[ویکی فقه] تبری از رهبران شرک (قرآن). مؤمنان باید از رهبران شرک تبری بجویند، چرا که نتیجه آن حسرت و ندامت در آخرت می شود.
حسرت و ندامت از اعمال در آخرت، نتیجه عدم تبری از رهبران شرک و بت پرستی می باشد:وقال الذین اتبعوا لو ان لنا کرة فنتبرا منهم کما تبرءوا منا کذلک یریهم الله اعمــلهم حسرت علیهم و ما هم بخـرجین من النار.و (در این هنگام) پیروان می گویند: «کاش بار دیگر به دنیا بر می گشتیم، تا از آنها (پیشوایان گمراه) بیزاری جوییم، آن چنان که آنان (امروز) از ما بیزاری جستند! (آری،) خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرت زایی به آنان نشان می دهد و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد! کوتاه سخن اینکه عشق و علاقه افراد با ایمان نسبت به خدا از عشق و علاقه بت پرستان به معبودهای پنداریشان ریشه دارتر و عمیق تر و شدیدتر است. چرا چنین نباشد آیا کسی که واقعیتی را دریافته و به آن عشق می ورزد با کسی که گرفتار خرافه و تخیل است می تواند یکسان باشد؟ عشق مؤمنان از عقل و علم و معرفت سرچشمه می گیرد اما عشق کافران از جهل و خرافه و خیال!. و باز به همین دلیل عشق نخست به هیچ وجه متزلزل نمی گردد ولی عشق مشرکان ثبات و دوامی ندارد. لذا در خداوند در قرآن می فرماید: این ظالمان هنگامی که عذاب الهی را مشاهده می کنند و می دانند که تمام قدرت ها به دست خدا است و او دارای مجازات شدید است، در آن هنگام متوجه زشتی اعمال خود و بدی عاقبت کارشان می شوند و اعتراف می کنند که انسان های منحرفی بوده اند (و لو یری الذین ظلموا اذ یرون العذاب ان القوة لله جمیعا و ان الله شدید العذاب). در این هنگام پرده های جهل و غرور و غفلت از مقابل چشمانشان کنار می رود و به اشتباه خود پی می برند، ولی از آنجا که هیچ تکیه گاه و پناه گاهی ندارند از شدت بیچارگی بی اختیار دست به دامن معبودان و رهبران خود می زنند اما، در این هنگام رهبران گمراه آنها دست رد به سینه آنان می کوبند و از پیروان خود تبری می جویند (اذ تبرا الذین اتبعوا من الذین اتبعوا). و در همین حال عذاب الهی را با چشم خود می بینند و دستشان از همه جا کوتاه می شود (و راوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب). بدیهی است منظور از معبودها در اینجا بتهای سنگی و چوبی نیستند، بلکه انسان های جبار و خودکامه و شیاطینی هستند که این مشرکان، خود را دربست در اختیارشان گذاردند، و تسلیم بی قید و شرط در مقابل آنها شدند. اما این پیروان گمراه که بی وفایی معبودان خود را چنین آشکارا می بینند برای تسلی دل خویشتن می گویند: ای کاش ما بار دیگر به دنیا باز می گشتیم تا از آنها تبری جوییم، همانگونه که آنها امروز از ما تبری جستند! (و قال الذین اتبعوا لو ان لنا کرة فنتبرا منهم کما تبرؤا منا). اما چه سود که کار از کار گذشته و بازگشتی بسوی دنیا نیست. و در پایان آیه می فرماید آری، این چنین خداوند اعمالشان را به صورت مایه حسرت به آنها نشان می دهد (کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم). و آنها هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد (و ما هم بخارجین من النار). آری آنها جز اینکه حسرت بخورند چه می توانند انجام دهند. حسرت بر اموالی که فراهم کردند، و بهره آن را دیگران بردند، حسرت بر امکانات فوق العاده ای که برای رستگاری و نجات در اختیار داشتند و از دست دادند، حسرت بر عبادت معبودانی بی عرضه و بی ارزش بجای عبادت خداوند قادر متعال. اما حسرتی بیهوده، چرا که نه موقع عمل است و نه جای جبران، بلکه تنها هنگام مجازات است و دیدن نتیجه اعمال!
حسرت و ندامت از اعمال در آخرت، نتیجه عدم تبری از رهبران شرک و بت پرستی می باشد:وقال الذین اتبعوا لو ان لنا کرة فنتبرا منهم کما تبرءوا منا کذلک یریهم الله اعمــلهم حسرت علیهم و ما هم بخـرجین من النار.و (در این هنگام) پیروان می گویند: «کاش بار دیگر به دنیا بر می گشتیم، تا از آنها (پیشوایان گمراه) بیزاری جوییم، آن چنان که آنان (امروز) از ما بیزاری جستند! (آری،) خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرت زایی به آنان نشان می دهد و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد! کوتاه سخن اینکه عشق و علاقه افراد با ایمان نسبت به خدا از عشق و علاقه بت پرستان به معبودهای پنداریشان ریشه دارتر و عمیق تر و شدیدتر است. چرا چنین نباشد آیا کسی که واقعیتی را دریافته و به آن عشق می ورزد با کسی که گرفتار خرافه و تخیل است می تواند یکسان باشد؟ عشق مؤمنان از عقل و علم و معرفت سرچشمه می گیرد اما عشق کافران از جهل و خرافه و خیال!. و باز به همین دلیل عشق نخست به هیچ وجه متزلزل نمی گردد ولی عشق مشرکان ثبات و دوامی ندارد. لذا در خداوند در قرآن می فرماید: این ظالمان هنگامی که عذاب الهی را مشاهده می کنند و می دانند که تمام قدرت ها به دست خدا است و او دارای مجازات شدید است، در آن هنگام متوجه زشتی اعمال خود و بدی عاقبت کارشان می شوند و اعتراف می کنند که انسان های منحرفی بوده اند (و لو یری الذین ظلموا اذ یرون العذاب ان القوة لله جمیعا و ان الله شدید العذاب). در این هنگام پرده های جهل و غرور و غفلت از مقابل چشمانشان کنار می رود و به اشتباه خود پی می برند، ولی از آنجا که هیچ تکیه گاه و پناه گاهی ندارند از شدت بیچارگی بی اختیار دست به دامن معبودان و رهبران خود می زنند اما، در این هنگام رهبران گمراه آنها دست رد به سینه آنان می کوبند و از پیروان خود تبری می جویند (اذ تبرا الذین اتبعوا من الذین اتبعوا). و در همین حال عذاب الهی را با چشم خود می بینند و دستشان از همه جا کوتاه می شود (و راوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب). بدیهی است منظور از معبودها در اینجا بتهای سنگی و چوبی نیستند، بلکه انسان های جبار و خودکامه و شیاطینی هستند که این مشرکان، خود را دربست در اختیارشان گذاردند، و تسلیم بی قید و شرط در مقابل آنها شدند. اما این پیروان گمراه که بی وفایی معبودان خود را چنین آشکارا می بینند برای تسلی دل خویشتن می گویند: ای کاش ما بار دیگر به دنیا باز می گشتیم تا از آنها تبری جوییم، همانگونه که آنها امروز از ما تبری جستند! (و قال الذین اتبعوا لو ان لنا کرة فنتبرا منهم کما تبرؤا منا). اما چه سود که کار از کار گذشته و بازگشتی بسوی دنیا نیست. و در پایان آیه می فرماید آری، این چنین خداوند اعمالشان را به صورت مایه حسرت به آنها نشان می دهد (کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم). و آنها هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد (و ما هم بخارجین من النار). آری آنها جز اینکه حسرت بخورند چه می توانند انجام دهند. حسرت بر اموالی که فراهم کردند، و بهره آن را دیگران بردند، حسرت بر امکانات فوق العاده ای که برای رستگاری و نجات در اختیار داشتند و از دست دادند، حسرت بر عبادت معبودانی بی عرضه و بی ارزش بجای عبادت خداوند قادر متعال. اما حسرتی بیهوده، چرا که نه موقع عمل است و نه جای جبران، بلکه تنها هنگام مجازات است و دیدن نتیجه اعمال!
wikifeqh: تبری_از_رهبران_شرک_(قرآن)