تسلیت
/tasliyat/
مترادف تسلیت: تسلی، تعزیت، دلداری، سرسلامتی، همدردی
متضاد تسلیت: تبریک
برابر پارسی: دلداری، دل آرامی، دلخوشی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
تسلیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) از: ( «س ل و» ) اندوه ببردن و سلوت فرمودن. ( تاج المصادر بیهقی ). سلوة دادن و سلوة فرمودن. ( زوزنی ). خرسندی و بی پژمانی دادن. ( منتهی الارب ). چون واوی باشد خرسندی و بی پژمانی دادن. ( ناظم الاطباء ). دور کردن اندوه از کسی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). تسکین و تسلا و تسلیت. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تسلیت شود. || ( از سلی ) بیرون کشیدن سلای ناقه را از رحم آن. ( منتهی الارب ). و چون یایی باشد بیرون کشیدن سلای ماده شتر را از رحم آن. ( ناظم الاطباء ). جدا کردن یارک گوسفند. ( از متن اللغة ) ( از المنجد ): سلی الشاة و تسلیة، نزع سلاها. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. تسلی دادن شخص عزادار و مصیبت زده.
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تسلیت به معنای دلداری و سر سلامتی دادن به صاحب عزا می باشد و از آن به مناسبت در باب طهارت سخن رفته است.
تسلیت به مصیبت دیدگان- اعم از بزرگ و کوچک، زن و مرد، همچنین تسلیت صاحبان عزا به یکدیگر- بویژه پس از دفن میت مستحب است. حدّی برای زمان تسلیت نیست، امّا اگر در زمانی صورت گیرد که موجب یادآوری اندوه فراموش شده گردد ترک آن بهتر است.
چگونگی بیان تسلیت
ابزار همدردی با مصیبت دیدگان برحسب شأنشان متفاوت است.
به عنوان مثال نسبت به کودک یتیم، دست کشیدن بر سر او مستحب است. البتّه در حصول ثواب تسلیت، نفس حضور نزد صاحب عزا و دیدار با او کفایت می کند، هرچند ابراز همدردی با گفتن کلمات تسلّی بخش افضل است؛ لیکن برپایی مجلس سوگواری و اطعام مردم از سوی صاحب عزا استحباب ندارد، هرچند جایز است، بخصوص زمانی که بر اثر ترک آن آبروی صاحب عزا به خطر افتد. تسلیت به اهل ذمه جایز است.
تسلیت به مصیبت دیدگان- اعم از بزرگ و کوچک، زن و مرد، همچنین تسلیت صاحبان عزا به یکدیگر- بویژه پس از دفن میت مستحب است. حدّی برای زمان تسلیت نیست، امّا اگر در زمانی صورت گیرد که موجب یادآوری اندوه فراموش شده گردد ترک آن بهتر است.
چگونگی بیان تسلیت
ابزار همدردی با مصیبت دیدگان برحسب شأنشان متفاوت است.
به عنوان مثال نسبت به کودک یتیم، دست کشیدن بر سر او مستحب است. البتّه در حصول ثواب تسلیت، نفس حضور نزد صاحب عزا و دیدار با او کفایت می کند، هرچند ابراز همدردی با گفتن کلمات تسلّی بخش افضل است؛ لیکن برپایی مجلس سوگواری و اطعام مردم از سوی صاحب عزا استحباب ندارد، هرچند جایز است، بخصوص زمانی که بر اثر ترک آن آبروی صاحب عزا به خطر افتد. تسلیت به اهل ذمه جایز است.
wikifeqh: تعزیت
جدول کلمات
مترادف ها
تسلیت، دارای اثر تسکین دهنده
ترحم، دلسوزی، تسلیت، اظهار تاسف
تسلیت، اظهار تاسف، همدردی، عزا
خوشی، تسلیت، تسلی، دلداری
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
واژه تسلیت
معادل ابجد 900
تعداد حروف 5
تلفظ tasliyat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: تسلیة]
مختصات ( تَ یَ ) [ ع . تسلیة ] ( مص م . )
آواشناسی tasliyat
الگوی تکیه WWS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 900
تعداد حروف 5
تلفظ tasliyat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: تسلیة]
مختصات ( تَ یَ ) [ ع . تسلیة ] ( مص م . )
آواشناسی tasliyat
الگوی تکیه WWS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
واژه تسلیت. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) تسلیة. اندوه وابردن. ( مجمل اللغة ) . مأخوذ از تازی ، پند و نصیحتی که در بیرون کردن غم و اندوه از دل کسی گویند، ویژه چون آن کس مصیبت زده باشد. دلاسایی و خاطرنوازی و آسایش. ( ناظم الاطباء ) . دلداری. اندوه بردن. غم زدایی. و رجوع به تسلی و تسلیة و تسلیت کردن شود.
... [مشاهده متن کامل]
تسلیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) از: ( �س ل و� ) اندوه ببردن و سلوت فرمودن. ( تاج المصادر بیهقی ) . سلوة دادن و سلوة فرمودن. ( زوزنی ) . خرسندی و بی پژمانی دادن. ( منتهی الارب ) . چون واوی باشد خرسندی و بی پژمانی دادن. ( ناظم الاطباء ) . دور کردن اندوه از کسی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) . تسکین و تسلا و تسلیت. ( ناظم الاطباء ) . و رجوع به تسلیت شود. || ( از سلی ) بیرون کشیدن سلای ناقه را از رحم آن. ( منتهی الارب ) . و چون یایی باشد بیرون کشیدن سلای ماده شتر را از رحم آن. ( ناظم الاطباء ) . جدا کردن یارک گوسفند. ( از متن اللغة ) ( از المنجد ) : سلی
... [مشاهده متن کامل]
تسلیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) از: ( �س ل و� ) اندوه ببردن و سلوت فرمودن. ( تاج المصادر بیهقی ) . سلوة دادن و سلوة فرمودن. ( زوزنی ) . خرسندی و بی پژمانی دادن. ( منتهی الارب ) . چون واوی باشد خرسندی و بی پژمانی دادن. ( ناظم الاطباء ) . دور کردن اندوه از کسی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) . تسکین و تسلا و تسلیت. ( ناظم الاطباء ) . و رجوع به تسلیت شود. || ( از سلی ) بیرون کشیدن سلای ناقه را از رحم آن. ( منتهی الارب ) . و چون یایی باشد بیرون کشیدن سلای ماده شتر را از رحم آن. ( ناظم الاطباء ) . جدا کردن یارک گوسفند. ( از متن اللغة ) ( از المنجد ) : سلی
دلداری دادن
سوگباد
برابر پارسی برای واژه عربی تسلیت
سوگباد، هم سوگی، هم دردی = تسلیت
برابر پارسی برای واژه عربی تسلیت
سوگباد، هم سوگی، هم دردی = تسلیت
دلجویی
آرامش باد
ره انده
برگرفته از
رهاندن از اندوه.
این واژه را به فرهنگستان زبان و ادب پارسی پیشنهاد کرده ایم
شوربختانه واژگان تازی را بیشتر می پسندند
برگرفته از
رهاندن از اندوه.
این واژه را به فرهنگستان زبان و ادب پارسی پیشنهاد کرده ایم
شوربختانه واژگان تازی را بیشتر می پسندند
دلداری، همدردی ( یاد شده در بالا )
دلداری دادن بجای �تسلیت� گفتن
نمونه:
مرگ این جوان آگاه را دلداری می دهم . . .
https://www. behzadbozorgmehr. com/2013/10/blog - post_8901. html
دلداری دادن بجای �تسلیت� گفتن
نمونه:
مرگ این جوان آگاه را دلداری می دهم . . .
https://www. behzadbozorgmehr. com/2013/10/blog - post_8901. html
واژه ی زیبای فارسی : همدردی کردن
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
شانتو ŝãntav ( سنسکریت: شانتوَ ŝãntva )
پرالاد prãlãd ( سنسکریت: پرَهلادَ prahlãda )
شانتو ŝãntav ( سنسکریت: شانتوَ ŝãntva )
پرالاد prãlãd ( سنسکریت: پرَهلادَ prahlãda )