[ویکی فقه] در این گفتار کیفیت پیشرفت و دگرگونی قواعد فقهی تبیین می شود و به شهید اول و تأثیر افکار و قلم وی در تدوین قواعد پرداخته خواهد شد.
فقیهان به قواعد فقهی توجه دارند، چنان که شماری دیگر از آنان به شیوه استنباط نیز توجه می کنند که مشتاق آموزش روش استنباط به فقه پژوه انند. بررسی پیشرفت های روند تألیفات و نگارش های فقهی امامیه نشان می دهد شهید اول (محمد بن مکی عاملی) نخستین کسی است که مجموعه ای از قواعد فقهی را در کتابی مستقل گرد آورده و آن را القواعد والفوائد نام نهاده است. در این گفتار کیفیت پیشرفت و دگرگونی قواعد فقهی تبیین می شود و به شهید اول و تأثیر افکار و قلم وی در تدوین قواعد پرداخته خواهد شد. همچنین نکاتی از کتاب روشمند القواعد والفوائد برشمرده شده و به قواعد فقهی اشارت رفته که مستند قرآنی دارد، سپس شیوه پیشنهادی برای بررسی و پژوهش در قواعد فقهی به گونه ای روشمند و بر اساس حرکت شهید اول در کتاب القواعد والفوائد خواهد آمد.
مقدمه
گذشته از احکام تأسیسی قرآن و پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم- در قانون گذاری و تشریع اسلامی (که بر مجموعه ای از اصول و قواعد کلی استوار است و کردار و اوضاع مسلمانان را چه به صورت فردی و چه اجتماعی شکل می دهد)، میراث فقهی اهل بیت عصمت و طهارت-علیهم السلام - وجود دارد که پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم- آن را هم سنگ قرآن، مفسر و بیانگر مقاصد و آیات و احکام و حدود قرآنی برشمرده، چنان که احادیث شیعه نیز بدان اشاره کرده اند. در این میراث گران بها مصادیق بسیاری از قواعد فقهی در ابواب و زمینه های گوناگون وجود دارد که فقه اهل بیت-علیهم السلام - به آن ها پرداخته است. (آن هم در سطح پیشرفت های علمی که فقه اهل بیت - علیهم السلام - به برکت وجود فقیهان از آن بهره مند است. در نتیجه اهتمام و ثبت و ضبط قواعد فقهی که براساس آن ها احکام شرعی از مصادر و منابع آن استنباط می شود) رو به فزونی می نهد. از این رو قواعد اصولی و فقهی در کتب فقهی بررسی و تأثیراتی از این نظریه یا آن رویکرد پذیرفته شده است، سپس به تدریج اهتمام بیش تر و دقت گسترده تر استنباط فقهی شده که چون استنباط می باید در چارچوب حدود و ضوابطی پذیرفته شده و روشمند انجام می شد تا قابل استناد و احتجاج باشد. بعدها فقیهان به قواعد فقهی مانند قواعد اصولی توجه کردند، چنان که شماری دیگر از فقیهان آن شیوه استنباط را برای آموزش روش استنباط به فقه پژوهان شایسته دیدند. از این رو به تدوین مستقل قواعد فقهی، پس از قواعد اصولی پرداختند؛ زیرا پژوهش فقهی در مسائل فقهی از جزئی نگری آغاز شد و به شمول گرایی و کلی نگری انجامید. در نتیجه شاخه ها و فرع های آن رو به گسترش و رشد نهاد، چنان که به جای پرداختن به مصادیق، به قواعد کلی و عمومی رسید که در هر زمان و شرایطی آن ها را می شد اجرا کرد.
← محمد بن مکی عاملی
فقه اسلامی بیانگر تشریع و قانونگذاری بر اساس اصول الهی از راه نصوصی است که به رسول خدا- صلی الله علیه وآله وسلم- وحی می شد و در مجموعه ای به نام قرآن و سنت گردآوری شده است که نیازمند ژرف کاوی و ریزبینی نیز تطبیق بر موضوعات نوظهوری است که در زمان ها و روزگاران رخ می نماید. شریعت شیوه ای خاص و برجسته دارد و نصوص در آیات و منابعی که به نقل سنت می پردازد، به گونه گسترده وجود دارد و متخصص تعلیم و تربیت آن، اهل بیت وحی و رسالتند. به سبب پراکندگی برخی مسلمانان در عصر رسول خدا- صلی الله علیه وآله وسلم- در فهم و تفسیر نصوص، نصوصی نبوی شکل گرفت که پدیده تفسیر به رأی قرآن را محکوم می کرد و فهم و ژرف کاوی را در چارچوب اصولی قرار دهد که برای فهم و درک به کار می آید تا آن را قابل فراگیری و تعلیم قرار دهد. پراکندگی به وجود آمده از عصر رسول اللّه استمرار یافت، چنان که پس از پدیده چند دستگی، شاهد کنار گذاشتن نصوص رسول اللّه در مورد تدوین و کتابت سنت نبوی (حتی در برابر چشمان ایشان در مورد حدیث دوات و قلم) هستیم، (به این نصوص در بخاری و غیر آن تحت عنوان ( زریة یوم الخمیس ) بنگرید که صحابه نگذاشتند رسول اللّه وصیتش را بنگارد. سپس زمام امور را به دست گرفته، از تدوین و نشر سنت نبوی جلوگیری کردند. این منع یک سده یا بیش تر ادامه یافت. تا سنت از دست رفته، ترک شده و تحریف گشت، آن گاه نصوص بسیاری بدعت گذاشته شد که منجر به از بین رفتن سنت نبوی نزد عموم مسلمانان گشت!) نیز نصوص نبوی راجع به خلافت ، به شکل خاص و به شدت نادیده گرفته شد. این شیوه توسط نخبگان و عالمان آن دوران دنباله گشته، گرایشی فراگیر و عمومی شد و سر از قیاس و استحسان درآورد، اما اهل بیت - علیهم السلام - در برابر این کجروی ها و رویکردهای انحرافی ایستادگی کرده، به عزم و با جزم بسیار، به مبارزه با پیامدها و نتایج آن پرداختند. برآیند این مبارزه، ( مکتب نص ) یا ( تعبد به نصوص اسلامی ) است. از این به بعد هرگونه فهم و استنباط در چارچوب قواعد و اصولی است، در نتیجه تفقه و ژرف اندیشی در دین (توسط پیروان اهل بیت:) منجر به قیاس و استحسان و تفسیر به رأی (یا نص در مقابل اجتهاد ) نمی شود، در عین حال که نمی بایست جمود بر نصوص داشت، زیرا شریعت جاودانه و پویا در طول زمان و زندگی است، گرچه شیوه و رویکرد مکتب اهل بیت گرفتار دوگونه چالش است: ۱. عقل گرایی افراطی که میل به رأی و قیاس و استحسان دارد؛ ۲. جمودگرایی بر نصوص و عدم پویایی در مورد مسائل نوظهور.
← جریان قرآن
...
فقیهان به قواعد فقهی توجه دارند، چنان که شماری دیگر از آنان به شیوه استنباط نیز توجه می کنند که مشتاق آموزش روش استنباط به فقه پژوه انند. بررسی پیشرفت های روند تألیفات و نگارش های فقهی امامیه نشان می دهد شهید اول (محمد بن مکی عاملی) نخستین کسی است که مجموعه ای از قواعد فقهی را در کتابی مستقل گرد آورده و آن را القواعد والفوائد نام نهاده است. در این گفتار کیفیت پیشرفت و دگرگونی قواعد فقهی تبیین می شود و به شهید اول و تأثیر افکار و قلم وی در تدوین قواعد پرداخته خواهد شد. همچنین نکاتی از کتاب روشمند القواعد والفوائد برشمرده شده و به قواعد فقهی اشارت رفته که مستند قرآنی دارد، سپس شیوه پیشنهادی برای بررسی و پژوهش در قواعد فقهی به گونه ای روشمند و بر اساس حرکت شهید اول در کتاب القواعد والفوائد خواهد آمد.
مقدمه
گذشته از احکام تأسیسی قرآن و پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم- در قانون گذاری و تشریع اسلامی (که بر مجموعه ای از اصول و قواعد کلی استوار است و کردار و اوضاع مسلمانان را چه به صورت فردی و چه اجتماعی شکل می دهد)، میراث فقهی اهل بیت عصمت و طهارت-علیهم السلام - وجود دارد که پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم- آن را هم سنگ قرآن، مفسر و بیانگر مقاصد و آیات و احکام و حدود قرآنی برشمرده، چنان که احادیث شیعه نیز بدان اشاره کرده اند. در این میراث گران بها مصادیق بسیاری از قواعد فقهی در ابواب و زمینه های گوناگون وجود دارد که فقه اهل بیت-علیهم السلام - به آن ها پرداخته است. (آن هم در سطح پیشرفت های علمی که فقه اهل بیت - علیهم السلام - به برکت وجود فقیهان از آن بهره مند است. در نتیجه اهتمام و ثبت و ضبط قواعد فقهی که براساس آن ها احکام شرعی از مصادر و منابع آن استنباط می شود) رو به فزونی می نهد. از این رو قواعد اصولی و فقهی در کتب فقهی بررسی و تأثیراتی از این نظریه یا آن رویکرد پذیرفته شده است، سپس به تدریج اهتمام بیش تر و دقت گسترده تر استنباط فقهی شده که چون استنباط می باید در چارچوب حدود و ضوابطی پذیرفته شده و روشمند انجام می شد تا قابل استناد و احتجاج باشد. بعدها فقیهان به قواعد فقهی مانند قواعد اصولی توجه کردند، چنان که شماری دیگر از فقیهان آن شیوه استنباط را برای آموزش روش استنباط به فقه پژوهان شایسته دیدند. از این رو به تدوین مستقل قواعد فقهی، پس از قواعد اصولی پرداختند؛ زیرا پژوهش فقهی در مسائل فقهی از جزئی نگری آغاز شد و به شمول گرایی و کلی نگری انجامید. در نتیجه شاخه ها و فرع های آن رو به گسترش و رشد نهاد، چنان که به جای پرداختن به مصادیق، به قواعد کلی و عمومی رسید که در هر زمان و شرایطی آن ها را می شد اجرا کرد.
← محمد بن مکی عاملی
فقه اسلامی بیانگر تشریع و قانونگذاری بر اساس اصول الهی از راه نصوصی است که به رسول خدا- صلی الله علیه وآله وسلم- وحی می شد و در مجموعه ای به نام قرآن و سنت گردآوری شده است که نیازمند ژرف کاوی و ریزبینی نیز تطبیق بر موضوعات نوظهوری است که در زمان ها و روزگاران رخ می نماید. شریعت شیوه ای خاص و برجسته دارد و نصوص در آیات و منابعی که به نقل سنت می پردازد، به گونه گسترده وجود دارد و متخصص تعلیم و تربیت آن، اهل بیت وحی و رسالتند. به سبب پراکندگی برخی مسلمانان در عصر رسول خدا- صلی الله علیه وآله وسلم- در فهم و تفسیر نصوص، نصوصی نبوی شکل گرفت که پدیده تفسیر به رأی قرآن را محکوم می کرد و فهم و ژرف کاوی را در چارچوب اصولی قرار دهد که برای فهم و درک به کار می آید تا آن را قابل فراگیری و تعلیم قرار دهد. پراکندگی به وجود آمده از عصر رسول اللّه استمرار یافت، چنان که پس از پدیده چند دستگی، شاهد کنار گذاشتن نصوص رسول اللّه در مورد تدوین و کتابت سنت نبوی (حتی در برابر چشمان ایشان در مورد حدیث دوات و قلم) هستیم، (به این نصوص در بخاری و غیر آن تحت عنوان ( زریة یوم الخمیس ) بنگرید که صحابه نگذاشتند رسول اللّه وصیتش را بنگارد. سپس زمام امور را به دست گرفته، از تدوین و نشر سنت نبوی جلوگیری کردند. این منع یک سده یا بیش تر ادامه یافت. تا سنت از دست رفته، ترک شده و تحریف گشت، آن گاه نصوص بسیاری بدعت گذاشته شد که منجر به از بین رفتن سنت نبوی نزد عموم مسلمانان گشت!) نیز نصوص نبوی راجع به خلافت ، به شکل خاص و به شدت نادیده گرفته شد. این شیوه توسط نخبگان و عالمان آن دوران دنباله گشته، گرایشی فراگیر و عمومی شد و سر از قیاس و استحسان درآورد، اما اهل بیت - علیهم السلام - در برابر این کجروی ها و رویکردهای انحرافی ایستادگی کرده، به عزم و با جزم بسیار، به مبارزه با پیامدها و نتایج آن پرداختند. برآیند این مبارزه، ( مکتب نص ) یا ( تعبد به نصوص اسلامی ) است. از این به بعد هرگونه فهم و استنباط در چارچوب قواعد و اصولی است، در نتیجه تفقه و ژرف اندیشی در دین (توسط پیروان اهل بیت:) منجر به قیاس و استحسان و تفسیر به رأی (یا نص در مقابل اجتهاد ) نمی شود، در عین حال که نمی بایست جمود بر نصوص داشت، زیرا شریعت جاودانه و پویا در طول زمان و زندگی است، گرچه شیوه و رویکرد مکتب اهل بیت گرفتار دوگونه چالش است: ۱. عقل گرایی افراطی که میل به رأی و قیاس و استحسان دارد؛ ۲. جمودگرایی بر نصوص و عدم پویایی در مورد مسائل نوظهور.
← جریان قرآن
...
wikifeqh: تدوین_قواعد_فقهی