تصور

/tasavvor/

مترادف تصور: اندیشه، انگار، پندار، تخیل، تفکر، خیال، زعم، فکر، گمان، مخیله، وهم ، اندیشه کردن، اندیشیدن، انگاشتن

متضاد تصور: تصدیق، تصدیق کردن

برابر پارسی: انگار، انگارش، انگاره، انگاشت، پندار، گمان

معنی انگلیسی:
assumption, conception, fancy, ideal, image, imagery, imagination, impression, notion, supposition, vision, idea

لغت نامه دهخدا

تصور. [ ت َ ص َوْ وُ ] ( ع مص ) صورت شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). صورت و پیکر گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || افتادن : ضربه فتصور؛ زد او را پس بیفتاد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نزدیک شدن به افتادن : و طعنه فتصور؛ ای مال الی السقوط. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || صورت کردن با خویشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). با خود صورت کردن چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || صورت بستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). در دل خود صورت چیزی بستن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پنداشتن. انگاشتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || ( اِ ) پندار و گمان و خیال وهم و فکر و قیاس و اندیشه و تفکر و تأمل و دریافت و فهم و ادراک. ( ناظم الاطباء ) : و آلتهای حفظ و ذکر و تخیل و توهم و تعقل و تذکر و تصور موجود کرد. ( سندبادنامه ص 315 ).
گفتم اگر نبینمت مهر فرامشم شود
میروی و مقابلی ، غایب و در تصوری.
سعدی.
گفتم تصور مرگ از خیال به در کن و وهم بر طبیعت مستولی مگردان. ( گلستان ).
آنچه من دیدم تصور بود آیا در خیال
وین که می بینم به بیداری است یارب یا بخواب.
سلمان ساوجی.
|| ( اصطلاح منطق ) حصول صورت چیزی در عقل. ( از تعریفات جرجانی ). به اصطلاح اهل منطق حصول صورت شی در عقل بغیر حکم چنانکه تصور زید و عمرو و بکر و تصور غلام زید.( غیاث اللغات ). ادراک ماهیت چیزی است بدون آنکه حکمی به نفی یا اثبات بر آن صادر شده باشد. ( از تعریفات جرجانی ). هر علمی و ادراکی که چون آن را اعتبار کنند، مجرد یابند از حکم ، چه به اثبات و چه به نفی. مثال : حیوان ناطق. ( از اساس الاقتباس ).

فرهنگ فارسی

صورت کسی یاچیزی رادرخیال خودمجسم ساختن، گمان
۱ - ( مصدر ) چیزی را در ذهن آوردن اندیشیدن انگاشتن . ۲ - ( اسم ) انگار اندیشه . ۳ - حصول صورت شئ درذهن بوسیل. اشاره بدان مقابل تصدیق . جمع : تصورات .

فرهنگ معین

(تَ صَ وُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) پنداشتن ، صورت کسی یا چیزی را به ذهن آوردن .

فرهنگ عمید

۱. صورت کسی یا چیزی را در خیال خود مجسّم ساختن.
۲. گمان کردن، پنداشتن، انگاشتن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در دانش منطق، تشبیه ذهن انسان به آینه یکی از قدیمی ترین مثال ها در مباحث مربوط به شناخت است؛ این تشبیه نه تنها به منطق دانان در توضیح بسیاری از مفاهیم منطقی یاری رسانیده، بلکه احتمالا در تولید بعضی از این مفاهیم نیز نقش داشته است.
استفاده از این تشبیه به دلیل وجود یک وجه مشترک مهم، میان آینه و ذهن است که در اصطلاح به آن "صورت برداری" می گویند؛ منطق دانان معتقدند ذهن آدمی مانند آینه از اشیائی که مقابلش قرار می گیرد و به آنها توجه می کند، عکس بر می دارد و تصویر به وجود آمده در ذهن، مانند تصویر آینه، تمام آنچه را در شئ مقابلش وجود دارد به خوبی نمایش می دهد. بر این اساس، صورتی که در آینه وجود دارد - و ما به آن "عکس شئ در آینه" می گوییم - بسیار شبیه تصویری است که در ذهن شکل می گیرد و منطق دانان به آن " تصور" یا "صورت ذهنی" می گویند.
تعریف تصور
از لحاظ لغوی کلمه "تصور" از ماده «صورت» گرفته شده که به معنای شکل و هئیت اشیاء می باشد؛ در گفتگو های رایج نیز اصطلاح تصور، برای مفاهیمی همچون " نقش بستن" و" صورت پذیرفتن" به کار برده می شود؛ اما در دانش منطق، از لغت "تصور" برای تعریف سه مفهوم متفاوت استفاده می شود:
← تصور در مفهوم علم
با توجه به اینکه تصورات شاخه ای از "علم حصولی"به حساب می آیند، تمام تقسیماتی که برای علم مطرح می شود در مورد تصور نیز کارایی دارد؛ اما درباره آن تقسیمات در مدخل های مربوطه به طور مفصل بحث خواهد شد و در این بخش تنها دسته بندی مطرح می شود که مخصوص تصور است؛ این دسته بندی بر اساس تقسیمات شئ تصور شده یا "متصور"می باشد و بیانگر این است که تصورات از چهار دسته خارج نیستند:
← تصور مفرد
...

دانشنامه آزاد فارسی

تَصوّر
(در لغت به معنی اِنگار و انگاره) در اصطلاح اهل منطق، انگاره های ذهنی پدیده ها. مثل صورت ذهنی یا انگارۀ ذهنی یک کتاب، یا یک گل. تصور یکی از دو قسم علم حصولی است و علم حصولی صورت حاصله از شیء است نزد عقل، که اگر همراه با حکم نباشد، تصور محسوب می شود و اگر همراه با حکم باشد تصدیق به شمار می آید. تصور را می توان با سه معیار طبقه بندی کرد: الف. میزان تلاش ذهن در جریان تصور، که براساس آن تصور همانند تصدیق به بدیهی، مثل تصور روشنی و تاریکی، و نظری، مثل تصور روح و فرشته، تقسیم می شود؛ ب. میزان مطابقت تصور با متصوَّر یا میزان مطابقت ذهن با عین که براساس آن تصور به تام یا حقیقی و غیرتام یا غیرحقیقی تقسیم می شود. مراد از تصور تام، تصوری است که با متصوَّر مطابقت کامل دارد و تمام ذاتیات آن را دربرمی گیرد و مراد از تصور غیرتام، تصوری است که تمام ذاتیات متصوَّر را دربر نمی گیرد و با آن مطابقت کامل ندارد. هدف نهایی فلسفۀ الهی دست یافتن به تصور تام است؛ ج. مطلق تصور، یعنی هرگونه صورت ذهنی، یا هرگونه علم حصولی که بر بنیاد آن، تصور به مطلق و مقیّد تقسیم می شود. تصور مطلق، صرف تصور است بدون حکم، و تصور مقیّد، تصوّر مقید به حکم است که از آن به تصدیق تعبیر می شود.

جدول کلمات

انگار

مترادف ها

supposition (اسم)
فرضیه، گمان، احتمال، فرض، انگاشت، تصور، انگاشتی، پندار

vision (اسم)
بینایی، الهام، خیال، بصیرت، تصور، دید، وحی، منظره، رویا

if (اسم)
شرط، تصور

supposal (اسم)
حدس، فرض، تصور

fancy (اسم)
خیال، هوس، تصور، وهم، قوه مخیله، پنداره

idea (اسم)
معنی، اگاهی، مراد، گمان، نیت، اندیشه، خیال، فکر، تصور، انگاره، خاطر، طرز تفکر، طرز فکر، خاطره، نقشه کار

notion (اسم)
اندیشه، خیال، عقیده، ادراک، مفهوم، فکر، تصور، خاطر، خاطره، نظریه، پندار

imagination (اسم)
خیال، انگاشت، ابتکار، تصور، فانتزی، پنداره، تو هم، تخیل

visualization (اسم)
تجسم، تصور، تجسم فکری

image (اسم)
منظر، تصور، شکل، تصویر، تمثال، شمایل

picture (اسم)
وصف، صورت، رسم، سینما، تصور، تصویر، عکس، تمثال، منظره، نگار

conception (اسم)
فهم، عقیده، ادراک، تصور، حاملگی، لقاح تخم و شروع رشد جنین

conceptualization (اسم)
ادراک، تصور

notional (صفت)
اندیشه، ادراک، تصور، نظریه

فارسی به عربی

اذا , خیال , رویة , صورة , فکرة , مفهوم , هوی

پیشنهاد کاربران

تصور: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
هیشمر hiŝmar ( اوستایی )
پندار pendār، گمان gamān ( دری )
روا:تصور
پنداشت
♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_imagine
یا #to_envisage همگی به معنای تصور کردن یا تصویر کردنِ چیزی درونِ ذهن
ا↙️
#انوسیدن 👈 enusidan 👈 ان ( پیشوندِ فعل به معنای درون ) نوسیدن ( فعلِ برساخته از ریشه ی فعلِ �نوشتن� به معنای رسم کردن و طراحی کردن، بروید به #نوسیدن )
...
[مشاهده متن کامل]

🔺 نکته:
۱ - معنای #انوسیدن رویِ هم به معنای نوشتن یا رسم کردنِ چیزی درونِ ذهن است
۲ - حرفِ "ن" در آخرِ �اِن� با حرفِ "ن" در اولِ �نوسیدن� همآمیزی ( ادغام ) شده اند.
▪️مثال:
در بیابانی تاریک و دلهره آور بر زمینی نمناک نشسته بود، با این حال می اِنوسید ( تصور می کرد ) که راهی که برگزیده دریچه ای به سوی خوشبختی در برابرش خواهد گشود.
🔺توجه:
🔹 #imagination
🔹 #انوسه
یا: #انوسش ( تصور )
▪️مثال:
۱ - او هرگز داستان نویسِ خوبی نمی شد، زیرا اِنوسه ی ( توانِ تصور و خیال پردازیِ ) خوبی نداشت.
🔺نکته:
کاربردِ "اِن" یا "اَن" به معنای درون در زبان فارسی پیشینه دارد، برای مثال: واژه ی "اندر" ، که به معنای درون و میان است.
🔸همچنین بروید به #نوسیدن .
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی

حدس
به زبان سنگسری
وّهم vahem
فِکر feker
گّمون gemone
اِنگار engar
تصویر سازی در ذهن خود
چهره انگاری
چهره پندار
اندیشه کردن، اندیشیدن، انگاشتن
پنداشتن ، صورت کسی یا چیزی را به ذهن آوردن .
مجسم کردن
اندیشه، انگار، پندار، تخیل، تفکر، خیال، زعم، فکر، گمان
تصور

این واژه عربی است و معنی اش در برخی جاها :
کشتار تصور ناپزیر خواهد بود
کشتاری که تاکنون دیده نشده است
کشتاری که بس سخت و سنگدلانه خواهد بود
بی کاربرد واژه های عربی زبان زیبا تر و با معنی خواهد بود
چیزی که در ذهن ما باشد، تفکرات ما
ذهنیت
انگار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس