تفویض در مکتب معتزله

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جبرگرائی اهل حدیث و اشاعره از سوئی و تفویض معتزله از سوی دیگر باعث اختلافی مهم در کلام می شود. در واقع بررسی رابطه انسان با فعل خویش و رابطه فعل خداوند با مخلوقات باعث بوجود آمدن چنین نزاعی شده است. از نظر مکتب وحی شکی نیست که این دو نظریه (جبر و تفویض) باطل است. در این مقاله نظریه معتزله (تفویض) بررسی می شود.
تفویض به عنوان نتیجه بحث عدل در مکتب معتزله مورد توجه بوده است. معتزله با پذیرش عدل الهی، جبرگرائی را ظلم دانسته و ساحت خداوند را از آن منزه می دانند اما با رد جبر به رابطه بین انسان و افعال اختیاری او پاسخی اشتباه دادند و از آن تعبیر به تفویض می کنند. تفویض به برقراری رابطه انسان و فعل او پرداخته اما این ارتباط را خارج از اراده و قدرت و مشیت الهی تصور و اثبات نموده است. عدم تاثیر خداوند در افعال انسان ها و استقلال کامل انسان ها در افعال خویش با توحید معتزلی متناسب است. توحیدی که جز الحاد و تشبیه را ثابت نمی کند. واضح است که این توحید با مبانی توحیدی مکتب معصومین(علیهم السّلام) در تضاد است و این نشان دهنده این است که اساس توحید معتزلی باطل و مردود است.
گرداب تفویض
عقاید معتزلی مثل نفی قدرت و اراده الهی در افعال انسان ها از نتایج انکار توحید افعالی اهل حدیث است. اهل حدیث معتقد است که هر فعلی (حتی افعال انسانها) مستقلا فعل خداوند است و از این رو به جبر در افعال انسان نیز معتقد می شوند. معتزله با انکار توحید افعالی اهل حدیث که موجب جبرگرائی بود به دام تفویض افتادند. معتزله معتقدند که خداوند هیچ ارتباطی با افعال انسان ها ندارد. این دو نظریه در حد افراط و تفریظ در این مساله نمایان می شود.
رابطه انسان و افعال اختیاری او
همانطور که بیان شد افراط و تفریظ در این مساله به جبرگرائی و تضاد با توحید کشیده شده است. در مکتب اهل بیت(علیهم السّلام) با رد این دو نظریه، جواب صحیح داده شده است؛لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین با رد این دو نظریه رابطه صحیح بین انسان و افعال او و رابطه اراده الهی با آن بیان شده است. اختیار به عنوان نظر صحیح در مکتب اهل بیت(علیهم السّلام) ردی بر جبر و تفویض است. انسان ها افعال اختیاری خود را از رفتارهای غیر اختیاری تشخیص می دهند. اما نکته اساسی این است که انسان ها اعمال قدرت و اراده ای را که نسبت به افعال انجام می دهند خارج از محدوده قدرت و اراده خداوند نمی دانند و در نتیجه مانند معتزله معتقد نیستند که انسان ها افعال خود را بدون مشیت الهی انجام دهند بلکه معتقدند که انسان ها افعال خود را اختیارا در محدوده قدرت الهی انجام می دهند. اختیار در محدوده مشیت الهی، خلاصه امر بین الامرین است.
شبهه جبر
...

پیشنهاد کاربران

نظر شهید مطهری در مورد : جبر ، تفیض ، امر بین‏ الامرین:
( ( "ما یشاء " ( آنچه خدا بخواهد ) در قرآن زیاد به چشم می‏خورد جز آنچه خدا بخواهد چیز دیگری در عالم واقع نمی‏شود . یک مسلمان اگر به قرآن‏ اعتقاد دارد باید اینطور معتقد باشد که چیزی که خدا نخواهد در عالم واقع‏ نمی‏شود ، پس هر چه واقع ی‏شود به مشیت خدا واقع می‏شود . ولی اینکه همه‏ چیز به مشیت خدا است ، چگونگیش تفسیر می‏خواهد . ممکن است ما آن را همان طوری تصور بکنیم که به اصطلاح جبری مذهب‏ ها یا به اصطلاح کلامی‏" اشاعره " که فرقه‏ ای از اهل تسنن بودند توضیح می‏دادند . اینها در عالم‏ هیچ چیزی را شرط هیچ چیزی نمی‏دانستند ، و از این مسئله که همه چیز به‏ مشیت خداست اینطور می ‏خواستند نتیجه ‏گیری کنند که پس در عالم هیچ چیزی‏ شرط هیچ چیزی نیست . اگر واقعا ما از این مسئله که در قرآن است که همه‏ چیز به مشیت خداست اینطور استنباط کنیم که هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست‏ ، معنایش این است که اگر قومی در دنیا سعادت پیدا می‏کند ، هیچ شرطی‏ ندارد ، خدا خواسته است ، و اگر قومی در دنیا بدبخت شد نیز باید بگوییم‏ خدا خواسته است . همچنین در آن دنیا اگر مردمی اهل بهشت شدند ، چرا ندارد ، خدا خواسته اینها اهل بهشت باشند . چون وقتی گفتیم همه چیز به‏
...
[مشاهده متن کامل]

مشیت خداست ، دیگر چرا ندارد . اگر بگوییم عمل خوب انجام دادند که به‏ بهشت رفتند ، می‏ گویند این هم شرطش نیست چون همه چیز به مشیت خداست ، هیچ مانعی ندارد که خدا یک بنده صالح متقی مطیع را به جهنم ببرد و یک‏ بنده عاصی گنهکار فاسق فاجر مشرک را به بهشت ببرد ، چون خودش می‏خواهد و هیچ چیز در جهان هستی شرط هیچ چیز نیست . و بعضی به این حرف هم‏ رسیدند که اگر غیر از این بگوییم ، بگوییم " چیزی در عالم شرط چیزی هست‏ " با توحید و اینکه همه چیز به مشیت خداست منافات دارد . یک گروه دیگر دیدند این حرف خیلی حرف نادرستی است . چگونه می‏ شود گفت در عالم هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست ؟ ! این نه با حساب دنیا جور در می ‏آید و نه با حساب آخرت . اگر در دنیا ، هیچ چیزی شرط هیچ چیزی‏ نباشد پس باید اینطور باشد که مثلایک سال باران و برف نیاید ، شرایط جوی مساعد نباشد ، آفت هم بیاید ، و در آن سال مردم زراعت بکنند و محصول فراوان بگیرند ، یا حتی زراعت هم‏ نکنند و محصول فراوان بگیرند . و یک سال دیگر زحمت بکشند ، زمین را شخم‏ بزنند و آبیاری و تقویت بکنند ، و هوا مساعد باشد ، برف و باران به‏ موقع بیاید ، آفت هم نیاید ، و آن سال اساسا محصولی به وجود نیاید ، چون‏ هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست . با اینکه باید امکان داشته باشد که کسی‏ ازدواج نکند ولی صاحب فرزند بشود ، و یک مرد و زن سالمی ازدواج بکنند و فرزنددار نشوند ، چون هیچ چیز شرط هیچ چیز نیست . آخرت هم همینطور . ولی اینطور نیست. هم در دنیا همه چیز شرط همه چیز است ، هم در آخرت. بعد این دسته اندکی از آن طرف افتادند ، گفتند اینکه ما می‏گوییم همه‏ چیز به مشیت خداست ، مقصود همه چیز نیست ، برخی امور به مشیت خداست‏ و برخی دیگر به مشیت خدا نیست ، واقع می‏شود بدون اینکه به مشیت خدا باشد . اما اگر ما درست با منطق قرآن آشنا بشویم ، می‏بینیم که هم باید معتقد بشویم که همه چیز به مشیت خداست و هم باید معتقد بشویم که کار دنیا و آخرت ، کار عالم هستی بی حساب نیست که هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نباشد . خیر ، هر چیزی شرایط معینی دارد ، با شرایط خودش به وجود می‏آید ، و بدون‏ آن شرایط محال است به وجود بیاید . توضیح اینکه همه چیز به مشیت خداست‏ ولی مشیت خدا بر نظام تعلق گرفته است ، یعنی مشیت الهی است که این‏ حسابها و نظامها را در عالم ) به وجود آورده . همه چیز به مشیت الهی است ولی این مشیت الهی است که‏ برای هر چیزی شرایط و نظامی قرار داده ، و برای هر مقصدی راه معینی قرار داده که بدون رفتن آن راه محال است انسان به آن مقصد برسد . این است‏ معنی " امر بین الامرین " . منطقی که می‏ گفت " در عالم هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست " همان منطق‏ " جبر " است . آن منطق که می‏گفت " بعضی چیزها به مشیت خداست و بعضی دیگر به مشیت خدا نیست " منطق " تفویض " است ، یعنی بعضی‏ چیزها را خدا گفته به من مربوط نیست ، هر چه می‏ خواهد بشود ، تفویض کرده‏ ، واگذاشته . و این منطق که هم قبول می ‏کند " همه چیز به مشیت خداست " و هم قبول می ‏کند که " در عالم هر چیزی شرایطی دارد " همان منطق امر بین‏ الامرین " است . ) )
( آشنائی با قرآن ، جلد سوم ، ( تفسیر آیاتی از سوره‏ های انفال و توبه ) ، متفکر شهید ، استاد مرتضی مطهری ، چاپ چهارم : بهار 1370 ، ناشر : انتشارات صدرا ، شهید مرتضی مطهری صص 137 - 135. )

بپرس