[ویکی نور] ترجمه اعجاز البیان یا تفسیر سوره فاتحه، به قلم محمد خواجوی، ترجمه فارسی تفسیر اعجاز البیان قونوی است؛ به گونه نیمه معنایی و بیشتر، تحت اللفظی.
این ترجمه را هرگز نمی توان ترجمه ای سلیس و روان خواند، بلکه برعکس در برخی از موارد، متن عربی از ترجمه، قابل فهم تر است و در پاره ای از موارد، ترجمه، غلط است؛ به عنوان مثال (از باب مشت نمونه خروار است) مورد زیر را ملاحظه فرمایید:
مترجم، در مقدمه، صفحه 52 می نویسد: «حضرت شیخ(قدس سره) در اینجا «مکاشفه ای» را نقل می فرماید که افعال را وقتی صور آنها در باطن انسان و یا ظاهرش تعین می یابد، «مشاهده کردم» که آینه غضب و خشم حق تعالی و یا رحمت و لطف او می گردد، ولی بدون تغییر و دگرگونی و نو پیدا شدن حالی در حضرت اقدس احدیت...» و در صفحه 216 از ترجمه متن (که در حقیقت، تفصیل همین مطلب مورد اشاره است)، می نویسد: «و چون بر این (مطلب و مقام و امر) آگاهی پیدا کردم، سبب های معین و مشخص غضب و رحمت (الهی) و صورت ظهور حکم آن دو را برای آن و نقش شدن آن دو را در آن - نقش شدن صورت ها در آینه - دانستم و راز... را مشاهده کردم و راز نعیم و عذاب زودرس و دیررس و... را دانستم و نیز راز... و راز... و راز... را دانستم و افعال را مشاهده کردم که وقتی صور آنها در باطن انسان و یا ظاهرش تعین می یابد، آینه غضب و خشم حق تعالی و یا رحمت و لطف او می گردد، ولی بدون تغییر و دگرگونی و نو پیدا شدن حالی در حضرت اقدس احدیت... و راز حلال و حرام بودن در هر زمان و هر امتی را نسبت به هر شخصی در یک وقت و حالی مخصوص و یا در دو حال و دو وقت مختلف مشاهده کردم و نیز صورت برانگیخته شدن شرایع و تعین احکام آنها را به حسب احوال امت ها و زمان ها مشاهده کرده و اوامر و نواهی را که حکمشان محدود در این دنیا و منحصر به این نشئه و عالم است و اختصاص به مصالح کلی و جزئی و لوازم آن دو دارد، مشاهده نمودم و دیدم که حکم متعدی به آخرت، تقسیم به چهار بخش می شود...»
اکنون به متن اصلی توجه کنید: «فافهم هذا، فإنه من أعز الأسرار الإلهیة المختصة... و لمّا اطلعت علیه، عرفت الأسباب المعینة للغضب و الرحمة و صورة ظهور حکمیهما لها و انطباعهما فیها انطباع الصور فی المرآة و عاینت سرّ... و عرفت سرّ النعیم و العذاب المعجّل و المتطاول المدة و سریع الزوال و سرّ... و سرّ... و رأیت الأفعال إذا تعینت صورها فی باطن الإنسان أو ظاهره صارت مرآة لغضب الحقّ أو رحمته کما قلنا، لکن من غیر تغیر و تجدد حال فی الجناب الأقدس... و رأیت أیضا سرّ الحلّ و الحرمة فی کلّ عصر و أمّة و بالنسبة إلی کلّ شخص أیضا فی وقت واحد و حال مخصوص أو فی حالین و وقتین مختلفین و رأیت صورة انبعاث الشرائع و تعیّن أحکامها بحسب أحوال الأمم و الأعصار و رأیت الأوامر و النواهی المقصورة الحکم علی هذه الدار و هذه النشئة و المختصة بمصالحهما الکلیة و الجزئیة و لوازمهما و رأیت المتعدیة الحکم إلی الآخرة تنقسم إلی اربعة أقسام...» ....
چنان که ملاحظه می فرمایید، مترجم، افعال «اطلعتَ»، «عرفتَ»، «عاینتَ»، «رأیتَ» و... را که همگی مفرد مخاطبند (و متن مشتمل بر آنها، این معنا را افاده می کند: آنچه را گفتیم، بفهم که آن از عزیزترین اسرار الهی است... و چون بر آن اطلاع یافتی، اسباب تعیین کننده خشم و رحمت را خواهی شناخت و... افعال را خواهی دید که وقتی صورشان در درون یا برون انسان تعین می یابند، به آینه خشم یا مهر حق مبدل می شوند...)، متکلم وحده دانسته و آن مکاشفه عجیب و غریب را استنباط نموده است.
این ترجمه را هرگز نمی توان ترجمه ای سلیس و روان خواند، بلکه برعکس در برخی از موارد، متن عربی از ترجمه، قابل فهم تر است و در پاره ای از موارد، ترجمه، غلط است؛ به عنوان مثال (از باب مشت نمونه خروار است) مورد زیر را ملاحظه فرمایید:
مترجم، در مقدمه، صفحه 52 می نویسد: «حضرت شیخ(قدس سره) در اینجا «مکاشفه ای» را نقل می فرماید که افعال را وقتی صور آنها در باطن انسان و یا ظاهرش تعین می یابد، «مشاهده کردم» که آینه غضب و خشم حق تعالی و یا رحمت و لطف او می گردد، ولی بدون تغییر و دگرگونی و نو پیدا شدن حالی در حضرت اقدس احدیت...» و در صفحه 216 از ترجمه متن (که در حقیقت، تفصیل همین مطلب مورد اشاره است)، می نویسد: «و چون بر این (مطلب و مقام و امر) آگاهی پیدا کردم، سبب های معین و مشخص غضب و رحمت (الهی) و صورت ظهور حکم آن دو را برای آن و نقش شدن آن دو را در آن - نقش شدن صورت ها در آینه - دانستم و راز... را مشاهده کردم و راز نعیم و عذاب زودرس و دیررس و... را دانستم و نیز راز... و راز... و راز... را دانستم و افعال را مشاهده کردم که وقتی صور آنها در باطن انسان و یا ظاهرش تعین می یابد، آینه غضب و خشم حق تعالی و یا رحمت و لطف او می گردد، ولی بدون تغییر و دگرگونی و نو پیدا شدن حالی در حضرت اقدس احدیت... و راز حلال و حرام بودن در هر زمان و هر امتی را نسبت به هر شخصی در یک وقت و حالی مخصوص و یا در دو حال و دو وقت مختلف مشاهده کردم و نیز صورت برانگیخته شدن شرایع و تعین احکام آنها را به حسب احوال امت ها و زمان ها مشاهده کرده و اوامر و نواهی را که حکمشان محدود در این دنیا و منحصر به این نشئه و عالم است و اختصاص به مصالح کلی و جزئی و لوازم آن دو دارد، مشاهده نمودم و دیدم که حکم متعدی به آخرت، تقسیم به چهار بخش می شود...»
اکنون به متن اصلی توجه کنید: «فافهم هذا، فإنه من أعز الأسرار الإلهیة المختصة... و لمّا اطلعت علیه، عرفت الأسباب المعینة للغضب و الرحمة و صورة ظهور حکمیهما لها و انطباعهما فیها انطباع الصور فی المرآة و عاینت سرّ... و عرفت سرّ النعیم و العذاب المعجّل و المتطاول المدة و سریع الزوال و سرّ... و سرّ... و رأیت الأفعال إذا تعینت صورها فی باطن الإنسان أو ظاهره صارت مرآة لغضب الحقّ أو رحمته کما قلنا، لکن من غیر تغیر و تجدد حال فی الجناب الأقدس... و رأیت أیضا سرّ الحلّ و الحرمة فی کلّ عصر و أمّة و بالنسبة إلی کلّ شخص أیضا فی وقت واحد و حال مخصوص أو فی حالین و وقتین مختلفین و رأیت صورة انبعاث الشرائع و تعیّن أحکامها بحسب أحوال الأمم و الأعصار و رأیت الأوامر و النواهی المقصورة الحکم علی هذه الدار و هذه النشئة و المختصة بمصالحهما الکلیة و الجزئیة و لوازمهما و رأیت المتعدیة الحکم إلی الآخرة تنقسم إلی اربعة أقسام...» ....
چنان که ملاحظه می فرمایید، مترجم، افعال «اطلعتَ»، «عرفتَ»، «عاینتَ»، «رأیتَ» و... را که همگی مفرد مخاطبند (و متن مشتمل بر آنها، این معنا را افاده می کند: آنچه را گفتیم، بفهم که آن از عزیزترین اسرار الهی است... و چون بر آن اطلاع یافتی، اسباب تعیین کننده خشم و رحمت را خواهی شناخت و... افعال را خواهی دید که وقتی صورشان در درون یا برون انسان تعین می یابند، به آینه خشم یا مهر حق مبدل می شوند...)، متکلم وحده دانسته و آن مکاشفه عجیب و غریب را استنباط نموده است.
wikinoor: ترجمه_اعجاز_البیان
[ویکی فقه] ترجمه اعجاز البیان (کتاب). از آنجایی که تفسیر اعجاز البیان قونوی به زبان عربی بوده، آقای محمد خواجوی اقدام به ترجمه آن به زبان فارسی نموده است، ایشان با توجه به تسلط بر متون قرآنی و عرفانی و آشنایی مطلوب با اندیشه های قونوی و دیگر متفکرین این مسلک و ترجمه متون مشابه آن... با تلاش فراوان سعی نموده، ترجمه ای روان و قابل فهم ارائه دهند و با توضیحاتی درون پرانتز و یا در پاورقی درک مطالب را آسان تر نماید. گر چه اصل مطلب برای غیر اهل آن قابل درک نیست و ترجمه تابع آن است، اما اهل فن، بهره خود را از ترجمه می برند. در قضاوتی اجمالی می توان این ترجمه را از ترجمه های موفق از جهت روان بودن، مطابقت با الفاظ متن و انتقال معانی آن دانست.
مترجم محترم در توضیحی مختصر درباره اعجاز البیان قونوی چنین می نویسد: قرآن و کلام الهی یک مرتبه جمع و اجمالی دارد و یک مرتبه فرق و تفصیل که اولی قرآن است. و دومی فرقان، و چون خداوند می فرماید: «و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم» یعنی به راستی تو را سوره فاتحه (هفت آیه مبارک و میمون) با قرآن عظیم داده ایم پس سوره فاتحه، قرآن مجمل است و تمام قرآن، فرقان تفصیل، اولی مرتبه جمع است. و دومی مرتبه فرق، و در حدیث معصومان علیهم السّلام آمده که: «نحن المثانی التی اعطاه الله نبینا صلی الله علیه و آله»، لذا امیر مؤمنان علی علیه السّلام فرمود: تمامی قرآن در سوره حمد است و تمامی معانی حمد در «بای»بسم الله است و من آن نقطه بای بسم اللهم، یعنی مثانی، حقیقت انسان کامل الهی است که بزرگترین مظهر و ختم آن، ولی الله اعظم امیرالمؤمنین و یعسوب الدین می باشد. بنابر این اصل، شیخ صدر الدین قونوی «قدس سره» در تفسیر سوره حمد که مرتبه احدیت جمع و مفتاح غیب جمع و وجود است، پرده از مرتبه فرقان و تفصیل عالم شهادت بر می دارد و «الحمد لله» را سپاس بر زبانهای پنجگانه (حضرات خمس) که زبان ذات و زبان احدیت غیبی و زبان و احدیت جمعی و زبان اسماء الهی و زبان اعیان ثابته اند، و سوره حمد را انسان صغیر و قرآن عظیم را انسان کبیر می داند که اولی مجمل و قرآن الهی و دومی مفصل و فرقان است که دارای مراتب پنجگانه می باشد، یعنی مرتبه غیبی علمی نوری، و عالم ارواح و لوح محفوظ و عالم کتابهای نازل بر انبیا- یعنی عالم ملکوت- و عالم شهادت و وجود کنونی، و عالم صغیر و انسان کامل الهی. و از آنجا که رسول الهی صلی الله علیه و آله وسلّم فرمود: قرآن را ظاهری و باطنی و حدی و مطلعی (یعنی جای اطلاع یافتن و علو در فهم) است، لذا در تطابق این دو نسخه اجمال و تفصیل و در آیات هفتگانه انسان کامل الهی که مراتب هفتگانه صعود قلبی است، در هر آیه ای- در پیوندی- سخن از ظهر و بطن و حد و مطلع دارد و پیرامون قبله عقول و عبادت ذاتی و صفاتی و راز حیرت به زبان جمع الجمع- افاده می نماید که شرح آن در این مختصر نمی گنجد. گوید: احدیت جمع را می توان حقیقت انسانی الهی کمالی نامید، چون هر انسان کاملی از حیث صورت ظاهرش مظهر این حقیقت و لوازم آن است و چون مشتمل بر تمام احکام الهی امکانی است، می توان آینه هر دو مرتبه اش نامید و گفت: آن احدیت جمع، مرتبه صورت حق و انسان کامل است- بدون تعدد- و حد فاصل بین آنچه از حق تعین می پذیرد، و نیز مجلایی است که از طرف او نه تعین می پذیرد و نه با او شمرده می شود، پس تمام اینها ذاتی آن احدیت جمع است که تا صاحبان این مراتب را کمال بخشد. جهات مختلف قلب هم- مانند مراتب پنجگانه خلقت - پنج است و امکان ندارد از کسی فعلی سر زند که آن فعل، رنگ پذیر به حکم یکی از این وجوه و یا تمام آنها نباشد، پس با یکی از این وجوه پنجگانه، مقابل غیب حق تعالی و هویت او قرار می گیرد- محققان این را وجه خاص نامند- و با وجه دوم برابر عالم ارواح قرار می گیرد، و با وجه سوم مقابل عالم علوی- به حسب صورتهایی که انسان حقیقی در هر آسانی دارد- قرار می گیرد، و با وجه چهارم برابر عالم عناصر، و با وجه پنجم مقابله با عالم مثال- هم مقید و هم مطلق- پیدا می کند. پس تفسیر سوره فاتحه که در واقع مجمل قرآن عظیم است، تفسیر قرآن حکیم است از حیث تاویل- یعنی ظهر و بطن و حد و مطلع- که هر کس بدان قرآن رسید، حقایق را از آن- بدون مزاحمت علم- ادراک و استشراق می کند.
← مقدمه ترجمه
۱. ↑ حجر/سوره۱۵، آیه۸۷.
نرم افزار جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور). رده های این صفحه : تفاسیر عرفانی | کتاب شناسی | کتب تفسیری
مترجم محترم در توضیحی مختصر درباره اعجاز البیان قونوی چنین می نویسد: قرآن و کلام الهی یک مرتبه جمع و اجمالی دارد و یک مرتبه فرق و تفصیل که اولی قرآن است. و دومی فرقان، و چون خداوند می فرماید: «و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم» یعنی به راستی تو را سوره فاتحه (هفت آیه مبارک و میمون) با قرآن عظیم داده ایم پس سوره فاتحه، قرآن مجمل است و تمام قرآن، فرقان تفصیل، اولی مرتبه جمع است. و دومی مرتبه فرق، و در حدیث معصومان علیهم السّلام آمده که: «نحن المثانی التی اعطاه الله نبینا صلی الله علیه و آله»، لذا امیر مؤمنان علی علیه السّلام فرمود: تمامی قرآن در سوره حمد است و تمامی معانی حمد در «بای»بسم الله است و من آن نقطه بای بسم اللهم، یعنی مثانی، حقیقت انسان کامل الهی است که بزرگترین مظهر و ختم آن، ولی الله اعظم امیرالمؤمنین و یعسوب الدین می باشد. بنابر این اصل، شیخ صدر الدین قونوی «قدس سره» در تفسیر سوره حمد که مرتبه احدیت جمع و مفتاح غیب جمع و وجود است، پرده از مرتبه فرقان و تفصیل عالم شهادت بر می دارد و «الحمد لله» را سپاس بر زبانهای پنجگانه (حضرات خمس) که زبان ذات و زبان احدیت غیبی و زبان و احدیت جمعی و زبان اسماء الهی و زبان اعیان ثابته اند، و سوره حمد را انسان صغیر و قرآن عظیم را انسان کبیر می داند که اولی مجمل و قرآن الهی و دومی مفصل و فرقان است که دارای مراتب پنجگانه می باشد، یعنی مرتبه غیبی علمی نوری، و عالم ارواح و لوح محفوظ و عالم کتابهای نازل بر انبیا- یعنی عالم ملکوت- و عالم شهادت و وجود کنونی، و عالم صغیر و انسان کامل الهی. و از آنجا که رسول الهی صلی الله علیه و آله وسلّم فرمود: قرآن را ظاهری و باطنی و حدی و مطلعی (یعنی جای اطلاع یافتن و علو در فهم) است، لذا در تطابق این دو نسخه اجمال و تفصیل و در آیات هفتگانه انسان کامل الهی که مراتب هفتگانه صعود قلبی است، در هر آیه ای- در پیوندی- سخن از ظهر و بطن و حد و مطلع دارد و پیرامون قبله عقول و عبادت ذاتی و صفاتی و راز حیرت به زبان جمع الجمع- افاده می نماید که شرح آن در این مختصر نمی گنجد. گوید: احدیت جمع را می توان حقیقت انسانی الهی کمالی نامید، چون هر انسان کاملی از حیث صورت ظاهرش مظهر این حقیقت و لوازم آن است و چون مشتمل بر تمام احکام الهی امکانی است، می توان آینه هر دو مرتبه اش نامید و گفت: آن احدیت جمع، مرتبه صورت حق و انسان کامل است- بدون تعدد- و حد فاصل بین آنچه از حق تعین می پذیرد، و نیز مجلایی است که از طرف او نه تعین می پذیرد و نه با او شمرده می شود، پس تمام اینها ذاتی آن احدیت جمع است که تا صاحبان این مراتب را کمال بخشد. جهات مختلف قلب هم- مانند مراتب پنجگانه خلقت - پنج است و امکان ندارد از کسی فعلی سر زند که آن فعل، رنگ پذیر به حکم یکی از این وجوه و یا تمام آنها نباشد، پس با یکی از این وجوه پنجگانه، مقابل غیب حق تعالی و هویت او قرار می گیرد- محققان این را وجه خاص نامند- و با وجه دوم برابر عالم ارواح قرار می گیرد، و با وجه سوم مقابل عالم علوی- به حسب صورتهایی که انسان حقیقی در هر آسانی دارد- قرار می گیرد، و با وجه چهارم برابر عالم عناصر، و با وجه پنجم مقابله با عالم مثال- هم مقید و هم مطلق- پیدا می کند. پس تفسیر سوره فاتحه که در واقع مجمل قرآن عظیم است، تفسیر قرآن حکیم است از حیث تاویل- یعنی ظهر و بطن و حد و مطلع- که هر کس بدان قرآن رسید، حقایق را از آن- بدون مزاحمت علم- ادراک و استشراق می کند.
← مقدمه ترجمه
۱. ↑ حجر/سوره۱۵، آیه۸۷.
نرم افزار جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور). رده های این صفحه : تفاسیر عرفانی | کتاب شناسی | کتب تفسیری
wikifeqh: ترجمه_اعجاز_البیان_(کتاب)