بازِ جهان تیزپرّ و خلق شکار است
بازِ جهان را بجز شکار چه کار است ؟
دوم چنانکه در قول نابغه ذبیانی :
و لست بمستبق اخاً لاتلمّه
علی شعث ای الرجال المهذب.
جمله اولی دلالت می کند از روی مفهوم بر اینکه برادر مهذب نیست.و از قبیل اول است این شعر:
مریز خون من ای بت بروزگار خزان
مساعدت کن با من بریز خون رزان
چو هست خون رزان قصد خون من چه کنی
که غم فزاید از این و طرب فزاید از آن.
و از قبیل دوم است قول مولوی :
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد بنسبت باشد این را هم بدان.
( از هنجار گفتار صص 135- 136 ).
و رجوع به تعریفات جرجانی و کشاف اصطلاحات الفنون شود.