تقوا و بت پرستی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تقوا و بت پرستی (قرآن). تقوای الهی باعث پرهیز از بت پرستی می شود.
تقوا، سبب پرهیز از بت پرستی می شود:اذ قال لقومه الا تتقون• اتدعون بعلا وتذرون احسن الخــلقین.به خاطر بیاور هنگامی را که به قومش گفت: «آیا تقوا پیشه نمی کنید؟! آیا بت «بعل» را می خوانید و بهترین آفریدگارها را رها می سازید؟!
دیدگاه مفسرین
می گوید: به خاطر بیاور هنگامی که به قومش هشدار داد و گفت: آیا پرهیزکاری پیشه نمی کنید؟ (اذ قال لقومه ا لا تتقون). تقوای الهی و پرهیز از شرک و بت پرستی، از گناه و ظلم و فساد، و از آنچه انسانیت را به تباهی می کشاند. در آیه بعد با صراحت بیشتری از این مساله سخن می گوید: آیا بت بعل را می خوانید و بهترین خالق ها را رها می سازید؟! (ا تدعون بعلا و تذرون احسن الخالقین). و از اینجا روشن می شود که آنها بت معروفی به نام بعل داشتند که در مقابل آن سجده می کردند، الیاس آنها را از این عمل زشت باز داشت، و به سوی آفریدگار بزرگ جهان و توحید خالص دعوت کرد. و از همین جا است که جمعی معتقدند مرکز فعالیت الیاس شهر بعلبک از شهرهای شامات بود. زیرا بعل نام آن بت مخصوص و بک به معنی شهر بود، و از ترکیب این دو با هم بعلبک به وجود آمد، گفته اند این بت طلایی به قدری بزرگ بود که طولش به ۲۰ ذراع می رسید! و چهار صورت داشت، و خدمه او بالغ بر چهار صد نفر بود!. ولی بعضی بعل را اسم بت معینی ندانسته بلکه به معنی مطلق بت گرفته اند ولی بعضی دیگر آن را به معنی رب و معبود می دانند. راغب در مفردات می گوید: بعل در اصل به معنی شوهر است، اما عرب معبودهایی را که به وسیله آن به خدا تقرب می جستند بعل می نامید. تعبیر به بهترین خالق با اینکه آفریننده واقعی در عالم جز خدا نیست ظاهرا اشاره به مصنوعاتی است که انسان با تغییر شکل دادن به مواد طبیعی درست می کند، و از این نظر خالق بر او اطلاق می گردد، هر چند خالق مجازی است. این قسمتی از دعوت الیاس علیه السّلام است که در آن قوم خود را به سوی توحید دعوت می کند، و به پرستش بعل (که بتی از بت های آنان بوده) و نپرستیدن خدا، توبیخ می نماید و کلام آن جناب علاوه بر اینکه توبیخ و سرزنش مشرکین است، مشتمل بر حجتی کامل بر مساله توحید نیز هست، چون در جمله: و تذرون احسن الخالقین الله ربکم و رب آبائکم الاولین، مردم را نخست سرزنش می کند که چرا احسن الخالقین، را نمی پرستید؟ و خلقت و ایجاد همان طور که به ذوات موجودات متعلق است، به نظام جاری در آنها نیز متعلق است که آن را تدبیر می نامیم. پس همان طور که خدا خالق است مدبر نیز هست و همان طور که خلقت مستند به او است تدبیر نیز مستند به او است و جمله: الله ربکم، بعد از ستایش به جمله احسن الخالقین، اشاره به همین مساله تدبیر است.و سپس اشاره می کند به اینکه: ربوبیت خدای تعالی اختصاص به یک قوم و دو قوم ندارد. و خدا مانند بت نیست که هر بتی مخصوص به قومی می باشد، و بت هر قوم رب مخصوص آن قوم می باشد. بلکه خدای تعالی رب شما و رب پدران گذشته شما است، اختصاص به یک دسته و دو دسته ندارد، چون خلقت و تدبیر او عام است و جمله: الله ربکم و رب آبائکم الاولین، اشاره به این معنا دارد.

پیشنهاد کاربران

بپرس