[ویکی فقه] اوّلین آشنایی شیخ انصاری با بحث های فقهی و اصولی به دهه های آغازین قرن سیزدهم هجری باز می گردد. در این زمان او در سنین نوجوانی از دانش عالمانی که در زادگاهش، دزفول بودند، بهره جست و هسته اوّلیه تفکر اصولی و فقهی وی در همان سامان شکل یافت.
او که نمونه کامل هوشمندی و زکاوت فکری بود، پیش از آن که بیستمین بهار عمر را بگذارند به مسائل اصولی تسلّط یافت و در فقه نیز دارای رأی و نظر گردید. به سال ۱۲۳۴ که در خدمت پدر خود به زیارت عتبات می رود در محضر سید محمد مجاهد بزرگ حوزه کربلا از نماز جمعه سخن به میان می آید، شیخ چندین دلیل بر وجوب نماز جمعه اقامه می کند، به گونه ای که این حکم نزد سیّد و حاضران مسلّم می گردد، ولی خود نیز همه آن ادلّه را به نقد می گذارد و به ردّ آن ها می پردازد. سیّد مجاهد از شیوه استدلال این جوان به شگفت می آید و به قدرت فهم نبوغ فکر و خردورزی او پی می برد. از این روی از پدر می خواهد که پسر را در کربلا بگذارد. سیّد متعهد می شود که امکانات ادامه تحصیل او را فراهم آورد. پدر چنین می کند، فرزند را به سیّد می سپارد و خود راهی ایران می شود.
آغاز تحصیل در کربلا
شیخ دوّمین دوره تحصیل دانش را در کربلا شروع می کند. مدت چهار سال از محضر دو فقیه و اصولی بزرگ: سید محمد مجاهد و شریف العلماء مازندرانی بهره می جوید. در این زمان پس از بازگشتی یک ساله به وطن دوباره به کربلا برمی گردد و یک سال و اندی در درس شریف العلماء شرکت می جوید، سپس به نجف می رود و یک سال نیز در محضر فقیه محقق شیخ موسی کاشف الغطاء دانش می اندوزد.
بازگشت شیخ به ایران
شیخ انصاری در این شش سال به گفته خودش آنچه را که از علمای کربلا و نجف باید بیاموزد می آموزد. از این روی رهسپار ایران می شود تا خدمت های علمی و فکری خویش را به اجتماع و مردم, ارائه کند. اما روح تحقیق و ذهن جست و جوگر وی او را آرام نمی گذارد. سفری به مشهد ترتیب می دهد. در مسیر راه با عالمان بلاد آشنا می شود، امّا گمشده خویش را در کاشان می یابد. در آن جا با فقیه و دانشمند توانا مولی احمد نراقی دیدار می کند و محضر علمی وی را از هر جهت شایسته مقصود خویش می بیند. نزدیک به چهار سال در آن شهر رحل اقامت می افکند و از آن فرزانه بهره می جوید. البته در این نشست ها تنها شیخ سود نمی جوید که نراقی نیز با همه فقاهتش از وی بهره علمی می گیرد: (استفاده ای که من از این جوان بردم, بیش از استفاده ای بود که او از من برد.) یا می گوید: در مسافرت های مختلف افزون بر پنجاه مجتهد مسلّم دیده ام که هیچ کدام بمانند شیخ مرتضی نبودند. از این سخنان دانسته می شود که افکار شیخ در فقه و اصول به روزگار جوانی نیز به گونه ای رشد داشته که مرحوم نراقی به فضل و دانش وی اذعان دارد و او را برترین مجتهدی می داند که تا آن روز دیده است.
رفتن شیخ به نجف
...
او که نمونه کامل هوشمندی و زکاوت فکری بود، پیش از آن که بیستمین بهار عمر را بگذارند به مسائل اصولی تسلّط یافت و در فقه نیز دارای رأی و نظر گردید. به سال ۱۲۳۴ که در خدمت پدر خود به زیارت عتبات می رود در محضر سید محمد مجاهد بزرگ حوزه کربلا از نماز جمعه سخن به میان می آید، شیخ چندین دلیل بر وجوب نماز جمعه اقامه می کند، به گونه ای که این حکم نزد سیّد و حاضران مسلّم می گردد، ولی خود نیز همه آن ادلّه را به نقد می گذارد و به ردّ آن ها می پردازد. سیّد مجاهد از شیوه استدلال این جوان به شگفت می آید و به قدرت فهم نبوغ فکر و خردورزی او پی می برد. از این روی از پدر می خواهد که پسر را در کربلا بگذارد. سیّد متعهد می شود که امکانات ادامه تحصیل او را فراهم آورد. پدر چنین می کند، فرزند را به سیّد می سپارد و خود راهی ایران می شود.
آغاز تحصیل در کربلا
شیخ دوّمین دوره تحصیل دانش را در کربلا شروع می کند. مدت چهار سال از محضر دو فقیه و اصولی بزرگ: سید محمد مجاهد و شریف العلماء مازندرانی بهره می جوید. در این زمان پس از بازگشتی یک ساله به وطن دوباره به کربلا برمی گردد و یک سال و اندی در درس شریف العلماء شرکت می جوید، سپس به نجف می رود و یک سال نیز در محضر فقیه محقق شیخ موسی کاشف الغطاء دانش می اندوزد.
بازگشت شیخ به ایران
شیخ انصاری در این شش سال به گفته خودش آنچه را که از علمای کربلا و نجف باید بیاموزد می آموزد. از این روی رهسپار ایران می شود تا خدمت های علمی و فکری خویش را به اجتماع و مردم, ارائه کند. اما روح تحقیق و ذهن جست و جوگر وی او را آرام نمی گذارد. سفری به مشهد ترتیب می دهد. در مسیر راه با عالمان بلاد آشنا می شود، امّا گمشده خویش را در کاشان می یابد. در آن جا با فقیه و دانشمند توانا مولی احمد نراقی دیدار می کند و محضر علمی وی را از هر جهت شایسته مقصود خویش می بیند. نزدیک به چهار سال در آن شهر رحل اقامت می افکند و از آن فرزانه بهره می جوید. البته در این نشست ها تنها شیخ سود نمی جوید که نراقی نیز با همه فقاهتش از وی بهره علمی می گیرد: (استفاده ای که من از این جوان بردم, بیش از استفاده ای بود که او از من برد.) یا می گوید: در مسافرت های مختلف افزون بر پنجاه مجتهد مسلّم دیده ام که هیچ کدام بمانند شیخ مرتضی نبودند. از این سخنان دانسته می شود که افکار شیخ در فقه و اصول به روزگار جوانی نیز به گونه ای رشد داشته که مرحوم نراقی به فضل و دانش وی اذعان دارد و او را برترین مجتهدی می داند که تا آن روز دیده است.
رفتن شیخ به نجف
...
wikifeqh: تفکرات_شیخ_انصاری