جمعند بر تفرق عالم ولی ز ضعف
موران باپرندو سپاه پرن نیند.
خاقانی
|| جدا گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).- تفرق اتصال ؛ به اصطلاح طبیبان بمعنی زخم و جراحت. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). گسستن پیوسته ای اعم از دریدن ، شکستن و شکافتن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- || جدا شدن چیزی از دیگری یا به بریدن یا به گسستن و امثال آن. ( یادداشت ایضاً ).