تقیید
/taqyid/
مترادف تقیید: وابسته، مقید، محدود، مقید ساختن، بند نهادن، در بند کردن، نگاه داشتن
برابر پارسی: پابستگی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بند کردن، دربند کردن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تقیید (ابهام زدایی). تقیید ممکن در معانی ذیل و یا اضافه به معانی ذیل به کار رفته باشد: • تقیید (اصول)، محدود کردن شمول یک مفهوم به وسیله قید ؛ یا عدم ارسال در مفهوم داری قابلیت ارسال و شیوع• تقیید اثباتی، تحدید شمول یک مفهوم در مقام اثبات و دلالت• تقیید افرادی، خارج کردن برخی افراد از شمول یک مفهوم مطلق• تقیید انواعی، خارج کردن مفهومی کلّی از شمول یک مفهوم مطلق• تقیید ثبوتی، تحدید شمول یک مفهوم در مقام ثبوت و واقع• تقیید مستهجن، تقیید ناپسند نزد عرف به دلیل لزوم لغویت یا خروج همه یا اکثر افراد• تقیید به متصل، مقیِّد غیرمستقل، و منضمّ به کلام دیگر• تقیید به منفصل، مقیِّد مستقل و بی نیاز از انضمام به کلام دیگر
...
...
wikifeqh: تقیید_(ابهام_زدایی)
[ویکی فقه] تقیید (اصول). ـــ تقیید به محدود کردن شمول یک مفهوم به وسیله قید ؛ یا عدم ارسال در مفهوم داری قابلیت ارسال و شیوع اطلاق می شود. ـــ مقابل اطلاق را تقیید گویند.
تقیید، در لغت به معنای عدم ارسال و عدم شیوع، و در اصطلاح، عبارت است از حالتی که از آوردن قید برای مطلق انتزاع می شود؛ به بیان دیگر، تقیید یعنی دست برداشتن از اطلاق دلیل مقیَّد (به فتح) به قرینه دلیل مقیِّد (به کسر)؛ پس دلیل مقیِّد (به کسر) براین مطلب دلالت می کند که هرچند مطلق به حسب اراده استعمالی در معنای خودش به کار رفته است، اما به حسب مراد جدی متکلم، از آن، عدم شیوع و سریان اراده گردیده است. بنابراین، تقیید یعنی: عدم ارسال در مفهومی که قابلیت ارسال و شیوع دارد، اما بالفعل به واسطه مقید بودن به قید، محدود گردیده و یکی از حصه های خود را شامل نمی شود.
منظور از تقیید
تقیید عبارت است از اینکه متکلّم با ذکر قید یا شرطی لفظ مطلق را از گستره شمول و شیوع آن خارج و دلالت آن را در قلمرو قید یا شرطِ ذکر شده محدود کند، مانند لفظ"رقبة "در جمله"أَعْتِقْ رَقَبَةً " (برده ای را آزاد کن) که شامل برده مؤمن و کافر می شود و از این جهت دارای اطلاق و شمول است و با آزاد کردن هریک از برده مؤمن یا کافر امر مولا امتثال می شود؛ لیکن مولا با اضافه کردن قیدِ"مؤمنة" در کلام خود و گفتن:"أَعْتِقْ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً رقبة" را از اطلاق خارج و آن را به برده مؤمن مقیّد و محدود می کند. در نتیجه، امتثال امر مولا تنها با آزاد کردن برده مؤمن محقق می شود و آزاد کردن برده کافر کفایت نمی کند.
نوع تقابل بین تقیید و اطلاق
تقابل بین تقیید و اطلاق، تقابل عدم و ملکه است؛ یعنی اطلاق در جایی ممکن است که تقیید در آن جا ممکن باشد. برخی، تقابل آن دو را تقابل تضاد دانسته و گفته اند: حقیقت اطلاق جمع همه قیدها است نه عدم آنها. بنابر این اطلاق همچون تقیید امر وجودی خواهد بود نه عدمی و تقابل بین دو امر وجودی تقابل تضاد نامیده می شود.
تقیید، در لغت به معنای عدم ارسال و عدم شیوع، و در اصطلاح، عبارت است از حالتی که از آوردن قید برای مطلق انتزاع می شود؛ به بیان دیگر، تقیید یعنی دست برداشتن از اطلاق دلیل مقیَّد (به فتح) به قرینه دلیل مقیِّد (به کسر)؛ پس دلیل مقیِّد (به کسر) براین مطلب دلالت می کند که هرچند مطلق به حسب اراده استعمالی در معنای خودش به کار رفته است، اما به حسب مراد جدی متکلم، از آن، عدم شیوع و سریان اراده گردیده است. بنابراین، تقیید یعنی: عدم ارسال در مفهومی که قابلیت ارسال و شیوع دارد، اما بالفعل به واسطه مقید بودن به قید، محدود گردیده و یکی از حصه های خود را شامل نمی شود.
منظور از تقیید
تقیید عبارت است از اینکه متکلّم با ذکر قید یا شرطی لفظ مطلق را از گستره شمول و شیوع آن خارج و دلالت آن را در قلمرو قید یا شرطِ ذکر شده محدود کند، مانند لفظ"رقبة "در جمله"أَعْتِقْ رَقَبَةً " (برده ای را آزاد کن) که شامل برده مؤمن و کافر می شود و از این جهت دارای اطلاق و شمول است و با آزاد کردن هریک از برده مؤمن یا کافر امر مولا امتثال می شود؛ لیکن مولا با اضافه کردن قیدِ"مؤمنة" در کلام خود و گفتن:"أَعْتِقْ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً رقبة" را از اطلاق خارج و آن را به برده مؤمن مقیّد و محدود می کند. در نتیجه، امتثال امر مولا تنها با آزاد کردن برده مؤمن محقق می شود و آزاد کردن برده کافر کفایت نمی کند.
نوع تقابل بین تقیید و اطلاق
تقابل بین تقیید و اطلاق، تقابل عدم و ملکه است؛ یعنی اطلاق در جایی ممکن است که تقیید در آن جا ممکن باشد. برخی، تقابل آن دو را تقابل تضاد دانسته و گفته اند: حقیقت اطلاق جمع همه قیدها است نه عدم آنها. بنابر این اطلاق همچون تقیید امر وجودی خواهد بود نه عدمی و تقابل بین دو امر وجودی تقابل تضاد نامیده می شود.
wikifeqh: تقیید_(اصول)
پیشنهاد کاربران
مشروط به شرطی کردن
در قید چیزی قرار دادن
مثال: بیع شرط
در قید چیزی قرار دادن
مثال: بیع شرط
تقیید: مقید دارای قید و حالت خاص محدود