تخیل

/taxayyol/

مترادف تخیل: انگار، پندار، تصور، خیال، خیال پردازی، وهم، خیال پردازی کردن

متضاد تخیل: تفکر

برابر پارسی: پنداشت، انگارش، پندار، پنداشتن، گمان کردن

معنی انگلیسی:
fancy, fantasy, imagery, mind's eye, imagination, minds eye

لغت نامه دهخدا

تخیل. [ ت َ خ َی ْ ی ُ ] ( ع مص ) خیال بستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). صورت بستن چیزی مر کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).در خیال آوردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). کسی را خیال نمودن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( از اقرب الموارد ) : یکی را تخیل گویند، نخستین درجه که چیزها را بتواند دید و شنید. ( تاریخ بیهقی ).
گفتم که بر تخیل دل ، حسیه چه کرد
گفتا که پنج حاس نهاده ست پنج در.
ناصرخسرو ( دیوان ص 189 ).
و آلتهای حفظ وذکر و تخیل و توهم و تعقل و تذکر و تصور موجود کرد.( سندبادنامه ص 315 ). || به گمان افکندن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) : آتسز راتخیل کردند که وطواط از حال کمال الدین واقف بوده است. ( جهانگشای جوینی ). || متوجه کردن تهمت را بسوی کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || به فراست دریافتن در کسی خیر را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || تفرس خیر در کسی کردن. || اختیار کردن کسی را و تفرس خیر در او کردن. ( اقرب الموارد ). || سزاوار شدن آسمان به باریدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). آماده باریدن گردیدن آسمان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ابرناک شدن آسمان برای باران. ( آنندراج ). آشکار شدن ابر که دلائل باران در آن بود. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || تکبر کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || ( اصطلاح فلسفه ) نزد حکما ادراک حس مشترک است صور را. و نیز آن را به حرکت نفس در محسوسات ، بواسطه قوه متصرفه تعریف کرده اند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). حرکت نفس را در محسوسات تخیل و در معقولات تفکر میگویند. قطب الدین گوید: تخیل تجرید صورت منتزع از ماده بود، تجریدی بیشتر، چه خیال او را از ماده فرامیگیرد بر وجهی که محتاج نمیشود به وجود ماده بلکه چون ماده باطل میشود یا غایب شود صورت ثابت باشد در او ولکن غیرمجرد است از لواحق مادی ، و از این است که صور در خیال بر حسب صور محسوسه است از تقدیری و تکیفی و وضعی ، و هیچ فرق نیست میان ایشان الا عدم احتیاج به حضور ماده لاغیر. ( فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ). || ( اصطلاح بدیع ) نزدشعرا آنست که شاعر چیزی را در ذهن تخیل کند بسبب تعقل بعضی اوصاف آن که در آن صورت بندد و این را تصور نیز گویند. مثال شعر:بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

خیال آوردن، بکارانداختن خیال، پنداشتن گمان
۱- ( مصدر ) خیال بستن خیال کردن پنداشتن . ۲- ( اسم ) خیال پندار. جمع : تخیلات .

فرهنگ معین

(تَ خَ یُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) خیال کردن ، پنداشتن .

فرهنگ عمید

۱. به خیال آوردن، به کار انداختن خیال، پنداشتن، گمان کردن.
۲. (اسم ) پندار، گمان.

فرهنگستان زبان و ادب

{imagination} [روان شناسی] توانایی ذهنی ایجاد افکار و تصاویر در غیاب داده های حسی مستقیم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حاضر ساختن صورت چیزی در ذهن و یا پندار را تخیُّل می گویند و از تخیّل به معنای اوّل به مناسبت در باب صوم و حج سخن رفته است.
خارج کردن منی با قصد، به تخیّل صورتهای شهوت برانگیز از مصادیق استمناء به شمار رفته و موجب بطلان روزه و ثبوت کفاره خواهد بود. استمناء محرم با تخیل در حرمت استمناء بر مُحرم و موجب بودن آن برای کفاره، فرقی بین اسباب آن از قبیل ملاعبه و تخیل نیست. تخیل صور شهوت انگیز بنابر تصریح برخی، بر حرمت صرف تخیّل صور شهوت انگیز بدون قصد انزال، دلیلی وجود ندارد؛ هرچند ترک آن ـ به جهت بیم وقوع در گناه ـ بهتر است.

[ویکی فقه] تخیل (ابهام زدایی). تخیل ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تخیل (منطق)، از اصطلاحات علم منطق و به معنای برانگیخته شدن قوه خیال و به هیجان آمدن نفس• تخیل (فقه)، حاضر ساختن صورت چیزی در ذهن و یا پندار و دارای کاربرد در علم فقه
...

[ویکی فقه] تخیل (فقه). حاضر ساختن صورت چیزی در ذهن و یا پندار را تخیُّل می گویند و از تخیّل به معنای اوّل به مناسبت در باب صوم و حج سخن رفته است.
خارج کردن منی با قصد، به تخیّل صورتهای شهوت برانگیز از مصادیق استمناء به شمار رفته و موجب بطلان روزه و ثبوت کفاره خواهد بود.
استمناء محرم با تخیل
در حرمت استمناء بر مُحرم و موجب بودن آن برای کفاره، فرقی بین اسباب آن از قبیل ملاعبه و تخیل نیست.
تخیل صور شهوت انگیز
بنابر تصریح برخی، بر حرمت صرف تخیّل صور شهوت انگیز بدون قصد انزال، دلیلی وجود ندارد؛ هرچند ترک آن ـ به جهت بیم وقوع در گناه ـ بهتر است.



[ویکی فقه] تخیل (منطق). تخیل، از اصطلاحات علم منطق بوده و مفاد قضایای تخییلی یا مخیلات است و به معنای برانگیخته شدن قوه خیال و به هیجان آمدن نفس است.
تخیل گاهی ایجاد سرور و خوشحالی و گاهی ایجاد غم و اندوه می کند، گاهی کار مشکلی را آسان جلوه می دهد و گاهی چیزی را مشکل و محال می نمایاند، گاه به چیزی رغبت و گاه نفرت به وجود می آورد، گاه از چیزی می ترساند و گاه جسارت و شجاعت را سبب می شود، گاه چیزی را عزیز و شریف و گاه پست می نمایاند.قضایایی که آثارشان تخیّل است (مخیلات) در نفس آدمی قبض یا بسط، شوق یا نفرت و یا حالی از حالات ایجاد می کند. این گونه قضایا با این که یقین ایجاد نمی کند و تخییل در آنها جایگزین تصدیق شده است، تأثیری بس شگرف در ذهن دارند و هدف گوینده برانگیختن شنونده است تا از طریق تهییج برای مثال در وی ایجاد نفرت یا رغبت کند؛ مانند آنکه عسل را به صفرا یا قَی تشبیه کند تا دل از آن زده شود.
تأثیر تخیل در آدمی
وجه تأثیر تخیل در آدمی، آن است که در آن، نوعی محاکات نهفته است. محاکات، حکایت دروغین از واقع و صدور چیزی از چیزی است که صدورش از آن متوقع نیست؛ به همین سبب، نفس از آن تعجب می کند و این تعجب، سبب لذت می شود؛ مانند طوطی که ادای سخنگویان را در می آورد (حکایتی دروغین از انسان سخنگوست و به همین سبب نیز جالب و خوشایند است) یا فرد زشتی که ادای زیبارویان را در می آورد یا تصویری زیبا از طبیعت که نوعی حکایت از آن است و زیبایی اش را جلوه گر می سازد و به همین سبب بدان توجه می شود.

دانشنامه عمومی

تَخَیُل[ ۱] یا پِنداشت یا پِندارِش یا پِنداره روایتی است که در ذهن پردازش شده و غالباً با واقعیت تفاوت دارد.
نظریه ای وجود دارد که شروع تکامل انسان و چیرگی اش بر گونه های دیگر را به زمانی ارجاع می دهد که آدمی شروع به تخیل کردن نمود سند این که انسان نخستین دارای تخیل بوده است، دیوار نگاره های کشف شده از غارهایی است که انسان نخستین برای سکونت برگزیده بوده است. همچنین موجوداتی همچون اژدها و جن و پری و دیو و … که از دیرباز در داستان ها و افسانه هایی همچون شاهنامه یا در کتب مقدس آمده اند گواهان این همراهی کهن تخیل و آدمی می باشند. [ ۲]
افسانه های تخیلی افسانه هایی هستند که در آن از عناصر غیرواقعی و غیرعادی استفاده شده. داستان نویسان با استفاده از تخیل، داستان را به ابرمتن جذابی تبدیل می کنند تا خواننده جذب داستان شود. [ ۳]
تخیل و تجسم زیربنای اصلی و لازمهٔ خلق آثار هنری مختلف و نیز فراگیری دانش و علومی چون ریاضیات و هندسه و فیزیک و … نهایتاً دستیابی به دستاوردهای صنعتی و سنتی تکنولوژیک می باشند. [ ۴]
عکس تخیل

تخیل (فیلم). «تخیل» ( انگلیسی: Imagination ( film ) ) فیلمی در ژانر فانتزی است که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد.
عکس تخیل (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تخیّل (imagination)
روند آگاهانۀ پدید آمدن ایده ها یا تصاویر اشیا، رویدادها، رابطه ها، ویژگی ها، یا فرآیندها در ذهن. تخیل، ادراک (ادغام آگاهانۀ دریافت های حسی از اشیا و رویدادهای بیرونی) و حافظه (یادآوری ذهنی تجارب گذشته) در اصل فرآیندهای روانی مشابهی اند. این موضوع به ویژه هنگامی صادق است که محتوای آن ها تصاویر حسی باشد. روان شناسان گاه بین تخیل منفعل (بازساختی/ بازتولیدی) و تخیل فعال (سازنده یا خلاق) تمایز قائل اند. در تخیل انفعالی تصاویر ذهنی که در اصل با حواس درک شده اند، فراخوانده می شوند و در تخیل فعال، ذهن تصاویر ذهنی رخدادها یا اشیائی را ایجاد می کند که یا با واقعیات گذشته و حال ارتباطی ضعیف دارند یا اصلاً ارتباطی ندارند. در گذشته، اصطلاح تخیل را شامل فرآیندهای یادآوری (حافظه) و نیز خلق تصاویر ذهنی (تخیل) می دانستند. در تعریف دقیق تر، تخیل شامل حافظه نیست چرا که با تخیل چیزی جدید در ذهن شکل می گیرد اما به کمک حافظه صرفاً چیزی قدیمی، که پیش تر در ذهن یا عالم واقع وجود داشته است، به یاد آورده می شود. هنگامی که ادراک خیالی و واقعی هم زمان صورت گیرند، ممکن است ادراک خیالی با ادراک واقعی درآمیخته یا حتی با یکدیگر اشتباه شوند. نمونۀ عینی چنین پدیده ای جابه جاییِ حسی است؛ به این معنا که تحریک یک حس، ادراکی ایجاد می کند که در حالت عادی با تحریک حسی دیگر حاصل می شود. مثلاً وقتی که صدایی بلند به صورت نوری کورکننده درک می شود، یا برعکس. رویدادها و اشیایی که ظاهراً با حواس ادراک ولی در رؤیا دیده می شوند، نمونۀ افعال تخیلی اند که نه اثبات پذیرند و نه تکرارپذیر. در تمام این رخدادهای روانی، تخیل نقش ادراک را برعهده می گیرد. بارزترین نمونۀ این نوع آشفتگی ها (گم گشتگی)، توهماتی است که مبتلایان به اختلالات روانی شدید، مانند اسکیزوفرنی، به آن دچار می شوند. گاهی ممکن است کسی ادراکی واقعی را تخیلی بپندارد؛ این اتفاق نادر را می توان در شرایط آزمایشگاهی ایجاد کرد، همچون تحقیق معروفی که در آن از اشخاص خواسته می شود صحنه یا شیئی را روی پرده ای تصور کنند که البته این تصویر قبلاً بدون اطلاع آنان، به شکلی بسیار نامحسوس، روی پرده منعکس شده است. آزمودنی ها، تقریباً بدون استثنا، تصور می کنند که تصویر تابانده شده محصول تخیل خود آن هاست، حتی اگر آن تصویر کاملاً مطابق با تصویر تخیلی شان نباشد.

جدول کلمات

وهم

مترادف ها

imagination (اسم)
خیال، انگاشت، ابتکار، تصور، فانتزی، پنداره، تو هم، تخیل

specter (اسم)
شبح، روح، هم، وهم، تخیل، خیال و فکر

prolepsis (اسم)
تخیل، فرض قبلی، تقدیم یا تقدم امری، تمهید یا مقدمه

spectre (اسم)
هم، تخیل، خیال و فکر

فارسی به عربی

خیال

پیشنهاد کاربران

ایرانیست و از خُل ساخته شده
به من همراه باشید
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما
شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده اتش ( توافق شده شراره شود آإتش چون زبان یک پدیده توافقی می باشد )
...
[مشاهده متن کامل]

پس از آن جا که #شهر را اگر بروید بخوانید متوجه میشوید برای شور و تندی ناشی از آتش دیگر نمیتوانستند از واژه هایی که هر یک به یک نمادی توافق و استفاده شد بهره ببرند واژه حرارت از شرارت زاییده شد و به گرما ( اثر ناشی از تکاپو و جاری و ساری بودن ) اطلاق شد.
از نشانه های دیگر اینکه حرارت نمیتواند جر این باشد اینست که حُر دو واجی میباشد و دو واجی ها ریشه ایرانی دارند
نشانه دیگر اینست که واژه حریر را داریم که به نازکی اشاره دارد - نازکی چیزی که اثر مقابلش گرماست
نشانه دیگر اینست که واژه هِل / هلهله را داریم که از پِل / پِلپِل آمده و در پِلاپِل ( فلافل امروزی ) یعنی تند و گرم و اصلا خود فلفل همان پِلپِل بوده پس فهمیدیم هلهله از پلپله آمده و خود هِل از پِل یا فِل پس هریر میتواند همان هلیل باشد و باز از همینروست که واژه خلیل / خیلی /خیل / خُل میشود زیاد یا همان تند و برای همین هست که به کسی که زیاد میداند میگویند خُل شده ( یعنی از روی زیادی دانستن گیج شده ) ببینید چطوره زبان ساخته شده شگفت زده میشوید
امروزه به خیل گروه میگویند یعنی تعداد زیاد که باز هم گپ و گفت مرا می رساند
خیلی = زیاد
خیل = گروه
خیال = انچه در ما جمع شده ( انباشت فکری )
همچنین واژه خلاء که بسیاری خالی / مخیله / تخیل / اخلال ( مثلا میانه ) / تخیل / و خیالی که بدان پرداخته شد از همین خل ساخته شده اند
خیال پردازی یعنی زیاد پردازی ؛ جالب اینکه در زبان فارسی به فکر کردن - - > اندیشیدن گفته شده و اند ایش تن ( مانند اندیشه ) = ( اند = and نشانه ضریب بستن در زبان لاتین برابر واو = و در
زبان های ایرانی جهت ضریب بستن و شدت دادن ؛ حتی ضریب = and میشود ) خیلی ایش ( برابر ویش / wish / وست / خوست / خواست / بیش که نشانه ازدیاد و بیشتر خواستن را دارد ) => فکر کردن = اندیشیدن یعنی زیاد خواستن ؛ از طرفی واژه پند یا پندار را داریم که پند همان fan است . فن یا هوادار در پنکه نیز وجود دارد . در پنچر شدن و پنجره نیز وجود دارد که همگی به هوا اشاره دارند => پندار یعنی هواداشتن ؛ اینکه میگن هوا برت داشت یعنی فکر و خیال و هوا بسرت زد ؛ از همینرو همچنان در اشعار ایرانی در هوای تو بودن = ارزو و فکر تو را داشتن و همچنین در زبان کردی به ارزو هیوا گفته میشود که همان هوای فارسی است => خلا و شاخات بدست آمده از آن همانند مثال هایی که زده شد به دو چیز اشاره دارد
1 - هوا / فضا
2 - آرزو / خواست / بیشتر / خیلی / فکر کردن /اندیشیدن / پنداشتن و . . .
=> خالی = هوایی یعنی چیزی که درش هوا و باد است نه چیز دیگه ؛ امروزه واژه باد و بروت نشانه خالی بندی میباشد و همه اینها نشان دهند درستی گفتار بنده میباشد.

تخیل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
اشمارا eŝmārā ( سغدی )
🇮🇷 همتای پارسی: گمانبافی 🇮🇷
چیزی که واقعیت دارد اما فقط افراد خاصی میبینند.
خیالپَردازی، خیالپَردازی کَردَن
تخیل فراترازدانش است
تصور
تفکر با رویا
تصویری ست که آدمی نیز در پیشبرد آن نقش دارد. یعنی انتهایِ آن رویدادِ ذهنی را ما می سازیم. دقیقاً در مقابلِ خیال، که تصویری ست کلاً ناخودآگاه. پس گاهی خوش است و گاهی ناخوش. ازین رو واژه خیال پرداز به شخصی اطلاق می شود که به دنبال خیالی بزیید.
پنداره

بپرس