|| نوع نوع کردن مطالب و جمعآوری آنها. || ( اِ ) ایجاد و اختراع و انشاء مباحث علمی. ج ، تصانیف. ( از ناظم الاطباء ). کتاب. نامه ، که باب باب و فصل فصل کرده اند مطالب آن را. ج ، تصانیف و تصنیفات. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : در تاریخی که میکنم سخنی نرانم که آن به تعصبی و میلی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند شرم باداین پیر را. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 175 ). پس از یک چند رسولان... بخوبی بازگردانیدند سوی ترکستان سخت خوشنود و نامه ها برفت در این باب سخت نیکو و همه در رساله ای که تصنیف من است. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 434 ). دراین تصنیف مردان کار بر چه جمله فرمود. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 462 ).
خراسان چو بازار چین کرده ام من
به تصنیفهای چو دیبای چینی.
ناصرخسرو.
مرا جز به تأیید آل رسول نه تصنیف بود ونه قیل و نه قال.
ناصرخسرو.
و او را [ انوشیروان را ] خود تصنیفات وصایاست که تأمل آن سخت مفید باشد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 9 ).زیشان شنو دقیقه فقر از برای آنک
تصنیف را مصنف بهتر کند بیان.
خاقانی.
|| ترکیب و ترتیب نواهای موسیقی. ( ناظم الاطباء ). در تداول امروزین ، قول. حرارة.کخ کخ. حال. کاری. موالیا. قوما. کان و کان. عروض البلد. ملعبه. زجل. موشح. موشحة. شرقی. سرود. ملمع. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : حافظ شربتی در علم موسیقی علم بوده و نقش ها و تصنیفهای او در میان مردم مشهور است. ( مجالس النفائس ص 267 ).