[ویکی فقه] محقق اردبیلی ، از جمله شخصیت هائی است که با خرد ورزی و تفکر به سراغ آیات قرآنی و روایات اهل بیت رفته است. او، با درایت کامل و اندیشه ناب خویش، به کند و کاو در این منابع می پردازد و بر آمده از آن را به عنوان دیدگاه خود بر می گزیند.
تجزی در اجتهاد ، یعنی توانایی استنباط بالفعل بعضی از احکام شرعی و ناتوانی نسبت به استنباط بعض دیگر می باشد.آقا ضیاء عراقی، در تعریف تجزی می نویسد :«هو ما یقتدر به علی استنباط بعض الاحکام الشرعیة و الوظائف الفعلیة العملیة لاکلها او جلها ».تجزی در اجتهاد آن است که شخص توان استنباط برخی از احکام شرعی و وظیفه های کنونی عملی را داشته باشد، نه تمام یا بیش تر مسائل را.کسانی که در اجتهاد، ملکه را دخیل می دانند، مجتهد مطلق نزد آنان کسی است که دارای ملکه مطلق و قدرت استنباط تمام احکام را داشته باشد و متجزی شخصی است که ملکه استنباط پاره ای از احکام را دارد. محقق اردبیلی، جزو کسانی است که علم و یا گمان برخاسته از ملکه استنباط را حجت می داند و رسیدن به اجتهاد را پس از پنجاه الی شصت سال تحصیلی، میسر می شمارد. با این حال، اجتهاد متجزی را که پیش از رسیدن به درجه کامل اجتهاد است، حجت و روا می شمارد.البته، اگر ملاک حجت بودن قول مجتهد را اجتهاد وی بدانیم، تفاوتی بین قول و ملکه اجتهاد و نبود آن نیست.کسانی که ملکه را در اجتهاد دخالت نداده اند، مانند گروهی از اصولیان شیعه و تمام اصولیان اهل سنت، ملاک را اجتهاد کنونی گرفته اند، با این تفاوت که برابر دیدگاه علمای شیعه، کسی که بیش تر احکام را استنباط کرده، مجتهد مطلق نامیده می شود، اما علمای سنت، مجتهد مطلق را کسی می دانند که تمام احکام را استنباط کرده باشد.غزالی، می نویسد : «اجتهاد نزد من از کارهایی نیست که در خور تجزی باشد، بلکه رواست.به عالمی که در پاره ای از احکام مجتهد است، و راه قیاس را می شناسد می تواند در هر مساله قیاس فتوا دهد، اگر چه در علم الحدیث ماهر نباشد مجتهد گفته شود...».وی، در ادامه سخن، سیره فقهاء را به استشهاد می گیرد و بیان می کند : «از مالک بن انس، موسس مذهب مالکی، چهل مساله پرسیده شد و او در پاسخ سی و شش مساله آن «نمی دانم» گفت، با این که مالک، بی گمان، فقیه بود و هیچ گونه شهدا در فقاهت و علم و دانش او نیست، زیرا پاسخ گوئی به مسائل باید بر اساس درایت و آگاهی باشد. »
تکیه بر ثقلین
کتاب زبدة البیان وی، حکایت از ژرف نگری فراوان او در آیات الهی و کتاب مجمع الفائده و البرهان وی، نشانه اندیشه وی در روایات معصومان است.او به ثقل اکبر و ثقل اصغر ، دو یادگار رسول خدا (صلی الله علیه وآله) چنگ زده و اندیشه ناب محمدی را به دست آورد.بر اساس این ژرف اندیشی و تکیه بر ثقلین بود که به دیدگاه های جدیدی دست یافت که دیگران به آن نرسیدند گاه، چنان روایتی را مورد توجه قرار می دهد و به گونه دقیق، آن را می شکافد و زوایای آن را روشن می کند و احکامی را از بیرون می آورد که مایه شگفتی است.
پیشینه
محقق اردبیلی ، درباره مقبوله عمر بن حنظله از این شیوه سود می برد و با تفکر در آن، احکام گوناگون و فایده های بزرگی را ارائه می دهد که از جمله آن ها دلالت مقبوله بر تجزی در اجتهاد است. وی، برای اثبات این دیدگاه، مشهوره ابی خدیجه را به کمک می گیرد.دیدگاه تجزی در اجتهاد، گر چه پیش از اردبیلی نیز پیشینه دارد، اما استدلال به مقبوله برای ثابت کردن تجزی، گویا از ویژگی های ایشان است.
اهمیت
...
تجزی در اجتهاد ، یعنی توانایی استنباط بالفعل بعضی از احکام شرعی و ناتوانی نسبت به استنباط بعض دیگر می باشد.آقا ضیاء عراقی، در تعریف تجزی می نویسد :«هو ما یقتدر به علی استنباط بعض الاحکام الشرعیة و الوظائف الفعلیة العملیة لاکلها او جلها ».تجزی در اجتهاد آن است که شخص توان استنباط برخی از احکام شرعی و وظیفه های کنونی عملی را داشته باشد، نه تمام یا بیش تر مسائل را.کسانی که در اجتهاد، ملکه را دخیل می دانند، مجتهد مطلق نزد آنان کسی است که دارای ملکه مطلق و قدرت استنباط تمام احکام را داشته باشد و متجزی شخصی است که ملکه استنباط پاره ای از احکام را دارد. محقق اردبیلی، جزو کسانی است که علم و یا گمان برخاسته از ملکه استنباط را حجت می داند و رسیدن به اجتهاد را پس از پنجاه الی شصت سال تحصیلی، میسر می شمارد. با این حال، اجتهاد متجزی را که پیش از رسیدن به درجه کامل اجتهاد است، حجت و روا می شمارد.البته، اگر ملاک حجت بودن قول مجتهد را اجتهاد وی بدانیم، تفاوتی بین قول و ملکه اجتهاد و نبود آن نیست.کسانی که ملکه را در اجتهاد دخالت نداده اند، مانند گروهی از اصولیان شیعه و تمام اصولیان اهل سنت، ملاک را اجتهاد کنونی گرفته اند، با این تفاوت که برابر دیدگاه علمای شیعه، کسی که بیش تر احکام را استنباط کرده، مجتهد مطلق نامیده می شود، اما علمای سنت، مجتهد مطلق را کسی می دانند که تمام احکام را استنباط کرده باشد.غزالی، می نویسد : «اجتهاد نزد من از کارهایی نیست که در خور تجزی باشد، بلکه رواست.به عالمی که در پاره ای از احکام مجتهد است، و راه قیاس را می شناسد می تواند در هر مساله قیاس فتوا دهد، اگر چه در علم الحدیث ماهر نباشد مجتهد گفته شود...».وی، در ادامه سخن، سیره فقهاء را به استشهاد می گیرد و بیان می کند : «از مالک بن انس، موسس مذهب مالکی، چهل مساله پرسیده شد و او در پاسخ سی و شش مساله آن «نمی دانم» گفت، با این که مالک، بی گمان، فقیه بود و هیچ گونه شهدا در فقاهت و علم و دانش او نیست، زیرا پاسخ گوئی به مسائل باید بر اساس درایت و آگاهی باشد. »
تکیه بر ثقلین
کتاب زبدة البیان وی، حکایت از ژرف نگری فراوان او در آیات الهی و کتاب مجمع الفائده و البرهان وی، نشانه اندیشه وی در روایات معصومان است.او به ثقل اکبر و ثقل اصغر ، دو یادگار رسول خدا (صلی الله علیه وآله) چنگ زده و اندیشه ناب محمدی را به دست آورد.بر اساس این ژرف اندیشی و تکیه بر ثقلین بود که به دیدگاه های جدیدی دست یافت که دیگران به آن نرسیدند گاه، چنان روایتی را مورد توجه قرار می دهد و به گونه دقیق، آن را می شکافد و زوایای آن را روشن می کند و احکامی را از بیرون می آورد که مایه شگفتی است.
پیشینه
محقق اردبیلی ، درباره مقبوله عمر بن حنظله از این شیوه سود می برد و با تفکر در آن، احکام گوناگون و فایده های بزرگی را ارائه می دهد که از جمله آن ها دلالت مقبوله بر تجزی در اجتهاد است. وی، برای اثبات این دیدگاه، مشهوره ابی خدیجه را به کمک می گیرد.دیدگاه تجزی در اجتهاد، گر چه پیش از اردبیلی نیز پیشینه دارد، اما استدلال به مقبوله برای ثابت کردن تجزی، گویا از ویژگی های ایشان است.
اهمیت
...
wikifeqh: تجزی_در_اجتهاد_در_نظر_محقق_اردبیلی