[ویکی فقه] تقوا و تکبر (قرآن). خداوند در چندین آیه از قرآن یکی از عوامل بازدارنده انسان از خودبرتربینی را تقوا معرفی کرده است.
تقوا، عامل بازدارنده انسان از خودبرتربینی است:ومن اهل الکتـب... ومنهم من ان تامنه بدینار لایؤده الیک... ذلک بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل... • بلی من اوفی بعهده واتقی.... .و در میان اهل کتاب، ... و کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپاری، به تو باز نمی گردانند ... این بخاطر آن است که می گویند: «ما در برابر امیین (غیر یهود)، مسئول نیستیم.»... . آری، کسی که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری پیشه نماید... . .. فلبئس مثوی المتکبرین• وقیل للذین اتقوا ماذا انزل ربکم قالوا خیرا...چه جای بدی است جایگاه مستکبران! •(ولی هنگامی که) به پرهیزگاران گفته می شد: «پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟» می گفتند: «خیر (و سعادت)»... . تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض ولا فسادا والعـقبة للمتقین.(آری،) این سرای آخر تو را (تنها) برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است!
دیدگاه آیت الله مکارم
بعد از ذکر ماجرای تکان دهنده ثروتمند جنایتکار و مستکبر یعنی قارون، در نخستین آیه مورد بحث بیانی آمده است که در حقیقت یک نتیجه گیری کلی از این ماجرا است، می فرماید: سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که نه اراده برتری جویی در زمین دارند، و نه فساد می کنند(تلک الدار الآخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا). نه تنها برتری جوی و مفسد نیستند که اراده آن را نیز نمی کنند، قلبشان از این امور پاک، و روحشان از این آلودگی ها منزه است.آنچه سبب محرومیت انسان از مواهب سرای آخرت می شود در حقیقت همین دو است، برتری جویی (استکبار) و فساد در زمین که همه گناهان در آن جمع است، چرا که هر چه خدا از آن نهی کرده حتما بر خلاف نظام آفرینش انسان و تکامل وجود بوده، بنابراین ارتکاب آن نظام زندگی او را بر هم می زند لذا مایه فساد در زمین است. حتی مساله استعلاء و برتری جویی خود یکی از مصادیق فساد در ارض است، ولی اهمیت فوق العاده آن سبب شده است که بالخصوص مطرح گردد. در شرح حال و سرنوشت قارون دیدیم آنچه مایه بدبختی و هلاک و نابودی او شد همان استکبار و برتری جویی بود. در روایات اسلامی مخصوصا روی این مساله بسیار تکیه شده است، تا آنجا که در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام می خوانیم:ان لرجل لیعجبه ان یکون شراک نعله اجود من شراک نعل صاحبه فیدخل تحتها!: گاه می شود که انسان از این لذت می برد که بند کفش او از بند کفش دوستش بهتر باشد و به خاطر همین داخل تحت این آیه می شود، (چرا که اینهم شاخه کوچکی از برتری جویی است! ).جالب اینکه صاحب تفسیر کشاف بعد از ذکر این حدیث جمله ای می گوید که: بعضی از طمع کاران علو را در آیه مورد بحث به فرعون می زنند به مقتضی ان فرعون علا فی الارض و فساد را به قارون به مقتضای و لا تبغ الفساد فی الارض و می گویند کسی که مثل فرعون و قارون نباشد بهشت و سرای جاویدان از آن او است، و به این ترتیب تنها فرعون و قارون و امثال این دو را از بهشت بیرون می فرستند، و بقیه را از آن خود می دانند! اینها جمله و العاقبة للمتقین که در ذیل این آیه آمده است مورد دقت قرار نداده اند، آن گونه که علی علیه السلام در آن دقت فرموده.
دیدگاه علامه طباطبایی
تلک الدار الآخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین، این آیه و آیه بعدش به منزله نتیجه گیری از داستان قارون است.و در جمله: تلک الدار الآخرة، کلمه تلک که مخصوص اشاره به دور است، شرافت و ارجمندی و علو مکان آخرت را می رساند، و همین خود شاهد است بر اینکه مراد از دار آخرت، دار آخرت سعیده است، نه هر آخرتی، و نیز به همین جهت مفسرین دار آخرت را در آیه مورد بحث به بهشت تفسیر کرده اند.و معنای اینکه فرمود: نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا، قرارش می دهیم برای کسانی که نمی خواهند در زمین گردن فرازی کنند، و فساد انگیزند، این است که: ما بهشت را اختصاص به چنین کسانی می دهیم، و منظور از گردن فرازی این است که:بر بندگان خدا استعلا و استکبار بورزند، و منظور از فسادانگیزی این است که: خواستار گناهان و نافرمانی خدا باشند، چون خدای تعالی شرایعش را، که انسان ها را به آنها مکلف فرموده، بر اساس آنچه که فطرت و خلقت آنان اقتضاء دارد بنا نهاده، و فطرت انسان تقاضا ندارد مگر آن کار و آن روشی را که موافق با نظام اتم و احسن در حیات زمینی انسانهاست، پس هر معصیتی، بی واسطه و یا با واسطه در فساد این زندگی اثر دارد، هم چنان که قرآن کریم می فرماید: ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس. از اینجا روشن می شود که علو خواهی یکی از مصادیق فساد خواهی است، و اگر از میان فسادها خصوص علوخواهی و برتری جویی را نام برده، برای این است که نسبت به خصوص آن عنایت داشته است، و حاصل معنای آیه این است که: این خانه آخرت، یعنی بهشت را اختصاص به افرادی می دهیم، که نمی خواهند با برتری جویی بر بندگان خداوند و با هر معصیتی دیگر در زمین فساد راه بیندازند. این آیه شریفه عمومیت دارد، و می رساند که تنها کسانی به بهشت می روند، که در زمین، هیچ یک از مصادیق فساد و یا به عبارتی دیگر هیچ یک از گناهان را مرتکب نشوند، به طوری که حتی اگر در همه عمر یک گناه کرده باشند، از بهشت محروم می شوند، ولیکن آیه دیگری از قرآن کریم این عموم را تخصیص زده و فرموده: ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه، نکفر عنکم سیئاتکم، و ندخلکم مدخلا کریما. و العاقبة للمتقین، یعنی عاقبت نیک و پسندیده، که همان خانه سعید آخرت، و یا عاقبت سعید در دنیا و آخرت است، از آن مردمی است که تقوی پیشه کنند، چیزی که هست از دو احتمال مزبور احتمال اول مورد تایید سیاق هر دو آیه است.
تقوا، عامل بازدارنده انسان از خودبرتربینی است:ومن اهل الکتـب... ومنهم من ان تامنه بدینار لایؤده الیک... ذلک بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل... • بلی من اوفی بعهده واتقی.... .و در میان اهل کتاب، ... و کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپاری، به تو باز نمی گردانند ... این بخاطر آن است که می گویند: «ما در برابر امیین (غیر یهود)، مسئول نیستیم.»... . آری، کسی که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری پیشه نماید... . .. فلبئس مثوی المتکبرین• وقیل للذین اتقوا ماذا انزل ربکم قالوا خیرا...چه جای بدی است جایگاه مستکبران! •(ولی هنگامی که) به پرهیزگاران گفته می شد: «پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟» می گفتند: «خیر (و سعادت)»... . تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض ولا فسادا والعـقبة للمتقین.(آری،) این سرای آخر تو را (تنها) برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است!
دیدگاه آیت الله مکارم
بعد از ذکر ماجرای تکان دهنده ثروتمند جنایتکار و مستکبر یعنی قارون، در نخستین آیه مورد بحث بیانی آمده است که در حقیقت یک نتیجه گیری کلی از این ماجرا است، می فرماید: سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که نه اراده برتری جویی در زمین دارند، و نه فساد می کنند(تلک الدار الآخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا). نه تنها برتری جوی و مفسد نیستند که اراده آن را نیز نمی کنند، قلبشان از این امور پاک، و روحشان از این آلودگی ها منزه است.آنچه سبب محرومیت انسان از مواهب سرای آخرت می شود در حقیقت همین دو است، برتری جویی (استکبار) و فساد در زمین که همه گناهان در آن جمع است، چرا که هر چه خدا از آن نهی کرده حتما بر خلاف نظام آفرینش انسان و تکامل وجود بوده، بنابراین ارتکاب آن نظام زندگی او را بر هم می زند لذا مایه فساد در زمین است. حتی مساله استعلاء و برتری جویی خود یکی از مصادیق فساد در ارض است، ولی اهمیت فوق العاده آن سبب شده است که بالخصوص مطرح گردد. در شرح حال و سرنوشت قارون دیدیم آنچه مایه بدبختی و هلاک و نابودی او شد همان استکبار و برتری جویی بود. در روایات اسلامی مخصوصا روی این مساله بسیار تکیه شده است، تا آنجا که در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام می خوانیم:ان لرجل لیعجبه ان یکون شراک نعله اجود من شراک نعل صاحبه فیدخل تحتها!: گاه می شود که انسان از این لذت می برد که بند کفش او از بند کفش دوستش بهتر باشد و به خاطر همین داخل تحت این آیه می شود، (چرا که اینهم شاخه کوچکی از برتری جویی است! ).جالب اینکه صاحب تفسیر کشاف بعد از ذکر این حدیث جمله ای می گوید که: بعضی از طمع کاران علو را در آیه مورد بحث به فرعون می زنند به مقتضی ان فرعون علا فی الارض و فساد را به قارون به مقتضای و لا تبغ الفساد فی الارض و می گویند کسی که مثل فرعون و قارون نباشد بهشت و سرای جاویدان از آن او است، و به این ترتیب تنها فرعون و قارون و امثال این دو را از بهشت بیرون می فرستند، و بقیه را از آن خود می دانند! اینها جمله و العاقبة للمتقین که در ذیل این آیه آمده است مورد دقت قرار نداده اند، آن گونه که علی علیه السلام در آن دقت فرموده.
دیدگاه علامه طباطبایی
تلک الدار الآخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین، این آیه و آیه بعدش به منزله نتیجه گیری از داستان قارون است.و در جمله: تلک الدار الآخرة، کلمه تلک که مخصوص اشاره به دور است، شرافت و ارجمندی و علو مکان آخرت را می رساند، و همین خود شاهد است بر اینکه مراد از دار آخرت، دار آخرت سعیده است، نه هر آخرتی، و نیز به همین جهت مفسرین دار آخرت را در آیه مورد بحث به بهشت تفسیر کرده اند.و معنای اینکه فرمود: نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا، قرارش می دهیم برای کسانی که نمی خواهند در زمین گردن فرازی کنند، و فساد انگیزند، این است که: ما بهشت را اختصاص به چنین کسانی می دهیم، و منظور از گردن فرازی این است که:بر بندگان خدا استعلا و استکبار بورزند، و منظور از فسادانگیزی این است که: خواستار گناهان و نافرمانی خدا باشند، چون خدای تعالی شرایعش را، که انسان ها را به آنها مکلف فرموده، بر اساس آنچه که فطرت و خلقت آنان اقتضاء دارد بنا نهاده، و فطرت انسان تقاضا ندارد مگر آن کار و آن روشی را که موافق با نظام اتم و احسن در حیات زمینی انسانهاست، پس هر معصیتی، بی واسطه و یا با واسطه در فساد این زندگی اثر دارد، هم چنان که قرآن کریم می فرماید: ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس. از اینجا روشن می شود که علو خواهی یکی از مصادیق فساد خواهی است، و اگر از میان فسادها خصوص علوخواهی و برتری جویی را نام برده، برای این است که نسبت به خصوص آن عنایت داشته است، و حاصل معنای آیه این است که: این خانه آخرت، یعنی بهشت را اختصاص به افرادی می دهیم، که نمی خواهند با برتری جویی بر بندگان خداوند و با هر معصیتی دیگر در زمین فساد راه بیندازند. این آیه شریفه عمومیت دارد، و می رساند که تنها کسانی به بهشت می روند، که در زمین، هیچ یک از مصادیق فساد و یا به عبارتی دیگر هیچ یک از گناهان را مرتکب نشوند، به طوری که حتی اگر در همه عمر یک گناه کرده باشند، از بهشت محروم می شوند، ولیکن آیه دیگری از قرآن کریم این عموم را تخصیص زده و فرموده: ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه، نکفر عنکم سیئاتکم، و ندخلکم مدخلا کریما. و العاقبة للمتقین، یعنی عاقبت نیک و پسندیده، که همان خانه سعید آخرت، و یا عاقبت سعید در دنیا و آخرت است، از آن مردمی است که تقوی پیشه کنند، چیزی که هست از دو احتمال مزبور احتمال اول مورد تایید سیاق هر دو آیه است.
wikifeqh: تقوا_و_تکبر_(قرآن)