فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
تمامیت ارضی[ ۱] [ ۲] یا تمامیت سرزمینی[ ۲] ( به انگلیسی: Territorial Integrity ) یا یکپارچگی سرزمینی، [ ۳] اصلی در حقوق بین الملل است که به دولت های مستقل این حق را می دهد تا از مرزها و زمین کشورشان در برابر یک دولت دیگر دفاع و پاسداری کنند. این اصل در بند ۴ ماده ۲ منشور ملل متحد بیان شده و به عنوان حقوق بین الملل عرفی نیز شناخته می شود. [ ۴] این منشور چنین بیان می کند که تحمیل کردن تغییر مرزهای یک کشور از سوی کشوری دیگر، یک عمل تجاوزگرانه به شمار می آید.
در سالیان اخیر[ چه زمانی؟] ناسازگاریهایی میان این اصل و رویداد مداخله بشردوستانه تحت ماده 73. b منشور ملل متحد «برای توسعه خودمختاری، در نظر گرفتن خواسته های سیاسی ملت ها و کمک به آن ها در گسترش تدریجی نهادهای سیاسی آزادشان، با توجه به شرایط ویژه هر کشور و مردمان آن و مراحل گوناگون گسترش آن ها» وجود داشته است. [ ۵]
پیش از دوره مدرن، نظام با تعریف مشخصی در خصوص مرزهای بین المللی وجود نداشت. [ ۶] اقتدار بر فضاهای سرزمینی غیرخطی بود، و غالباً همپوشانی داشت و در حال جابه جایی بود. [ ۷] [ ۸]
به نوشته مارک زکر، «مرزهای ملی با نقشه برداری دقیق تازه در قرن نوزدهم پدیدار شد. »[ ۹] گونترام هرب تاریخ ظاهر شدن سرزمین های سیاسی با تعریف واضح را به قرن پانزدهم می رساند. [ ۱۰]
به طور گسترده تصور می رود پیمان وستفالی در ۱۶۴۸ تمامیت ارضی را به عنوان سنگ بنای حاکمیت قرار داه است، که در مفهوم حاکمیت وستفالی تجسم پیدا کرده، اما حتی این لزوماً بازتاب دهنده حق مطلقی به اراضی مشخصی نیست. [ ۱۱] حتی پس از وستفالی، تبادل ارضی بین دولت ها رایج باقی ماند. در نتیجه این دولت ها از نظر فرهنگی متنوع و از نظر سیاسی ناسازمان یافته بودند، و مردم به طور دسته جمعی با مرزهای دولت ها شناسایی نمی شدند. [ ۱۲]
ظهور ملی گرایی و تعیین سرنوشت در قرن های هیجدهم و نوزدهم باعث شد درک مردم از کشورهایی که در آنها می زیستند تغییر کند. ملی گرایی مروج این باور بود که سرزمین به یک ملت تعلق دارد و این که باید به تمامیت ارضی یک ملت احترام گذاشته شود. [ ۱۳] گونترام هرب استدلال می کند که هویت ملی «تنها از آنجا به سرزمین وابسته است که سرزمین شواهد ملموسی برای موجودیت ملت و ریشه های تاریخی آن فراهم می کند، و یک ملت برای مطالبه کردن دولت خود نیازمند یک سرزمین ملی با محدوده واضح است. »[ ۱۴]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر سالیان اخیر[ چه زمانی؟] ناسازگاریهایی میان این اصل و رویداد مداخله بشردوستانه تحت ماده 73. b منشور ملل متحد «برای توسعه خودمختاری، در نظر گرفتن خواسته های سیاسی ملت ها و کمک به آن ها در گسترش تدریجی نهادهای سیاسی آزادشان، با توجه به شرایط ویژه هر کشور و مردمان آن و مراحل گوناگون گسترش آن ها» وجود داشته است. [ ۵]
پیش از دوره مدرن، نظام با تعریف مشخصی در خصوص مرزهای بین المللی وجود نداشت. [ ۶] اقتدار بر فضاهای سرزمینی غیرخطی بود، و غالباً همپوشانی داشت و در حال جابه جایی بود. [ ۷] [ ۸]
به نوشته مارک زکر، «مرزهای ملی با نقشه برداری دقیق تازه در قرن نوزدهم پدیدار شد. »[ ۹] گونترام هرب تاریخ ظاهر شدن سرزمین های سیاسی با تعریف واضح را به قرن پانزدهم می رساند. [ ۱۰]
به طور گسترده تصور می رود پیمان وستفالی در ۱۶۴۸ تمامیت ارضی را به عنوان سنگ بنای حاکمیت قرار داه است، که در مفهوم حاکمیت وستفالی تجسم پیدا کرده، اما حتی این لزوماً بازتاب دهنده حق مطلقی به اراضی مشخصی نیست. [ ۱۱] حتی پس از وستفالی، تبادل ارضی بین دولت ها رایج باقی ماند. در نتیجه این دولت ها از نظر فرهنگی متنوع و از نظر سیاسی ناسازمان یافته بودند، و مردم به طور دسته جمعی با مرزهای دولت ها شناسایی نمی شدند. [ ۱۲]
ظهور ملی گرایی و تعیین سرنوشت در قرن های هیجدهم و نوزدهم باعث شد درک مردم از کشورهایی که در آنها می زیستند تغییر کند. ملی گرایی مروج این باور بود که سرزمین به یک ملت تعلق دارد و این که باید به تمامیت ارضی یک ملت احترام گذاشته شود. [ ۱۳] گونترام هرب استدلال می کند که هویت ملی «تنها از آنجا به سرزمین وابسته است که سرزمین شواهد ملموسی برای موجودیت ملت و ریشه های تاریخی آن فراهم می کند، و یک ملت برای مطالبه کردن دولت خود نیازمند یک سرزمین ملی با محدوده واضح است. »[ ۱۴]
wiki: تمامیت ارضی
پیشنهاد کاربران
یکپارچگی سرزمینی
تمامیت ارضی یعنی اینکه نمی توان یک کشور یکپارچه را به شکل فدرال* و ایالت به ایالت جدا جدا کرد ( و طبیعتا اتوماتیک وار حق جدا شدن در آینده اگر تمایل داشتن هم به آن ایالتها داد ) یا مرزهایش را جابجا کرد یا بخشی از آنرا به هر دلیلی جدا کرد
... [مشاهده متن کامل]
*فدرالیسم و فدرال کردن در یک کشور یکپارچه ( که تا حالا رخ نداده ) به این مفهوم است که ابتدا آن کشور را به ایالتهای جدا تجزیه کرد بعد برای متحد کردن این ایالتها تحت کشور فدرال با دولت های آن ایالتها مذاکره کرد که طبیعتا حق جدا شدن هم این ایالتها پیدا خواهند کرد ( برای متحد شدن تحت یک کشور می گویند باید حق جدا شدن هم به ما بدهید ) پس فدرال کردن یک کشور یکپارچه یعنی تلاش برای تجزیه آن کشور در حالی که فدرال کردن ایالتهای جدا از هم به مفهوم متحد کردن آنها است ( مثل ایالت های امریکا )
بنابراین تمامیت ارضی در کشور یکپارچه و یونایتد در تضاد با فدرالیسم هم هست چون فدرال کردن کشور یکپارچه یعنی دادن حق جدا شدن به ایالتهای مختلف آن و نوعی تجزیه متاخر محسوب میشود ( نسل های بعدش می توان ادعا کنند که ایالت جدا هستند و حق جدا شدن دارند و کشورهای دیگر را مثال خواهند زد که چطور فلان کشور میتونه ما نمیتونیم؟ )
... [مشاهده متن کامل]
*فدرالیسم و فدرال کردن در یک کشور یکپارچه ( که تا حالا رخ نداده ) به این مفهوم است که ابتدا آن کشور را به ایالتهای جدا تجزیه کرد بعد برای متحد کردن این ایالتها تحت کشور فدرال با دولت های آن ایالتها مذاکره کرد که طبیعتا حق جدا شدن هم این ایالتها پیدا خواهند کرد ( برای متحد شدن تحت یک کشور می گویند باید حق جدا شدن هم به ما بدهید ) پس فدرال کردن یک کشور یکپارچه یعنی تلاش برای تجزیه آن کشور در حالی که فدرال کردن ایالتهای جدا از هم به مفهوم متحد کردن آنها است ( مثل ایالت های امریکا )
بنابراین تمامیت ارضی در کشور یکپارچه و یونایتد در تضاد با فدرالیسم هم هست چون فدرال کردن کشور یکپارچه یعنی دادن حق جدا شدن به ایالتهای مختلف آن و نوعی تجزیه متاخر محسوب میشود ( نسل های بعدش می توان ادعا کنند که ایالت جدا هستند و حق جدا شدن دارند و کشورهای دیگر را مثال خواهند زد که چطور فلان کشور میتونه ما نمیتونیم؟ )
مُک = بی کم و کاست
پس می توان داشت:
مُکنا = بی کم و کاستی، تمامیت، integrity
( بسنجید با درازنا از دراز، ژرفنا از ژرف، تنگنا از تنگ و . . . )
پس:
مُکنای سرزمینی = تمامیت ارضی، territorial integrity
#پارسی دوست
پس می توان داشت:
مُکنا = بی کم و کاستی، تمامیت، integrity
( بسنجید با درازنا از دراز، ژرفنا از ژرف، تنگنا از تنگ و . . . )
پس:
مُکنای سرزمینی = تمامیت ارضی، territorial integrity
#پارسی دوست
تمامیت سرزمینی یا تمامیت ارضی یا یکپارچگی سرزمینی این اصل در حقوق بین الملل است که دولت های ملی نباید تلاش کنند در دیگر دولت های ملی جنبش های جدایی خواهانه یا تغییرات مرزی را ترویج کنند.
در سالیان اخیر تنش هایی بین این اصل و اصل مداخله بشردوستانه تحت ماده 73. b منشور ملل متحد �به منظور گسترش خودگردانی، توجه به خواسته های سیاسی ملل، و کمک به آنان در توسعهٔ مترقی نهادهای سیاسی آزادشان، بنا بر شرایط خاص هر قلمرو و مللش و درجات متغیر توسعهٔ آن� وجود داشته است.
... [مشاهده متن کامل]
Principle under international law that prohibits states from the use of force to annex territory
Territorial integrity is the principle under international law that gives the right to sovereign states to defend their borders and all territory in them of another state. It is enshrined in Article 2 ( 4 ) of the UN Charter and has been recognized as customary international law. Conversely it states that imposition by force of a border change is an act of aggression.
In recent years there has been tension between this principle and the concept of humanitarian intervention under Article 73. b of the United Nations Charter "to develop self - government, to take due account of the political aspirations of the peoples, and to assist them in the progressive development of their free political institutions, according to the particular circumstances of each territory and its peoples and their varying stages of advancement. "
در سالیان اخیر تنش هایی بین این اصل و اصل مداخله بشردوستانه تحت ماده 73. b منشور ملل متحد �به منظور گسترش خودگردانی، توجه به خواسته های سیاسی ملل، و کمک به آنان در توسعهٔ مترقی نهادهای سیاسی آزادشان، بنا بر شرایط خاص هر قلمرو و مللش و درجات متغیر توسعهٔ آن� وجود داشته است.
... [مشاهده متن کامل]
قدرت یک کشور در حعظ یکپارچگی و تجزیه ناپذیری خود
حفظ تمامیت ارضی کشور بدین معناست که کشور از مرز های خود حفتظت کند و با انجام تمهیدات لازم مرز های خود را از هجوم ملل بیگانه مصون بدارد
حفظ تمامیت ارضی کشور بدین معناست که کشور از مرز های خود حفتظت کند و با انجام تمهیدات لازم مرز های خود را از هجوم ملل بیگانه مصون بدارد
تمامیت ارضی کشور
همان
یکپارچگی کشور
همان
یکپارچگی کشور
گستره زمینی
تمامیت ارضی
به منظور حفظ تمامیت ارضی کشور چین