[ویکی فقه] تقوا و عذاب دنیایی (قرآن). از اثرات تقواپیشگی مؤمنان قوم ثمود، نجات آنها از عذاب الهی می باشد.
تقواپیشگی مؤمنان قوم ثمود، سبب نجات آنان از عذاب الهی شده است:ولقد ارسلنا الی ثمود اخاهم صــلحـا ان اعبدوا الله فاذا هم فریقان یختصمون• فانظر کیف کان عـقبة مکرهم انا دمرنـهم وقومهم اجمعین• وانجینا الذین ءامنوا وکانوا یتقون.ما به سوی «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستادیم که: خدای یگانه را بپرستید! اما آنان به دو گروه تقسیم شدند که به مخاصمه پرداختند. بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، که ما آنها و قومشان همگی را نابود کردیم. و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم! واما ثمود فهدینـهم فاستحبوا العمی علی الهدی فاخذتهم صـعقة العذاب الهون بما کانوا یکسبون• ونجینا الذین ءامنوا وکانوا یتقون.اما ثمود را هدایت کردیم، ولی آنها نابینایی را بر هدایت ترجیح دادند به همین جهت صاعقه (آن عذاب خوارکننده) به خاطر اعمالی که انجام می دادند آنها را فرو گرفت! و کسانی را که ایمان آوردند و پرهیزگار بودند نجات بخشیدیم!
سرگذشت ثمود
و اما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدی ...، مراد از هدایت ثمود، نشان دادن راه سعادت و دلالتشان بر حق است، به اینکه اعتقاد حق و عمل به آن اعتقاد را برایشان بیان کرد. و مراد از اینکه فرمود: کوری را بر هدایت استحباب کردند، این است که آن را بر این مقدم داشتند و از بین این دو، کوری را اختیار کردند. و بعید نیست که کلمه: استحباب، متضمن این معانی باشد و به همین جهت به وسیله کلمه: علی، مفعول دوم را گرفته وگرنه اگر متضمن نبود، کلمه استحباب معنای اختیار و ایثار را افاده نمی کرد.و مراد از عمی، گمراهی است، که به استعاره آن را کوری نامیده. و در اینکه در مقابل کوری هدایت را قرار داده، اشاره ای است که هدایت خود برای انسان بینایی است، هم چنان که ضلالت کوری است. و کلمه: هون، مصدر و به معنای ذلت است، و اگر عذاب را با این کلمه وصف کرد، با اینکه باید می فرمود: عذاب المهین، عذاب خوار کننده، برای این است که مبالغه در خواری را افاده کند. ممکن هم هست کلمه: ذی، در تقدیر گرفته، بگوییم تقدیر آیه: فاخذتهم صاعقة العذاب ذی الهون، پس صاعقه عذاب دارای مذلت ایشان را بگرفت، می باشد.و معنای آیه این است که: اما قوم ثمود، پس ما ایشان را بر طریق حق دلالت کردیم و هدایت را با جدا کردنش از ضلالت به ایشان شناساندیم، پس ایشان ضلالت را که در حقیقت کوری است بر هدایت که خود بینایی برای انسانهاست، ترجیح دادند، پس صیحه عذاب دارای مذلت ایشان را گرفت، و یا عذاب ایشان را گرفت (البته در صورتی که صاعقه به معنای عذاب و اضافه آن بر کلمه عذاب بیانیه باشد) و این عذاب به خاطر اعمال و کفری است که مرتکب شدند.و نجینا الذین آمنوا و کانوا یتقون، ضمیمه نمودن تقوی به ایمان و تعبیر از تقوی به عبارت: و کانوا یتقون، که به خاطر کلمه: کانوا، استمرار را می رساند، برای آن است که بفهماند این دسته بین عمل صالح و ایمان جمع می کردند، هم آن را داشتند و هم این را، و این جمع کردن سبب نجاتشان از عذاب انقراض شد، طبق آن وعده ای که خدای تعالی داد و فرموده بود کان حقا علینا نصر المؤمنین، و از ظاهر امر چنین بر می آید که آیه شریفه مربوط به هر دو داستان و متمم هر دو باشد، هر چند که از ظاهر کلام مفسرین بر می آید که تنها مربوط به داستان دوم دانسته اند.
انواع هدایت الهی
می دانیم هدایت بر دو گونه است: هدایت تشریعی که همان ارائه طریق و نشان دادن راه با تمام نشانه هاست، و هدایت تکوینی که ایصال به مطلوبو رسانیدن به مقصود است.در آیات مورد بحث هر دو یک جا جمع شده است نخست می گوید: ما قوم ثمود را هدایت کردیم، این هدایت همان هدایت تشریعی و ارائه طریق است، سپس می افزاید: آنها نابینایی را بر هدایت ترجیح دادند، این همان هدایت تکوینی و ایصال به مقصود است.به این ترتیب هدایت به معنی اول که وظیفه مسلم انبیای الهی است حاصل شد، اما هدایت به معنی دوم که به اراده و اختیار هر انسانی بستگی دارد از سوی این قوم مغرور و خود خواه حاصل منتفی شد، چرا که آنها گمراهی را بر هدایت ترجیح دادند، فاستحبوا العمی علی الهدی.این خود دلیل روشن و بارزی است بر مساله، آزادی اراده انسان، و عدم اجبار او در اعمالش، و عجب اینکه با این صراحت و روشنی آیات باز بعضی از مفسران همچون فخر رازی، به خاطر پیشداوریهایی که در مورد ترجیح مکتب جبر داشته اند در اینجا اصرار و پافشاری بر انکار دلالت آیه کرده اند و سخنانی گفته اند که از شأن یک محقق دور است.
نجات جوامع از عذاب دنیایی
...
تقواپیشگی مؤمنان قوم ثمود، سبب نجات آنان از عذاب الهی شده است:ولقد ارسلنا الی ثمود اخاهم صــلحـا ان اعبدوا الله فاذا هم فریقان یختصمون• فانظر کیف کان عـقبة مکرهم انا دمرنـهم وقومهم اجمعین• وانجینا الذین ءامنوا وکانوا یتقون.ما به سوی «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستادیم که: خدای یگانه را بپرستید! اما آنان به دو گروه تقسیم شدند که به مخاصمه پرداختند. بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، که ما آنها و قومشان همگی را نابود کردیم. و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم! واما ثمود فهدینـهم فاستحبوا العمی علی الهدی فاخذتهم صـعقة العذاب الهون بما کانوا یکسبون• ونجینا الذین ءامنوا وکانوا یتقون.اما ثمود را هدایت کردیم، ولی آنها نابینایی را بر هدایت ترجیح دادند به همین جهت صاعقه (آن عذاب خوارکننده) به خاطر اعمالی که انجام می دادند آنها را فرو گرفت! و کسانی را که ایمان آوردند و پرهیزگار بودند نجات بخشیدیم!
سرگذشت ثمود
و اما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدی ...، مراد از هدایت ثمود، نشان دادن راه سعادت و دلالتشان بر حق است، به اینکه اعتقاد حق و عمل به آن اعتقاد را برایشان بیان کرد. و مراد از اینکه فرمود: کوری را بر هدایت استحباب کردند، این است که آن را بر این مقدم داشتند و از بین این دو، کوری را اختیار کردند. و بعید نیست که کلمه: استحباب، متضمن این معانی باشد و به همین جهت به وسیله کلمه: علی، مفعول دوم را گرفته وگرنه اگر متضمن نبود، کلمه استحباب معنای اختیار و ایثار را افاده نمی کرد.و مراد از عمی، گمراهی است، که به استعاره آن را کوری نامیده. و در اینکه در مقابل کوری هدایت را قرار داده، اشاره ای است که هدایت خود برای انسان بینایی است، هم چنان که ضلالت کوری است. و کلمه: هون، مصدر و به معنای ذلت است، و اگر عذاب را با این کلمه وصف کرد، با اینکه باید می فرمود: عذاب المهین، عذاب خوار کننده، برای این است که مبالغه در خواری را افاده کند. ممکن هم هست کلمه: ذی، در تقدیر گرفته، بگوییم تقدیر آیه: فاخذتهم صاعقة العذاب ذی الهون، پس صاعقه عذاب دارای مذلت ایشان را بگرفت، می باشد.و معنای آیه این است که: اما قوم ثمود، پس ما ایشان را بر طریق حق دلالت کردیم و هدایت را با جدا کردنش از ضلالت به ایشان شناساندیم، پس ایشان ضلالت را که در حقیقت کوری است بر هدایت که خود بینایی برای انسانهاست، ترجیح دادند، پس صیحه عذاب دارای مذلت ایشان را گرفت، و یا عذاب ایشان را گرفت (البته در صورتی که صاعقه به معنای عذاب و اضافه آن بر کلمه عذاب بیانیه باشد) و این عذاب به خاطر اعمال و کفری است که مرتکب شدند.و نجینا الذین آمنوا و کانوا یتقون، ضمیمه نمودن تقوی به ایمان و تعبیر از تقوی به عبارت: و کانوا یتقون، که به خاطر کلمه: کانوا، استمرار را می رساند، برای آن است که بفهماند این دسته بین عمل صالح و ایمان جمع می کردند، هم آن را داشتند و هم این را، و این جمع کردن سبب نجاتشان از عذاب انقراض شد، طبق آن وعده ای که خدای تعالی داد و فرموده بود کان حقا علینا نصر المؤمنین، و از ظاهر امر چنین بر می آید که آیه شریفه مربوط به هر دو داستان و متمم هر دو باشد، هر چند که از ظاهر کلام مفسرین بر می آید که تنها مربوط به داستان دوم دانسته اند.
انواع هدایت الهی
می دانیم هدایت بر دو گونه است: هدایت تشریعی که همان ارائه طریق و نشان دادن راه با تمام نشانه هاست، و هدایت تکوینی که ایصال به مطلوبو رسانیدن به مقصود است.در آیات مورد بحث هر دو یک جا جمع شده است نخست می گوید: ما قوم ثمود را هدایت کردیم، این هدایت همان هدایت تشریعی و ارائه طریق است، سپس می افزاید: آنها نابینایی را بر هدایت ترجیح دادند، این همان هدایت تکوینی و ایصال به مقصود است.به این ترتیب هدایت به معنی اول که وظیفه مسلم انبیای الهی است حاصل شد، اما هدایت به معنی دوم که به اراده و اختیار هر انسانی بستگی دارد از سوی این قوم مغرور و خود خواه حاصل منتفی شد، چرا که آنها گمراهی را بر هدایت ترجیح دادند، فاستحبوا العمی علی الهدی.این خود دلیل روشن و بارزی است بر مساله، آزادی اراده انسان، و عدم اجبار او در اعمالش، و عجب اینکه با این صراحت و روشنی آیات باز بعضی از مفسران همچون فخر رازی، به خاطر پیشداوریهایی که در مورد ترجیح مکتب جبر داشته اند در اینجا اصرار و پافشاری بر انکار دلالت آیه کرده اند و سخنانی گفته اند که از شأن یک محقق دور است.
نجات جوامع از عذاب دنیایی
...
wikifeqh: تقوا_و_عذاب_دنیایی_(قرآن)