تبانی

/tabAni/

مترادف تبانی: توطئه، دسیسه، توطئه گری، دسیسه چینی، ساخت وپاخت، توافق پنهانی، هم دستی

برابر پارسی: نهان پیمانی، ساخت و پاخت، سازش

معنی انگلیسی:
collusion, complicity, connivance, conspiracy, fix, plot, scheme, setup

لغت نامه دهخدا

تبانی. [ ت َ ] ( مص ) با یکدیگر قراری نهادن ، و بیشتر تبانی علیه ثالثی است. مواضعه نهانی پیمان بستن. این کلمه برساخته از ماده «ب ن ی » است و در فرهنگهای عربی استعمال نشده. در نشریه دانشکده ادبیات تبریز آمده : تبانی با یکدیگر قرار گذاشتن از کلمات مجعول است و در کتب لغت موجود نیست. ( شماره دوم از سال اول نشریه دانشکده ادبیات تبریز ).

تبانی. [ ت ُب ْ با ] ( ع اِ ) منسوب به تبان ، شلوار کوتاهی که ملاحان پوشند. ( انساب سمعانی ورق 103 ).

تبانی. [ ت َب ْ با] ( ص نسبی ) منسوب به تبانة. رجوع بهمین کلمه شود.

تبانی. [ ت ُ] ( ص نسبی ) منسوب به تُبان. رجوع بهمین کلمه شود.

تبانی. [ ت َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 144هزارگزی جنوب میناب و بر سر راه مالرو جاسک به میناب واقع است و40 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

تبانی. [ ت َب ْ با] ( اِخ ) ابوالعباس تبانی. رجوع به ابوالعباس شود.

تبانی. [ ت َب ْ با] ( اِخ ) ابوالصادق تبانی. رجوع به ابوالصادق شود.

تبانی. [ ت َب ْ با] ( اِخ ) ابوالصالح تبانی. رجوع به ابوالصالح شود.

تبانی. [ ت َب ْ با ] ( اِخ ) ابوبشر تبانی از سلسله تبانیان است. رجوع به تبانیان شود.

تبانی. [ ت َب ْ با ]( اِخ ) ابوطاهر تبانی که از اعیان قضات دوره سلطان مسعود غزنوی بود :... و قاضی بوطاهر تبانی را که از اعیان قضات است ، برسولی نامزد کرده می آید تا بدان دیار کریم حرسهااﷲ آید و عهدها تازه کرده شود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 77 ). رجوع به ابوطاهر شود.

تبانی. [ ت ِ / ت َب ْ با ]( اِخ ) تمام بن غالب بن عمروبن بناء موسی قرطبی مکنی به ابوغالب و ابن التبانی ، لغوی کوفی مالکی است ، و در 436 هَ. ق. درگذشت. او راست : «اخبار تهامة» و «تلقیح العین » در لغت و «شرح فصیح ثعلب » و «فتح العین علی کتاب العین » و «المواعب ». ( هدیة العارفین ج 1 ص 245 ).

تبانی. [ ت َب ْ با ] ( اِخ ) جلال الدین رسولابن احمدبن یوسف که در سال 792 هَ. ق. درگذشته است. او راست : حاشیه ای بر ایضاح ابن حاجب. ( کشف الظنون در عنوان المفصل زمخشری ).

تبانی. [ ت َ ] ( اِخ ) حسین بن احمدبن علی بن محمدالتبانی مکنی به ابوعبداﷲ. وی از ابوالفتح احمدبن الحسن بن سهل... البصری الواعظ و ابوالحسن علی بن احمدبن عبدالرحمن العزال و ابومحمدبن السقا و غیرهم حدیث کرد و از وی ابوالبرکات ابراهیم بن محمدبن خلف الحماری روایت کرده است. ( انساب سمعانی ورق 103 الف ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

باهم ساختن، باهم سازش کردن وهمدست شدن
۱-( مصدر ) با یکدیگر قراری نهادن نهانی پیمان بستن ( بیشتر تبانی ضد شخص ثالثی است . ) ۲- ( اسم ) مواضعه . توضیح این کلمه در لغت عرب نیست و آنرا فارسی زبانان از(( ب ن ی ) ) ساخته اند.
موسی بن حفص بن نوح بن محمد بن موسی التبانی الکسی مکنی به ابو هارون که برای کسب علم به حجاز و عراق رفت

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) با یکدیگر هم دست شدن برای انجام کاری .

فرهنگ عمید

با هم سازش کردن و هم دست شدن برای اقدام به امری.

فرهنگستان زبان و ادب

{collusion} [اقتصاد] هماهنگی و همکاری پنهان و غیرقانونی دو یا چند فرد برای فریب دیگری یا دیگران یا تضییع حقوق آنان
{fix} [ورزش] تعیین نتیجۀ مسابقه به نفع یکی از دو طرف ازطریق همدستی با یک یا چند تن از شرکت کنندگان در مسابقه یا یکی از داوران
[ورزش] ← تبانی در مسابقه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تبانی قرار پنهانی دو نفر علیه فرد سوم را گویند.از تبانی به مناسبت در بابهایی چون تجارت و شفعه سخن رفته است.
حکم تبانی محکوم به حکم امری است که بر آن تبانی شده است. اگر مورد تبانی امری حرام باشد تبانی نیز حرام خواهد بود و اگر مشروع باشد، جایز است.
مصداق تبانی حرام
از مصادیق تبانی حرام نجش در معامله است؛ بدین معنا که فردی بدون آنکه قصد خرید داشته باشد براساس تبانی قبلی با فروشنده، برای کالا ی عرضه شده قیمت بالایی پیشنهاد می کند تا دیگری بشنود و آن را با بهای بیشتر بخرد.
مصداق تبانی جایز
از موارد جواز تبانی این است که کسی برای ایجاد مانع از اعمال حق شفعه از سوی شفیع با تبانی قبلی مال شریک را با قیمت بیشتری می خرد و فروشنده پس از دریافت بعض ثمن، باقی مانده را ابراء می کند. در این فرض اگر شفیع بخواهد عقد را فسخ کند باید قیمت کامل ذکر شده در عقد را به خریدار بپردازد.

دانشنامه آزاد فارسی

تبانی (conspiracy)
در حقوق، به معنای توافق میان دو یا چند نفر برای انجام عملی غیرقانونی. این جرم در حقوق عرفی ممکن است توافق در کلاهبرداری، افساد اخلاق عمومی، یا جریحه دار کردن عفت و عصمت عمومی را شامل شود. تبانی میان زن و شوهر، در صورت فقدان مشارکت شخص ثالث تحقّق پیدا نمی کند.

مترادف ها

collusion (اسم)
سازش، تبانی، ساخت وپاخت، هم نیرنگ، بست و بند

cahoot (اسم)
شرکت، همدم، تبانی

فارسی به عربی

تواطو

پیشنهاد کاربران

تَبانی: ساخت - وپاخت، زدوبند، دست - بەیکی کردن، زمینەسازی
همفکری در جهت منفی
دست به یکی کردن /شدن ( در کنار برابرهای �ساخت و پاخت� و �همدستی� یاد شده در بالا )
برابر پیشنهادی �سازش�در بالا را می توان با چشم پوشی درخور بکار گرفت.
گاوبندی
هر توافق پنهانی بین دو یا چند نفرشخص حقیقی یا حقوقی برای تضییع حقوق شخص یا اشخاص ثالث حقیقی یا حقوقی چه به این صورت که این اشخاص ثالت مشخص ، معلوم ، معین باشند یا نباشند
مَواضعه کردن، پیمان نهانی بستن، دست های پشت پرده، دسیسه، ساخت و پاخت، دست به یکی کردن، همدستی، گاوبندی، زدوبند!

بپرس