عین آن تخییل را حکمت کند
عین آن زهراب را شربت کند.
مولوی.
|| ( اصطلاح بدیع ) تصوروقوع نسبت و لاوقوع آن بدون تردد در قسمتی از استعاره. در جامع الصنایع گوید: تخییل آنست که لفظ مشترک مشتمل معانی آورده شود، چنانکه سیاق ترکیب بر یک معنی تام حاکی بود. و مراعات نظیر کرده آید. و بسبب طوق نظیر گمان بر معنی دوم رود. و آن معنی تام نباشد. و این صنعت نزدیک ایهام و خیال است. و فرق آنست که در خیال یک معنی که مجاز و مصطلح و لطیفه آمیز و یا ضرب المثل مراد باشد و بر معنی حقیقی خیال رود. و در ایهام هر دو معنی تام باشد، لکن یک قریب ، دوم بعید. و بعید بسبب سیاق ترکیب باشد. و مراد معنی بعید بود و اینجا همان یک معنی تام بود. الاّ آنکه بسبب طوق نظیر گمان بر معنی دوم رود. و ثابت نباشد و این صنعت در غایت دلاویزی است. مثاله شعر:کوکب ازنور ماه پاره از او
دف خورشید در حراره از او.
لفظ حراره دو معنی دارد، یکی گرمی ، دوم دف زدن معروف که در شادیها رسم باشد. و اینجا مراد معنی اول است. در همین معنی تام است ، ولکن بسبب ذکر دف ، گمان بر حراره میرود. و آن معنی تام نیست و بسبب طوق نظیر دلاویز است. مثال دیگر شعر :
صد گره طول صفش از مردم
لیک در عرض بیشتر زانجم.
لفظ عرض دو معنی دارد، یکی مناسب طول ، دوم لشکر. و این معنی دوم که تمامست مراد است وبمعنی اول که مناسب طول است مراد نیست. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || متوجه کردن تهمت را بسوی کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ). خَیَّل َعلیه تخییلاً و تخیّلاً و هو مصدر ثان شاذ؛ وجّه التهمة الیه. ( اقرب الموارد ) : و بر تعجیلی که از تسویل شیطان و تخییل بهتان رفته بود تأسفها خورد. ( سندبادنامه ص 153 ). || تفرس کردن در کسی خیر را. ( منتهی الارب ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || خیال نهادن بهر بچه ناقه تا گرگ از آن بترسد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || باران ناک شدن آسمان. ( تاج المصادربیهقی ). آماده باران گردیدن آسمان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رعد و برق زدن ابر و آماده باران شدن. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || خیال کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || بازاستادن و بددل شدن از قوم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ).