تفسیر کپنهاگی

دانشنامه عمومی

تفسیر کپنهاکی یکی از تفسیرهای مکانیک کوانتومی است. این تفسیر مجموعهٔ دیدگاه هایی را دربارهٔ گزاره ها و پیش بینی های مکانیک کوانتومی در خود دارد. به زبان دیگر، تفسیر کپنهاکی در پی یافتن پاسخ این پرسش است که «این آزمایش های پیچیده و شگفت انگیز و نتایج آن ها واقعاً چه معنایی دارند؟»
از آن جا که تفسیر کپنهاکی مجموعه ای از دیدگاه های فیزیک دانان و فیلسوفان گوناگون است، تعریف ثابتی از آن وجود ندارد. [ ۱] دیدگاه های گوناگونی به تفسیر کپنهاکی نسبت داده شده اند. اشر پرز گفته است که نویسندگان مختلف دیدگاه های بسیار گوناگون و گاه متناقضی را به عنوان تفسیر کپنهاکی بیان می کنند. [ ۲]
• یک سیستم به طور کامل با یک تابع موج Ψ {\displaystyle \Psi } توصیف می شود. تابع موج نمایانگر دانش مشاهده گر دربارهٔ سیستم است. ( هایزنبرگ )
• توصیف طبیعت ذاتاً احتمالاتی است. احتمال یک رویداد متناسب است با مربع اندازهٔ تابع موج نشان دهندهٔ آن رویداد. ( ماکس بورن )
اصل عدم قطعیت هایزنبرگ می گوید که نمی توان مقدار همهٔ ویژگی های سیستم را همزمان دانست؛ ویژگی هایی که به دقت معلوم نیستند، با احتمالات توصیف می شوند.
• اصل مکملیت: ماده از خود دوگانگی موج - ذره نشان می دهد. هر آزمایشی می تواند یکی از این دو ماهیت ماده را نشان دهد، ولی نشان دادن همزمان این دو ماهیت شدنی نیست. ( نیلز بور )
• دستگاه های اندازه گیری دستگاه هایی کلاسیک اند و ویژگی های کلاسیک را مانند مکان و تکانه می سنجند.
اصل همخوانی بور و هایزنبرگ: توصیف مکانیک کوانتومی از سیستم های بزرگ باید به تقریب با توصیف فیزیک کلاسیک یکی باشد.
تفسیر کپنهاکی می گوید که چیزی به نام تابع موج وجود واقعی ندارد و تابع موج تنها یک مفهوم مجرد است ( دیدگاه ذهنی ) . شاید هم بتوان گفت که دست کم تفسیر کپنهاکی خود را ملزم به اظهارنظر دربارهٔ واقعی یا ذهنی بودن تابع موج نمی داند ( دیدگاه ندانم گویی ) . مثالی از دیدگاه ندانم گویی را در گفتهٔ فون وایتسکر می توان دید که در کنفرانسی در کمبریج گفت که دیدگاه کپنهاکی متفاوت با گزارهٔ «چیزی را که نمی توان دید وجود ندارد» است. به گفتهٔ او دیدگاه کپنهاکی می گوید: «چیزی را که می توان دید حتماً وجود دارد. ولی دربارهٔ چیزی که نمی توان دید آزادیم هر فرضی بکنیم و این آزادی را برای فرار از تناقض ها به کار ببریم. »[ ۳]
عکس تفسیر کپنهاگی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

امواج دارای شکل های مختلفی می باشند. ساده ترین آنها موج سینوسی به شکل ~ می باشد. اگر دو سر آنرا به هم وصل کنیم به یک موج بسته تبدیل و به یک چرخ دنده تبدیل می شود با دو تا برآمدگی و دو تا فرو رفتگی . تعداد دندانه ها یا تعداد فرو رفتگی و بر آمدگی ها به انرژی موج بستگی دارد. حال اگر دو تا از این موج های بسته روی یک مدار اصلی یا فرعی در اطراف هسته اتم قرار گیرند، برآمدگی های یکی از آنها در فرورفتگی های دیگری قرار خواهند گرفت و حرکت دورانی آنها روی مدار و در تمام جهات فضای خالی سه بعدی در اطراف هسته همراه خواهد بود با دو حرکت چرخشیِ هرکدام از این دوموج بسته در در اطراف محور خود که منطبق بر نقطه مرکزی یعنی هسته اتم می باشند و این دو حرکت چرخشی بر اساس قانون مکانیکی چرخ دنده معکوس همدیگر می باشند؛ یکی درجهت عقربه ساعت و دیگری مخالف با آن . این دو حرکت چرخشی را حالت کوانتمی اسپین می نامند و با دو پیکان یا دو فلش موازی با دو جهت مخالف نشان می دهند. حال اگر یک ذره نور به نام فوتون به یکی از این دو موج بسته برخورد کند و انرژی آن به اندازه کافی باشد، آن موج بسته بزگتر می شود و به اندازه انرژی فوتون به تعداد پستی بلندی های آن افزوده می شود، طوریکه با یک جهش کوانتمی ( به قول نیلز بوهر ) در یک مدار مجاز بالاتر از موج بسته زیرین قرار می گیرید. اگر انرژی دریافت شده را از دست بدهد، دوباره تعداد چرخ دنده های آن به همان حالت اولیه تقلیل خواهد یافت و حجم آن دوباره به اندازه حجم اولیه ( حالت غیر تحریک یا تهییج شده ) خواهد شد و با دوقلوی خویش روی مدار پایین تر چفت خواهد گردید. حال اگر یکی از این موج های بسته در مدار آخر یک اتم قرار گرفته باشد، برخورد یک فوتون با آن، می تواند آنرا از اتم جدا کند، پس از اینکه از اتم جدا شده تعداد پستی و بلندی ها یا دندانه آن ، آن چنان تقلیل خواهند یافت که تعداد آنها برابر با تعداد پستی و بلندی های یک موج بسته در روی مدار یکم در اطراف هسته خواهد گردید. و این تقلیل پستی و بلندی ها چیز دیگری نیست غیر از انرژی که پس از جدایی از اتم از دست می دهد و باعث حرکت آن به سمت جلو می شود. اگر حرکت آن موج بسته پس از جدایی از اتم در خلاء صورت گیرد، تا زمانی حرکت خواهد کرد که انرژی از دست داده شده برای حرکت آن کفایت کند. اگر در بین راه به اتم دیگر برخورد نکند پس از ایستادن، توسط اثر کوانتمی میدان جاذبه به سوی پایین سقوط خواهد کرد. لذا دانشمندان یا مفسرینی که به فروپاشی تابع موج باور ندارند، به احتمال قوی حق با آنان می باشد. از این لحاظ شاید بتوان گفت که نظریه دی براگلی ( دوبروی ) و شرودینگر مبتنی بر موجی بودن الکترون ها نه تنها مکمل ذره ای بودن بلکه تریسم کننده حقیقت ژرفتری باشند. پس از این مقدمه کوتاه به دو موج جهانی اشاره می کنم که آنها هم در سیر تکاملی خود هرگز تخریب یا فرو پاشیده نمی شوند بلکه به همدیگر تبدیل می گردند. یکی از این امواج ریزترین و دیگری بزرگترین موج موجود و بسیار بزرگتر از محتوای کیهان می باشد. یعنی دو موج سر حد یکی در عمق و دیگری بسوی دور دست های ناپیدا. یکی میکرو و دیگری ماکرو. به زبان عام و روز مره می توان این دو موج جهانی را همزاد های دو قلوی خویش و تفکیک ناپذیر از هم ، نامید.
...
[مشاهده متن کامل]

یک موج دارای چند خاصیت یا کمیت فیزیکی به شرح زیر می باشند :
الف - ارتفاع موج ( ampitude: با تلفظ اَم پلی تیود )
که مقدار آن برابر است با فاصله عمودی بین نقطه های عطف دو برآمدگی یا دو فرو رفتگی متوالی.
ب - طول موج . که مقدار آن برابر است با طول خط راست و افقی که دو نقطه آغار و پایان موج را بهم وصل میکند.
پ - پریود. عبارت است از فاصله زمانی که نقطه آغاز ین با سرعت نور ( البته برای امواج کوانتمی ) مسیر منحنی را طی میکند تا رسیدن به نقطه پایانی.
ت - بسامد یا فرکانس. برابر است با تکرار این موج در واحد زمانی ثانیه.
حال اگر موافق بودید با همدیگر یک تمرین یوگا انجام می دهیم تحت عنوان مِدی تاسیون ( تلفظ انگلیسی : مِدی تَی شِن ) یا تمرکز فکر و خیال بر روی یک موضوع مشخص. شاید مفید تر باشد در طی تمرکز ، چشمان خودرا ببندیم ، اگر هم نبستیم هیچ اشکالی ندارد و بابت این سرپیچی بودا مارا تنبیه نخواهد کرد. موضوع این تمرین یوگا موج سینوسی به شکل ~ می باشد و این تمرین از دو بخش تشکیل شده است :
الف - دست یابی به کوچکترین موج جهانی در عمق یا مرکز کیهان.
ب - دست یابی به بزرگترین موج جهانی در دور دست ها به سمت بیرون.
در بخش اول در طول زمانی تمرکز فکر و خیال سعی می کنیم که این موج را فشرده نمائیم و ببینیم تا کجا می توان آنرا فشرد. در علم نجوم و کیهان شناسی چنین فشرندی را انتقال به آبی می نامند و پس از آن به بنفش و سپس مادون بنفش و تا رسیدن به تاریکی و ظلمت محض. هر چه قدر دو نقطه آغازین و پایانی این موج را بطور مساوی به سمت مرکز فشار می دهیم ، بسامد یا فرکانس آن و ارتفاع موج افزایش و همزمان طول موج و پریود آن کاهش می یابند. در پایان عمل تراکم یا فشردن تصور ما این است که فقط یک خط تک بعدی عمودی باقی خواهد ماند. اما آن خط را میتوان از دو طرف آنچنان فشرد که غیر از نقاط هندسی بی بُعدی چیزی باقی نخواهد ماند. یا اینکه می توان آن خط را از بالا و پایین به هم فشرد و در مرکز، آنرا به یک نقطه هندسی تبدیل کرد که به نیستی به پیوندد. البته این نیست شدن و یا تبدیل شدن به 0 فقط در مورد موج ریاضی - هندسی صادق می باشد، اما یک موج فیزیکی در نهایت تراکم و فشردگی به صفر تبدیل نمی شود بلکه برابر میگردد با حجم پلانک. یک کره کوانتمی به قطر 10 بتوان منهای 35 متر که در علم فیزیک به طول پلانک معروف است. یا یک مکعب مربع که اضلاع آن و فاصله بین سطوح مقابل هرکدام برابر با طول پلانک باشند. یا یک منشور شش ضلعی و هشت سطحی به شکل خانه های رو شان مومی در کندوی زنبور عسل که اضلاع آن و فاصله بین سطوح مقابل هرکدام برابر با طول پلانک. موجی که آنرا فشردیم ، باید بطور همزمان در کلیه جهات و در ابعاد سه گانه فضا ( x , y , z ) صورت گیرد و نه فقط روی بُعد طول یا x . در بخش اول تمرین یگا به حجم تکینگی فیزیکی اولیه که بسیار داغ و چگال و متراکم بوده است و قبل از اینکه منبسط شود و مه بانگ رُخ دهد دست یافتیم. در اینجا لازم است که به این نکته بسیار مهم اشاره کنم و آن اینکه زمانمکان نسبی و هندسی انشتین میتوانند تا 0 و رسیدن به نیستی منقبض یا بسته شوند و به سیاه چاله تبدیل نگردند، اما زمانمکان واقعی یا فیزیکی در یک قدمی پایان انقباض و فشردگی با مانع عظیم محاسبات پلانکی مواجه می شوند و لذا محو نمی گردند بلکه به سیاه چاله تبدیل می شوند. این سوال برای منجمین و کیهان شناسان هنوز مطرح است و در دستور کار روزمره آنان قرار دارد که چه چیزی باعث انبساط آن نطفه داغ شده است. گویا فقط هاوکینگ به این سوال یک پاسخ داده است که به جنب و جوش کوانتمی معروف است. این یک بحث دیگری است که خارج از تمرین یوگای امروز ماست و اگر فرصتی دست داد، شاید در همین سایت به بررسی علت و دلیل انبساط خواهیم پرداخت. در مورد انقباض موج گفتم که فرکانس و ارتفاع آن افزایش و طول موج آن کاهش می یابد. حال در ادامه تمرین حد نهائی این کمیت ها یا خواص فیزیکی را به اعداد بیان میکنیم که تمرین ما خشک و خالی نباشد و به نعمت اعداد، کیفیت آن مرغوب تر گردد. مقدار دو کمیت موج ؛ یکی ارتفاع و دیگری طول موج ( در هر سه بُعد طول و عرض و ارتفاع ) همانطور که در بالا اشاره شد، هرکدام برابر خواهند بود با طول پلانک یعنی 10 بتوان منهای 35 متر. برای محاسبه و تعیین بسامد یا فرکانس نطفه جهانی قبل از وقوع مه بانگ و آغاز انبساط تورمی یا با سرعت توانی ، کافیست که زمان پلانک را معکوس نماییم. البته این عمل معکوس نمودن به دو روش صورت می گیرد که هردو روش را باید بطور دقیق از هم تفکیک نمود و تمیز داد.
الف - در یکی از این دو روش فقط مقدار عددی زمان پلانک معکوس می گردد و پسوند ثانیه دست نخورده سر جای خود باقی می ماند. از این طریق به بسامد یا فرکانس دست نمی یابیم بلکه به زمان کل یعنی طول زمان سفر نزولی - صعودی هستی یا محتوای جهان بین مبداء و معاد.
ب - در روش دیگر، هم مقدار عددی زمان پلانک و هم ثانیه را معکوس می نماییم که حاصل آن برابر خواهد بود با : 10 بتوان 43 بار بر ثانیه. این بسامد یا فرکانس بزرگترین فرکانس موجود در طبیعت و کیهان می باشد و در حیطه و میدان عمل نوسانات کوانتمی یک سرحد مطلق محسوب می شود. به این معنا که در پهنه کل محتوای کیهان هیچ گونه کوانتمی نمی تواند سریع تر از این حد نوسان یا ارتعاش کند. همانطوریکه انشتاین سرعت نور را ( c ) را بالا ترین سرعت ذرات مادی دانست، این فرکانس بالاترین سرحد و مرز می باشد و هیچ چیزی نمیتواند پا از این مرز بیرون بگذارد و الا قدم هایش تا حد نیستی ذوب خواهند شد، حال آن چیز ها چه کوانتوم باشند و چه ملائکه یا فرشتگان و چه شیاطین و اجنه و ارواح و روان ها و جان ها و نفوس و عقول و انوار مجرده حکیمان و عارفان دینی و الهی دانان دینی ( نه الهی دانان علمی ) باشند. در این جا ممکن است که یک تصور اشتباه ایجاد شود و برای جلوگیری از ایجاد چنین اشتباهی توجه به این نکته از لحاظ علمی بسیار مهم می باشد و آن اینکه آن نطفه یا تکینگی فیزیکی داغ و چگال و متراکم اولیه که حجم آن برابر با حجم پلانگ بوده است، با فرکانس اشاره شده در بالا در درون محیط ناچیز خویش در تمام جهات در بطن خود در حال نوسان نبوده است، طوریکه نیروی ضربات و تواتر بسیار بالای آنها باعث انبساط محیط به شکل تورمی شده باشد. یک چیز واحد و یگانه نمی تواند به خودی خود از نوسان در خود برخوردار باشد، مگر اینکه دو قطبی باشد و یا از دو ماهیت معکوس ساخته یا آفریده شده باشد و یا فضای خالی در اطراف آن موجود باشد و یک یا دو سر آن به چیز دیگری وصل باشند. بهر حال بسامد یا فرکانس نطفه جهانی فقط محدود و محصور به حرکت چرخشی در اطراف مدار ناچیز خویش بوده است و بدون نوسان درونی. در این جا بخش اول تمرین یوگا را به پایان می رسانیم و بخش دوم تمرین را در جهت دست یابی به بزرگترین موج جهانی و روند انتقال به قرمز و پس از آن انتقال به مادون قرمز تا رسیدن به تاریکی یا ظلمت محض، به فرصتی دیگر موکول می نماییم. امیدوارم که از این تمرین لذت برده و دچار سردرد نشده باشید. در پایان مقدار کمیت دیگر فیزیکی یا پریود کوچکترین موج جهانی را هم بیان میکنیم که ابهامی باقی نماند. 10 بتوان منهای 43 ثانیه که نه تنها نمایانگر پریود کوچکترین موج کیهانی است بلکه برابر با طول لحظه حال یا خود زمان مطلق موجود در کیهان هم می باشد که مسئولیت رقم زدن طول عمر موجودات و طول عمر کیهان و حرکت و سوق دادن همه چیز موجود در محتوای جهان به سوی آینده توسط خالق هوشمند و آفریننده جهان و موجودات زنده و غیر زنده به عهده آن سپرده شده است. شاید بتوان بطور معقول و منطقی یا باوری ادعا نمود که لحظه حال یا زمان مطلق یکی از تجلیات قدرت مطلق و بیکران خود این خالق هوشمند باشد که طبق باور دینی از شاهرگ انسان به خود انسان نزدیکتر است. پس چرا خود چنین باور مندانی ، خداوند متعال را خارج از مرز و محیط عالم شهودی قرار می دهند؟

با عرض سلام و تقدیم احترام خدمت دوستداران علم و تفاسیر تئوری های علمی و مسافرین و زائران و مراجعه کنندگان به سایت های اینترنتی در فضای مجازی. اجازه بفرمائید که بحث امروز را با طرح سوال زیر آغاز نماییم : آیا در پشت پرده ضخیم واقعیت عینی ، حقایق ژرفی نهفته اند که دانشمندان علوم تجربی تا آینده های دور دست توانایی دست یابی به آنها را نداشته باشند ؟ در این رابطه توصیه ماخ این بود که در پشت پدیده های طبیعت نباید به دنبال کشف چیز های عجیب و غریب باشیم. انشتین بر این باور بود که در پشت تابع موج ممکن است که متغیر های پنهانی موجود باشند و تا کشف نشوند توصیف ما از واقعیت ناقص باقی خواهد ماند. با سوال قدیمی هم آشنایی داریم و آن اینکه آیا طبیعت تصادفی و اتفاقی و خود بخود و بدون هیچگونه هدف و مقصدی ایجاد شده است یا اینکه توسط یک خالق هوشمند و مجهز به قدرت و علم و آگاهی مطلق و بیکران در چهارچوب یک طرح مطلق آفرینش ؟ یا به عبارتی دیگر آیا حرکت طبیعت و قدم زدن های آن سنجیده و معین است و بر طبق برنامه پیش می رود و بسوی یک هدف و مقصد کلی در حرکت است و به آینده خود آگاه ، یا اینکه افسار اش دست احتمالات و تصادفات و اتفاقات و آینده های حرکت اش بطور یقین و معین غیر قابل پیش بینی ؟ هدفم این است که یک تفسیر ساده و خودمونی ارائه دهم که برای همگان قابل لمس و درک باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

کیهان یا جهانی که در آن زندگی می کنیم تنها دارای یک نظم و حالت کلی کوانتمی نمی باشد بلکه هفت نظم و حالت کلی کوانتمی که هرکدام از این حالات و نظم های هفتگانه دارای درجات مختلف تکاملی بین دو سرحد؛ یکی نهایت نقصان یا امکان اخس و دیگری نهایت کمال یا امکان اشرف. به عبارتی دیگر محتوای کیهان دارای یک مرتبه وجودی کلی نمی باشد بلکه مراتب کلی وجودی با درجات مختلف بین دو سرحد اشاره شده. تعداد مراتب وجود برابر اند با تعداد نظم ها و حالات کلی کوانتمی. اما این نظم ها و حالات کلی کوانتمی و مراتب وجود، به شکل لایه به لایه و یا طبقه بر طبقه و یا محیط و محاط وجود ندارند طوریکه بتوان بین آنها بالا رفت و پایین آمد، بلکه بصورت تنیده و بافته درهم و نهاده برهم بطور همزمان در بطن و پیکره یک خمیر مایه واحد و یگانه موجود اند. در این رابطه لازم است که به تفاسیر مختلف آیات قرآنی در پیرامون هفت ( آسمان و زمین ) اشاره نمائیم که در ارتباط با منظومه شمسی و هیئت بطلمیوسی ارائه گردیده اند و تعیین مراتب هستی یا وجود توسط حکیمان دینی بر اساس عقول عشره یا دهگانه که بازهم در ارتباط با هیئت بطلمیوسی صورت گرفته اند. مفسرین و حکیمان و عارفان دینی با نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان آشنایی و علم و آگاهی نداشته اند و از این لحاظ هیچگونه انتقادی بر آنان جایز و روا نیست. اما مفسرین و حکیمان و عارفان عصر حاضر اگر به اکتشافات علوم طبیعی و تجربی و تئوری های علمی توجه ننمایند، آنگاه مورد انتقاد قرار خواهند گرفت. بهر حال ، نظم ها و حالات کلی کوانتمی و مراتب کلی وجود یا هستی از طریق وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان در فواصل زمانی کاملا معین و از پیش تعیین شده ( همیشه برابر با طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی ) پشت سر هم به ظهور می رسند و محو میگردند. برای محاسبه و تعیین تعداد نظم ها و حالات کلی کوانتمی و مراتب وجود یا هستی و تعداد مه بانگ ها و حیات های دنیوی افراد انسانی در طول سفر نزولی - صعودی هستی بین نظام های احسن آفرینش مبداء و معاد که هردو یکی می باشند، میتوان زمان پلانک یا طول لحظه حال یا زمان مطلق را معکوس نمود که برابر با 10 بتوان 43 ثانیه می باشد. این عدد را میتوان یک بار بر 60 و بار دوم حاصل تقسیم را بر 24 و بار سوم حاصل تقسیم را بر عدد 365 تقسیم که برابر با 1 ممیز 9 ضربدر 10 بتوان 37 خواهد بود. تلفظ این عدد بصورت زیر می باشد: 19 ضربدر یک میلیارد بتوان 4 سال. اگر طول عمر کلی کیهان معلوم باشد، آنگاه حاصل تقسیم زمان کل بر آن، برابر با تعداد نظم ها و حالات کلی کوانتمی و تعداد مه بانگ ها و حیات های دنیوی و آسمان ها و زمین ها . به عنوان مثال و پیش فرض طول عمر کلی کیهان را برابر با 90 میلیارد سال در نظر گیرد و محاسبه را ادامه دهید، البته اگر میل به محاسبه داشتید. اگر سوال شد که چرا نظم ها و حالات کلی کوانتمی و آسمان و زمین هفتگانه می باشند؟ پاسخ این است که :
الف - افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت یا یک سکه جنسی یک رویه به شکل 《یا مرد و یا زن 》 نمی باشند بلکه پنج سرنوشت یا 5 سکه جنسی دو رویه.
ب - افراد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود و یا یک نفس مجرد نمی باشند بلکه 10 تا , مشتمل بر پنج نفس مردانه و پنج نفس زنانه.
اگر سوال شد که از چه منبعی می توان این حقایق را استخراج نمود و یا به آنها دست یافت، پاسخ این خواهد بود که به تمایلات جنسی فرعی و پنهانی چهارگانه و نهفته در پشت پرده ضخیم و به ظاهر نفوذ ناپذیر میل جنسی اصلی و آشکار افراد انسانی بخصوص خویشتن مراجعه نمود.

بپرس