که شاید بیک شبانه روز کامل نمی رسید، چنین تغییر قیافه دادند و با عزمی راسخ و روحیه ای بسیار خوب، آماده تعقیب دشمن شدند تا آنجا که قرآن در باره آنها میگوید: هنگامی که خبر اجتماع دشمن برای حمله، به آنها رسید آنها نه تنها نهراسیدند بلکه ایمانشان و بدنبال آن استقامتشان افزوده شد. و این خاصیت ایمان بهدف است که هر قدر انسان مشکلات و مصائب را بیشتر و نزدیکتر ببیند، پایمردی و استقامت او بیشتر می شود و در حقیقت تمام نیروهای معنوی و مادی او برای مقابله با خطر، بسیج میگردد. این دگرگونی عجیب در این فاصله کوتاه، انسان را بسرعت و عمق تاثیر تربیتی آیات قرآن و بیانات گیرا و مؤثر پیغمبر اسلام صآشنا می سازد که این خود در سر حد یک اعجاز است.
تهدید شدن مشرکان
مشرکان حق ناپذیر، از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم به جنگ تهدید شدند.فان تولوا فقل ءاذنتکم علی سواء وان ادری اقریب ام بعید ما توعدون. اگر باز (روی گردان شوند، بگو: «من به همه شما یکسان اعلام خطر می کنم و نمی دانم آیا وعده (عذاب خدا) که به شما داده می شود نزدیک است یا دورمنظور از «ءاذنتکم علی سواء» اعلان جنگ است. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم نخست مامور شد ایشان را از خطری که در اعراض از اسلام هست هشدار دهد، و سپس مامور شد علم به دوری و نزدیکی وقوع آن خطر را از خود نفی کند، و بی علمی خود را چنین تعلیل کند که علم به گفته های علنی ایشان که همان طعن بر اسلام و استهزاء به آن است- و گفته های پنهانی آنان، منحصرا مخصوص به خدای تعالی است، و تنها او است که عالم به حقیقت امر است.از اینجا به دست می آید که منشا متوجه شدن عذاب به کفار آن طعنه هایی بوده است که در ظاهر به اسلام می زدند، و هم آن نقشه هایی که پنهان می داشتند، گویی که فرموده:اگر اینان مستحق عذاب شدند به خاطر اظهاراتی است که علیه این دعوت الهی کردند، و آن نقشه هایی که پنهان داشتند، پس ایشان را به آن عذاب تهدید کن، و لیکن از آنجایی که تو اطلاعی از ظاهر و باطن آنان نداری، و نمی دانی که جرمشان چقدر استحقاق عذاب دارد، و آیا استحقاق عذاب نزدیک دارند، یا دور، لذا چنین علمی را از خودت نفی کن، و آن را تنها به خدای تعالی ارجاع ده.از این بیان معلوم می شود که منظور از" جهر قول" آن سخنانی است که مشرکین (علیه اسلام) اظهار نموده و استهزایی است که می کردند، و مراد از آنچه پنهان می داشته اند، نقشه های شومی بوده که علیه اسلام در بین خود مطرح می کردند. حاکمان سبا (حکومت بلقیس) به جنگ از جانب سلیمان علیه السّلام تهدید شدند.فلما جاء سلیمـن... • فلناتینهم بجنود لا قبل لهم بها.. از آنچه به شما داده است بلکه شما هستید که به هدیه هایتان خوشحال می شوید! • بسوی آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکریانی به سراغ آنان می آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند و آنان را از آن (سرزمین آباد) با ذلت و خواری بیرون می رانیم! »برای اینکه قاطعیت خود را در مساله" حق و باطل" نشان دهد به فرستاده مخصوص ملکه سبا چنین گفت: " به سوی آنان بازگرد (و این هدایا را نیز با خود ببر) اما بدان ما به زودی با لشکرهایی به سراغ آنها خواهیم آمد که توانایی مقابله با آن را نداشته باشند" (ارجع الیهم فلناتینهم بجنود لا قبل لهم بها)." و ما آنها را از آن سرزمین آباد با ذلت خارج می کنیم در حالی که کوچک و حقیر خواهند بود" (و لنخرجنهم منها اذلة و هم صاغرون)." اذلة" در حقیقت حال اول است، و" هم صاغرون"، حال دوم، اشاره به اینکه نه تنها آنها را از سرزمینشان بیرون می رانیم بلکه با وضع ذلت بار، و توام با حقارت، به گونه ای که تمام کاخها و اموال و جاه و جلال خود را از دست خواهند داد، چرا که در برابر آئین حق ، تسلیم نشدند و از در مکر و فریب وارد گشتند. البته این تهدید، برای فرستادگانی که وضع سلیمان را از نزدیک دیدند و لشکر و عسکر او را تماشا کردند، یک تهدید جدی و قابل ملاحظه بود.با توجه به آنچه در آیات قبل خواندیم که سلیمان دو چیز از آنها خواسته بود" ترک برتری جویی"، " تسلیم در برابر حق" و پاسخ ندادن آنها به این دو امر و توسل به ارسال هدیه دلیل بر امتناع آنها از پذیرش حق و ترک استعلاء بود و به این دلیل آنها را تهدید به فشار نظامی می کند.
تهدید شدن مؤمنان به جنگ از سوی مشرکان، سبب تقویت روحیه آنان می شود.الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمـنـا وقالوا حسبنا الله ونعم الوکیل. اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم(لشکر دشمن ) برای (حمله به) شما اجتماع کرده اند از آنها بترسید! » اما این سخن، بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست.»اینها همان کسانی بودند که جمعی از مردم (اشاره به کاروان عبد القیس و بروایتی اشاره به نعیم بن مسعود است که آورنده این خبر بودند) به آنها گفتند: لشکر دشمن ، اجتماع کرده و آماده حمله اند، از آنها بترسید اما آنها نه تنها نترسیدند، بلکه بعکس بر ایمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی است".به دنبال این استقامت و ایمان و پایمردی آشکار، قرآن، نتیجه عمل آنها را بیان کرده و میگوید: فانقلبوا بنعمة من الله و فضل: " آنها از این میدان، با نعمت و فضل پروردگار برگشتند" چه نعمت و فضلی از این بالاتر که بدون وارد شدن، در یک برخورد خطرناک با دشمن، دشمن از آنها گریخت و سالم و بدون درد سر به مدینه مراجعت نمودند (فرق میان نعمت و فضل ممکن است از این نظر باشد، که نعمت پاداشی است باندازه استحقاق، و فضل اضافه بر استحقاق است).سپس بعنوان تاکید می فرماید: لم یمسسهم سوء: " آنها در این جریان، کوچکترین ناراحتی ندیدند" با اینکه و اتبعوا رضوان الله: " خشنودی خدا را بدست آوردند و از فرمان او متابعت کردند" و الله ذو فضل عظیم: " و خداوند، فضل و انعام بزرگی دارد که در انتظار مؤمنان واقعی و مجاهدان راستین است".
تاثیر سریع تربیت الهی
مقایسه روحیه مسلمانان در میدان جنگ" بدر" با روحیه آنها در حادثه" حمراء الاسد" که شرح آن گذشت، اعجاب انسان را برمی انگیزد که چگونه یک جمعیت شکست خورده فاقد روحیه عالی و نفرات کافی با آن همه مجروحان در مدتی به این کوتاهی که شاید بیک شبانه روز کامل نمی رسید، چنین تغییر قیافه دادند و با عزمی راسخ و روحیه ای بسیار خوب، آماده تعقیب دشمن شدند تا آنجا که قرآن در باره آنها میگوید: هنگامی که خبر اجتماع دشمن برای حمله، به آنها رسید آنها نه تنها نهراسیدند بلکه ایمانشان و بدنبال آن استقامتشان افزوده شد. و این خاصیت ایمان بهدف است که هر قدر انسان مشکلات و مصائب را بیشتر و نزدیکتر ببیند، پایمردی و استقامت او بیشتر می شود و در حقیقت تمام نیروهای معنوی و مادی او برای مقابله با خطر، بسیج میگردد. این دگرگونی عجیب در این فاصله کوتاه، انسان را بسرعت و عمق تاثیر تربیتی آیات قرآن و بیانات گیرا و مؤثر پیغمبر اسلام صآشنا می سازد که این خود در سر حد یک اعجاز است.
تهدید شدن مشرکان
مشرکان حق ناپذیر، از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم به جنگ تهدید شدند.فان تولوا فقل ءاذنتکم علی سواء وان ادری اقریب ام بعید ما توعدون. اگر باز (روی گردان شوند، بگو: «من به همه شما یکسان اعلام خطر می کنم و نمی دانم آیا وعده (عذاب خدا) که به شما داده می شود نزدیک است یا دورمنظور از «ءاذنتکم علی سواء» اعلان جنگ است. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم نخست مامور شد ایشان را از خطری که در اعراض از اسلام هست هشدار دهد، و سپس مامور شد علم به دوری و نزدیکی وقوع آن خطر را از خود نفی کند، و بی علمی خود را چنین تعلیل کند که علم به گفته های علنی ایشان که همان طعن بر اسلام و استهزاء به آن است- و گفته های پنهانی آنان، منحصرا مخصوص به خدای تعالی است، و تنها او است که عالم به حقیقت امر است.از اینجا به دست می آید که منشا متوجه شدن عذاب به کفار آن طعنه هایی بوده است که در ظاهر به اسلام می زدند، و هم آن نقشه هایی که پنهان می داشتند، گویی که فرموده:اگر اینان مستحق عذاب شدند به خاطر اظهاراتی است که علیه این دعوت الهی کردند، و آن نقشه هایی که پنهان داشتند، پس ایشان را به آن عذاب تهدید کن، و لیکن از آنجایی که تو اطلاعی از ظاهر و باطن آنان نداری، و نمی دانی که جرمشان چقدر استحقاق عذاب دارد، و آیا استحقاق عذاب نزدیک دارند، یا دور، لذا چنین علمی را از خودت نفی کن، و آن را تنها به خدای تعالی ارجاع ده.از این بیان معلوم می شود که منظور از" جهر قول" آن سخنانی است که مشرکین (علیه اسلام) اظهار نموده و استهزایی است که می کردند، و مراد از آنچه پنهان می داشته اند، نقشه های شومی بوده که علیه اسلام در بین خود مطرح می کردند. حاکمان سبا (حکومت بلقیس) به جنگ از جانب سلیمان علیه السّلام تهدید شدند.فلما جاء سلیمـن... • فلناتینهم بجنود لا قبل لهم بها.. از آنچه به شما داده است بلکه شما هستید که به هدیه هایتان خوشحال می شوید! • بسوی آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکریانی به سراغ آنان می آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند و آنان را از آن (سرزمین آباد) با ذلت و خواری بیرون می رانیم! »برای اینکه قاطعیت خود را در مساله" حق و باطل" نشان دهد به فرستاده مخصوص ملکه سبا چنین گفت: " به سوی آنان بازگرد (و این هدایا را نیز با خود ببر) اما بدان ما به زودی با لشکرهایی به سراغ آنها خواهیم آمد که توانایی مقابله با آن را نداشته باشند" (ارجع الیهم فلناتینهم بجنود لا قبل لهم بها)." و ما آنها را از آن سرزمین آباد با ذلت خارج می کنیم در حالی که کوچک و حقیر خواهند بود" (و لنخرجنهم منها اذلة و هم صاغرون)." اذلة" در حقیقت حال اول است، و" هم صاغرون"، حال دوم، اشاره به اینکه نه تنها آنها را از سرزمینشان بیرون می رانیم بلکه با وضع ذلت بار، و توام با حقارت، به گونه ای که تمام کاخها و اموال و جاه و جلال خود را از دست خواهند داد، چرا که در برابر آئین حق ، تسلیم نشدند و از در مکر و فریب وارد گشتند. البته این تهدید، برای فرستادگانی که وضع سلیمان را از نزدیک دیدند و لشکر و عسکر او را تماشا کردند، یک تهدید جدی و قابل ملاحظه بود.با توجه به آنچه در آیات قبل خواندیم که سلیمان دو چیز از آنها خواسته بود" ترک برتری جویی"، " تسلیم در برابر حق" و پاسخ ندادن آنها به این دو امر و توسل به ارسال هدیه دلیل بر امتناع آنها از پذیرش حق و ترک استعلاء بود و به این دلیل آنها را تهدید به فشار نظامی می کند.
wikifeqh: تهدید_به_جنگ_(قرآن)