[ویکی نور] تفسیر حدائق الحقائق، به زبان فارسی، اثر معین الدین فراهی هروی است.
تنها کتاب کامل و معروف مؤلّف که مورد توجه واقع شده همین تفسیر حدائق است که در دو مرتبه به چاپ رسیده است. دفعه ی اول به نام «احسن القصص» جوینی معروف شده و به دستور بهرام میرزا، به سال 1278ق، چاپ و منتشر شده است و دفعه ی دوم در هند لکهنو، به سال 1309ق، به چاپ رسیده است و هر دو نسخه ناقص است.
مؤلف، در مقدمه ی کتاب می گوید: «دوستان از من خواهش کردند که تفسیر کاملی بر قرآن کریم بنگارم و این بنده در مقام اجابت مسئول آنها شروع بدین کار مهم کردم، لکن چنین مقرّر شد که ابتدا جهت اهل ذوق و عرفان سوره ی یوسف را جداگانه تفسیر و به رشته ی تحریر درآورم.»
قابل توجه اینکه بسیاری از نام ها که در این قصّه آمده است، به طور قطع نمی تواند اصالت تاریخی داشته باشد، چه آنکه بسیاری از این نام ها از نام های اسلامی است که از لحاظ تاریخی با نام های عبری و چند قرن قبل از ظهور حضرت موسی(ع) وفق نمی دهد.
از آن جا که مؤلّف از منابع مختلف ادبی و عرفانی استفاده کرده است، لذا ساختار و نثر کتاب یک دست و یک نواخت نیست. در بعضی از موارد، نثر بسیار ساده و روان می باشد و در بعضی از موارد در نهایت تکلّف و دشواری است. کتاب، علاوه بر آنکه لغات تازی بسیاری دارد، از لحاظ معانی و بیان و صنایع ادبی نیز مفید به نظر می رسد. هم چنین مشحون از بیانات و لطایف عرفانی است که به ارزش و اهمیّت آن می افزاید.
تنها کتاب کامل و معروف مؤلّف که مورد توجه واقع شده همین تفسیر حدائق است که در دو مرتبه به چاپ رسیده است. دفعه ی اول به نام «احسن القصص» جوینی معروف شده و به دستور بهرام میرزا، به سال 1278ق، چاپ و منتشر شده است و دفعه ی دوم در هند لکهنو، به سال 1309ق، به چاپ رسیده است و هر دو نسخه ناقص است.
مؤلف، در مقدمه ی کتاب می گوید: «دوستان از من خواهش کردند که تفسیر کاملی بر قرآن کریم بنگارم و این بنده در مقام اجابت مسئول آنها شروع بدین کار مهم کردم، لکن چنین مقرّر شد که ابتدا جهت اهل ذوق و عرفان سوره ی یوسف را جداگانه تفسیر و به رشته ی تحریر درآورم.»
قابل توجه اینکه بسیاری از نام ها که در این قصّه آمده است، به طور قطع نمی تواند اصالت تاریخی داشته باشد، چه آنکه بسیاری از این نام ها از نام های اسلامی است که از لحاظ تاریخی با نام های عبری و چند قرن قبل از ظهور حضرت موسی(ع) وفق نمی دهد.
از آن جا که مؤلّف از منابع مختلف ادبی و عرفانی استفاده کرده است، لذا ساختار و نثر کتاب یک دست و یک نواخت نیست. در بعضی از موارد، نثر بسیار ساده و روان می باشد و در بعضی از موارد در نهایت تکلّف و دشواری است. کتاب، علاوه بر آنکه لغات تازی بسیاری دارد، از لحاظ معانی و بیان و صنایع ادبی نیز مفید به نظر می رسد. هم چنین مشحون از بیانات و لطایف عرفانی است که به ارزش و اهمیّت آن می افزاید.
wikinoor: تفسیر_حدائق_الحقائق
[ویکی فقه] تفسیر حدائق الحقائق (کتاب). «تفسیر حدائق الحقائق»، به زبان فارسی ، اثر معین الدین فراهی هروی است.
تنها کتاب کامل و معروف مؤلف که مورد توجه واقع شده همین تفسیر حدائق است که در دو مرتبه به چاپ رسیده است. دفعه اول به نام «احسن القصص» جوینی معروف شده و به دستور بهرام میرزا، به سال ۱۲۷۸ ق، چاپ و منتشر شده است و دفعه دوم در هند لکهنو، به سال ۱۳۰۹ ق، به چاپ رسیده است و هر دو نسخه ناقص است. مؤلف، در مقدمه ی کتاب می گوید: «دوستان از من خواهش کردند که تفسیر کاملی بر قرآن کریم بنگارم و این بنده در مقام اجابت مسئول آنها شروع بدین کار مهم کردم، لکن چنین مقرر شد که ابتدا جهت اهل ذوق و عرفان سوره یوسف را جداگانه تفسیر و به رشته تحریر درآورم.» قابل توجه اینکه بسیاری از نام ها که در این قصه آمده است، به طور قطع نمی تواند اصالت تاریخی داشته باشد، چه آنکه بسیاری از این نام ها از نام های اسلامی است که از لحاظ تاریخی با نام های عبری و چند قرن قبل از ظهور حضرت موسی علیه السّلام وفق نمی دهد.
ساختار کتاب
از آن جا که مؤلف از منابع مختلف ادبی و عرفانی استفاده کرده است، لذا ساختار و نثر کتاب یک دست و یک نواخت نیست. در بعضی از موارد، نثر بسیار ساده و روان می باشد و در بعضی از موارد در نهایت تکلف و دشواری است. کتاب، علاوه بر آنکه لغات تازی بسیاری دارد، از لحاظ معانی و بیان و صنایع ادبی نیز مفید به نظر می رسد. هم چنین مشحون از بیانات و لطایف عرفانی است که به ارزش و اهمیت آن می افزاید.
گزارش محتوا
مؤلف، با استفاده از مراجع و مآخذ مختلف ادبی و عرفانی فارسی و مطالعه حضرت یوسف و زلیخاهای منثور و منظوم کتاب را به رشته تحریر درآورده است. پاره ای از مطالب کتاب بدین قرار است: ۱. بیان عرفانی در مورد حسن و جمال یوسف علیه السّلام و مقایسه آن با حضرت رسول : مؤلف، در ذیل این عنوان، در لطیفه ای، یوسف را صدیق و محمد را محبوب می خواند و می گوید: پرده از جمال یوسف برداشتند تا همه کس او را آشکار ببینند، ولی پرده از جمال محمدی برنداشتند، چرا که محبوب بود و محبوب را شرط باشد در پرده نگاه داشتن... ۲. بیان آنکه حضرت رسول خود را نمکین خواند: اگر در دیگ دل تو دوستی حق تعالی و دوستی همه پیغمبران علیه السّلام باشد، تا نمک محبت محمدی علیه الصلوات الابدی در آن دل نبود، شرف قبول الهی جل جلاله درنیاید... ۳. در بیان معنی غفلت : غفلت بر سه گونه است: مذموم، محمود و غیر مذموم و محمود. آن غفلت که مذموم است، غفلت از یاد حق تعالی است و آن غفلت که محمود است، غفلت از بدی است و آنکه غیر مذموم و محمود است، آن است که در این آیه بیان فرمود: «ان کنت من قبله لمن الغافلین» ؛ یعنی ای محمد من قصه می کنم به واسطه وحی خویش به تو این سوره یوسف را و به درستی که بودی پیش از این از جمله کسانی که مطلع نیستند، بر قصه یوسف، پس مراد از غفلت این جا نادانستن از مضمون این حکایت است و... ۴. مقدمه معاملات بنده: معاملات بنده از چهار وجه بیرون نیست؛ معامله با خلق ، معامله با دین (دنیا)، معامله با مولی و معامله با نفس . معامله با خلق، به مایه خلق و معامله با دنیا به سرمایه زهد و معامله با مولی تعالی، به راس المال شکر و معامله با نفس به دست مایه صبر است... ۵. در بیان نفس مکاره و سحاره و مطمئنه و اماره . ۶. در بیان مراتب بلا و محنت : متحملان بار بلا سه فرقه اند: بعضی، بلا می کشند و می نالند؛ اینها جزوعانند و بعضی دیگر بلا می کشند و می نازند و اینها صبورانند و سبب نازیدن ایشان آن است که در کشیدن بار بلا مشاهده مبلی کنند و فرقه سوم، آن است که بلا می کشند، ولی نه می نالند و نه می نازند و اینها صابرانند ...
تنها کتاب کامل و معروف مؤلف که مورد توجه واقع شده همین تفسیر حدائق است که در دو مرتبه به چاپ رسیده است. دفعه اول به نام «احسن القصص» جوینی معروف شده و به دستور بهرام میرزا، به سال ۱۲۷۸ ق، چاپ و منتشر شده است و دفعه دوم در هند لکهنو، به سال ۱۳۰۹ ق، به چاپ رسیده است و هر دو نسخه ناقص است. مؤلف، در مقدمه ی کتاب می گوید: «دوستان از من خواهش کردند که تفسیر کاملی بر قرآن کریم بنگارم و این بنده در مقام اجابت مسئول آنها شروع بدین کار مهم کردم، لکن چنین مقرر شد که ابتدا جهت اهل ذوق و عرفان سوره یوسف را جداگانه تفسیر و به رشته تحریر درآورم.» قابل توجه اینکه بسیاری از نام ها که در این قصه آمده است، به طور قطع نمی تواند اصالت تاریخی داشته باشد، چه آنکه بسیاری از این نام ها از نام های اسلامی است که از لحاظ تاریخی با نام های عبری و چند قرن قبل از ظهور حضرت موسی علیه السّلام وفق نمی دهد.
ساختار کتاب
از آن جا که مؤلف از منابع مختلف ادبی و عرفانی استفاده کرده است، لذا ساختار و نثر کتاب یک دست و یک نواخت نیست. در بعضی از موارد، نثر بسیار ساده و روان می باشد و در بعضی از موارد در نهایت تکلف و دشواری است. کتاب، علاوه بر آنکه لغات تازی بسیاری دارد، از لحاظ معانی و بیان و صنایع ادبی نیز مفید به نظر می رسد. هم چنین مشحون از بیانات و لطایف عرفانی است که به ارزش و اهمیت آن می افزاید.
گزارش محتوا
مؤلف، با استفاده از مراجع و مآخذ مختلف ادبی و عرفانی فارسی و مطالعه حضرت یوسف و زلیخاهای منثور و منظوم کتاب را به رشته تحریر درآورده است. پاره ای از مطالب کتاب بدین قرار است: ۱. بیان عرفانی در مورد حسن و جمال یوسف علیه السّلام و مقایسه آن با حضرت رسول : مؤلف، در ذیل این عنوان، در لطیفه ای، یوسف را صدیق و محمد را محبوب می خواند و می گوید: پرده از جمال یوسف برداشتند تا همه کس او را آشکار ببینند، ولی پرده از جمال محمدی برنداشتند، چرا که محبوب بود و محبوب را شرط باشد در پرده نگاه داشتن... ۲. بیان آنکه حضرت رسول خود را نمکین خواند: اگر در دیگ دل تو دوستی حق تعالی و دوستی همه پیغمبران علیه السّلام باشد، تا نمک محبت محمدی علیه الصلوات الابدی در آن دل نبود، شرف قبول الهی جل جلاله درنیاید... ۳. در بیان معنی غفلت : غفلت بر سه گونه است: مذموم، محمود و غیر مذموم و محمود. آن غفلت که مذموم است، غفلت از یاد حق تعالی است و آن غفلت که محمود است، غفلت از بدی است و آنکه غیر مذموم و محمود است، آن است که در این آیه بیان فرمود: «ان کنت من قبله لمن الغافلین» ؛ یعنی ای محمد من قصه می کنم به واسطه وحی خویش به تو این سوره یوسف را و به درستی که بودی پیش از این از جمله کسانی که مطلع نیستند، بر قصه یوسف، پس مراد از غفلت این جا نادانستن از مضمون این حکایت است و... ۴. مقدمه معاملات بنده: معاملات بنده از چهار وجه بیرون نیست؛ معامله با خلق ، معامله با دین (دنیا)، معامله با مولی و معامله با نفس . معامله با خلق، به مایه خلق و معامله با دنیا به سرمایه زهد و معامله با مولی تعالی، به راس المال شکر و معامله با نفس به دست مایه صبر است... ۵. در بیان نفس مکاره و سحاره و مطمئنه و اماره . ۶. در بیان مراتب بلا و محنت : متحملان بار بلا سه فرقه اند: بعضی، بلا می کشند و می نالند؛ اینها جزوعانند و بعضی دیگر بلا می کشند و می نازند و اینها صبورانند و سبب نازیدن ایشان آن است که در کشیدن بار بلا مشاهده مبلی کنند و فرقه سوم، آن است که بلا می کشند، ولی نه می نالند و نه می نازند و اینها صابرانند ...
wikifeqh: تفسیر_حدائق_الحقائق_(کتاب)