[ویکی فقه] پیدایش و تکامل علوم در سایه نوآوری ها و ابتکارها انجام می گیرد.
ابتکار، به معنای عام، ابداع و تأسیس یک نظریّه یا ارائه پردازشی نو از مسائل علمی را گویند. هر ابتکار و اندیشه نو، ریشه در اندیشه های پیشین دارد و به تدریج می بالد. بله، گاه ریشه هایی از آن در باور پیشینیان یافت می شود، ولی مهمّ، دست یابی به دانسته های نهانی است که به گونه ای در زوایای آثار گذشتگان وجود دارد. نو آور و مبتکر ، با قدرت اندیشه و نیروی ابتکار این پنهان های کم فروغ را می یابد و آن ها را می افروزد، با افزوده های فکری خویش، بدانان شکل می دهد و سرانجام، آفریده و ابتکار خویش را آشکار می سازد. شیخ انصاری از اینان است، مبتکر و خلاّق. دقت و موشکافی، برنامه ریزی درست برای او این امکان را فراهم آورد که میراث علمی گذشتگان را به خوبی باز شناسد و با همین دستمایه، نوآوری کند. ابتکارهای اصولی وی که دستاوردِ بازشناسی و نتیجه روشمند کردن تفکرِ اصولیان پیشین می باشد، میدان های بازی را در برابر آیندگان این علم گشود و تأثیری شگرف در گسترش و ژرفای دانش اصول به وجود آورد. این کوشش در راستای نمودن این نوآوری ها و آگاهی از میزان تأثیری است که وی در دانش اصول از خود بر جای گذاشت.
اقسام مباحث دانش اصول
مباحث دانش اصول، به طور عام، به دو بخش کلی تقسیم می شوند:۱. مباحث الفاظ: این بخش به بحث و بررسی مسائلی اختصاص دارد که فقیه به کمک آن ها به فهم درست و صحیحِ معانی و مضامین الفاظ قرآن و حدیث دست می یابد.۲. مباحث ادلّه عقلیّه: در این بخش، سخن از: ملازمات عقلی احکام، ادله و منابع احکام و چگونگی اعتبار آن ها و بحث درباره اصول و عناصری است که فقیه در صورت دست نیافتن به حکم واقعی ، با به کارگیری آن ها، احکام ظاهری شریعت را استنباط می کند. در پی تقسیمی که اصولی بر جسته، شیخ محمد حسین اصفهانی (م: ۱۳۶۱ هـ. ق). معروف به کمپانی، انجام داد. بخش دوّم نیز به سه بخش جداگانه تقسیم گردید:۱. مباحث عقلیه.۲. مباحث حجّت (حجج و امارات).۳. مباحث اصول عملیه .بنابراین، اصولیان در چهار بخش: (مباحث الفاظ)، (مباحث عقلیّه)، (مباحث حجّت) و (مباحث اصول عملیه)، به پژوهش می پردازند. دانش اصول دارای بخش پنجمی نیز هست که تعادل و تراجیح نامیده می شود. در این بخش، صور تعارض دو دلیل متخالف به بحث گذاشته می شود و راه حل های آن تبیین می گردد.
آرای شیخ انصاری درباره مباحث الفاظ
بررسی و مطالعه آثار شیخ انصاری، در مباحث پنج گانه اصول، نشان می دهد وی، در مبحث نخست (مباحث الفاظ) جز آنچه اصولیان پیشین طرح و بررسی کرده اند، تفکر جدید و خاصی را دنبال نکرده است. البته در این که وی در این بخش نیز دارای آرای خاصّ خود می باشد جای تردید نیست. مانند این رأی: تمام اصول لفظیه ، مثل: اصالة الحقیقت ، اصالة العموم ، اصالة الاطلاق و... به اصل عدم القرینه باز می گردد. هیچ یک از این اصول، اصل مستقلی نیستند، زیرا در تمام مواردِ این اصول در واقع شک در وجود قرینه صارفه است که آیا هنگام سخن قرینه ای بر خلاف بوده یا نه؟ با جریان اصل عدم القرینه در همه این موارد، لفظ به معنای اصلی آن حمل می شود. تأثیر و تحوّلی که شیخ انصاری در اصول پدید آورد، به بخش دوّم آن مربوط می شود: ملازمات عقلی، ادلّه احکام، حجّت ها و اصول عملی. در این بخش، توانایی های بسیاری را به وجود آورد و به موفقیّت های چشمگیری دست یافت. در حقیقت ، ابداع، ابتکار و نبوغ وی در این مباحث، بویژه در مبحث اصول عملیه، موجب شهرت او گردید. اندیشه های استوار وی، در این بخش، نقطه اوج دانش اصول شناخته می شود.
نظریات شیخ در مباحث ادله عقلیه
...
ابتکار، به معنای عام، ابداع و تأسیس یک نظریّه یا ارائه پردازشی نو از مسائل علمی را گویند. هر ابتکار و اندیشه نو، ریشه در اندیشه های پیشین دارد و به تدریج می بالد. بله، گاه ریشه هایی از آن در باور پیشینیان یافت می شود، ولی مهمّ، دست یابی به دانسته های نهانی است که به گونه ای در زوایای آثار گذشتگان وجود دارد. نو آور و مبتکر ، با قدرت اندیشه و نیروی ابتکار این پنهان های کم فروغ را می یابد و آن ها را می افروزد، با افزوده های فکری خویش، بدانان شکل می دهد و سرانجام، آفریده و ابتکار خویش را آشکار می سازد. شیخ انصاری از اینان است، مبتکر و خلاّق. دقت و موشکافی، برنامه ریزی درست برای او این امکان را فراهم آورد که میراث علمی گذشتگان را به خوبی باز شناسد و با همین دستمایه، نوآوری کند. ابتکارهای اصولی وی که دستاوردِ بازشناسی و نتیجه روشمند کردن تفکرِ اصولیان پیشین می باشد، میدان های بازی را در برابر آیندگان این علم گشود و تأثیری شگرف در گسترش و ژرفای دانش اصول به وجود آورد. این کوشش در راستای نمودن این نوآوری ها و آگاهی از میزان تأثیری است که وی در دانش اصول از خود بر جای گذاشت.
اقسام مباحث دانش اصول
مباحث دانش اصول، به طور عام، به دو بخش کلی تقسیم می شوند:۱. مباحث الفاظ: این بخش به بحث و بررسی مسائلی اختصاص دارد که فقیه به کمک آن ها به فهم درست و صحیحِ معانی و مضامین الفاظ قرآن و حدیث دست می یابد.۲. مباحث ادلّه عقلیّه: در این بخش، سخن از: ملازمات عقلی احکام، ادله و منابع احکام و چگونگی اعتبار آن ها و بحث درباره اصول و عناصری است که فقیه در صورت دست نیافتن به حکم واقعی ، با به کارگیری آن ها، احکام ظاهری شریعت را استنباط می کند. در پی تقسیمی که اصولی بر جسته، شیخ محمد حسین اصفهانی (م: ۱۳۶۱ هـ. ق). معروف به کمپانی، انجام داد. بخش دوّم نیز به سه بخش جداگانه تقسیم گردید:۱. مباحث عقلیه.۲. مباحث حجّت (حجج و امارات).۳. مباحث اصول عملیه .بنابراین، اصولیان در چهار بخش: (مباحث الفاظ)، (مباحث عقلیّه)، (مباحث حجّت) و (مباحث اصول عملیه)، به پژوهش می پردازند. دانش اصول دارای بخش پنجمی نیز هست که تعادل و تراجیح نامیده می شود. در این بخش، صور تعارض دو دلیل متخالف به بحث گذاشته می شود و راه حل های آن تبیین می گردد.
آرای شیخ انصاری درباره مباحث الفاظ
بررسی و مطالعه آثار شیخ انصاری، در مباحث پنج گانه اصول، نشان می دهد وی، در مبحث نخست (مباحث الفاظ) جز آنچه اصولیان پیشین طرح و بررسی کرده اند، تفکر جدید و خاصی را دنبال نکرده است. البته در این که وی در این بخش نیز دارای آرای خاصّ خود می باشد جای تردید نیست. مانند این رأی: تمام اصول لفظیه ، مثل: اصالة الحقیقت ، اصالة العموم ، اصالة الاطلاق و... به اصل عدم القرینه باز می گردد. هیچ یک از این اصول، اصل مستقلی نیستند، زیرا در تمام مواردِ این اصول در واقع شک در وجود قرینه صارفه است که آیا هنگام سخن قرینه ای بر خلاف بوده یا نه؟ با جریان اصل عدم القرینه در همه این موارد، لفظ به معنای اصلی آن حمل می شود. تأثیر و تحوّلی که شیخ انصاری در اصول پدید آورد، به بخش دوّم آن مربوط می شود: ملازمات عقلی، ادلّه احکام، حجّت ها و اصول عملی. در این بخش، توانایی های بسیاری را به وجود آورد و به موفقیّت های چشمگیری دست یافت. در حقیقت ، ابداع، ابتکار و نبوغ وی در این مباحث، بویژه در مبحث اصول عملیه، موجب شهرت او گردید. اندیشه های استوار وی، در این بخش، نقطه اوج دانش اصول شناخته می شود.
نظریات شیخ در مباحث ادله عقلیه
...
wikifeqh: تفکرات_اصولی_شیخ_انصاری