[ویکی فقه] تعریف مثالی یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای تعریف از طریق ذکر مثال است.
تعریف به مثال از اقسام رسم ناقص است که در آن در مقام شناساندن چیزی به جای تعریف مفهومی -اعم از تعریف حدی و رسمی- به ذکر مثال برای آن چیز بسنده می شود. این در جایی است که مثال وافی به خصوصیات «مُمَثَّلٌ له» باشد؛ به دیگر بیان، مثال، تعریفی است که نه شامل ذاتیات شیء و نه عرضیات آن است، ولی صورتی شبیه به معرِّف را افاده می کند. تعریف به مثال یا از طریق تعریف به مشابه است یا مقابل و یا مختلط؛ یعنی مثال به چیزی که هم شباهت دارد و هم تقابل و اختلاف؛ بنابراین تعریف کلیات به جزئیات و مصادیق و تعریف امور معقول به محسوس داخل در این نوع تعریف هستند؛ مانند اینکه در تعریف کلمه گفته شود: «مانند گل» و در تعریف نور گفته شود: «نور مانند یقین است»، یا در تعریف روح گفته شود: «جسم نیست» یا در تعریف اراده نفوس فلکی گفته شود: «اراده نفوس فلکی مانند اراده نفوس حیوانی در ادراک فعل خود است، با این اختلاف که نفوس فلکی فعلشان بر یک نهج و متشابه است، ولی نفوس حیوانی افعال مختلف دارند». بهترین تعریف مثالی، تعریفی است که در آن هم وجه تشابه و هم وجه تقابل آورده شود؛ مانند مثال اخیر. تعریف مثالی برای نوآموزان و افراد معمولی در فهم پدیده ها و تمییز آنها مناسب تر است، زیرا آنان به مثال و محسوس مانوس تر ند، ولی در گفت و گو با دانشمندان و خواص -که با معقولات مانوس اند- تعریف حدی یا رسمی به کار می رود. گاهی در مقام آموزش، چند مثال ذکر و تک تک آنها بررسی می شود تا نوآموز برای درک یک حقیقت کلی یا اقتباس قاعده کلی آمادگی پیدا کند که به آن «طریق استقرا» گفته می شود.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: • مظفر، محمدرضا، المنطق.
۱. ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۳۴۱.
...
تعریف به مثال از اقسام رسم ناقص است که در آن در مقام شناساندن چیزی به جای تعریف مفهومی -اعم از تعریف حدی و رسمی- به ذکر مثال برای آن چیز بسنده می شود. این در جایی است که مثال وافی به خصوصیات «مُمَثَّلٌ له» باشد؛ به دیگر بیان، مثال، تعریفی است که نه شامل ذاتیات شیء و نه عرضیات آن است، ولی صورتی شبیه به معرِّف را افاده می کند. تعریف به مثال یا از طریق تعریف به مشابه است یا مقابل و یا مختلط؛ یعنی مثال به چیزی که هم شباهت دارد و هم تقابل و اختلاف؛ بنابراین تعریف کلیات به جزئیات و مصادیق و تعریف امور معقول به محسوس داخل در این نوع تعریف هستند؛ مانند اینکه در تعریف کلمه گفته شود: «مانند گل» و در تعریف نور گفته شود: «نور مانند یقین است»، یا در تعریف روح گفته شود: «جسم نیست» یا در تعریف اراده نفوس فلکی گفته شود: «اراده نفوس فلکی مانند اراده نفوس حیوانی در ادراک فعل خود است، با این اختلاف که نفوس فلکی فعلشان بر یک نهج و متشابه است، ولی نفوس حیوانی افعال مختلف دارند». بهترین تعریف مثالی، تعریفی است که در آن هم وجه تشابه و هم وجه تقابل آورده شود؛ مانند مثال اخیر. تعریف مثالی برای نوآموزان و افراد معمولی در فهم پدیده ها و تمییز آنها مناسب تر است، زیرا آنان به مثال و محسوس مانوس تر ند، ولی در گفت و گو با دانشمندان و خواص -که با معقولات مانوس اند- تعریف حدی یا رسمی به کار می رود. گاهی در مقام آموزش، چند مثال ذکر و تک تک آنها بررسی می شود تا نوآموز برای درک یک حقیقت کلی یا اقتباس قاعده کلی آمادگی پیدا کند که به آن «طریق استقرا» گفته می شود.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: • مظفر، محمدرضا، المنطق.
۱. ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۳۴۱.
...
wikifeqh: تعریف_مثالی