نجش

لغت نامه دهخدا

نجش. [ ن َ ] ( ع مص ) موافقت کردن بایع را در مدح مبیع وقت فروختن وی آن را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از المنجد ). || چیزی را از چیزی به زیادت بها خواستن تا دیگری درافتد. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). پنهان کردن قصد خود را و افزون نمودن بهای کالایی را برای فروختن بلکه تا دیگری را بفریبد و به وی فروشد، و هم چنین است در نکاح و جز آن. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بی رغبت به خرید کالائی بر قیمت آن افزودن. ( از تعریفات ). گران خواستن متاعی را به دروغ تا دیگری فریب خورده به آن قیمت بخرد. || خریدار را از چیزی مایل کردن به طرف غیر آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || برانگیختن شکار را. ( از ناظم الاطباء )( منتهی الارب ) ( آنندراج ). برانگیختن و رماندن شکار را از جائی به جائی. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). صید برانگیختن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بازکاویدن از چیزی و برانگیختن آن. ( از المنجد ) ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). بازکاویدن چیزی را. ( ناظم الاطباء ). بحث کردن از چیزی. ( از اقرب الموارد ). || گرد آوردن ستور پریشان شده را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). بعد از تفرق ، گرد آوردن شتران را. ( از اقرب الموارد ). گرد کردن شتر. ( تاج المصادر بیهقی ). جمع کردن بعد از تفرق. و الاسم نَجَش. ( ازالمنجد ). || پراکندن سخن را. ( از اقرب الموارد ). اذاعه حدیث ( المنجد ). || بیرون آوردن خواستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). استخراج. ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). || روان گردانیدن. ( منتهی الارب ). || روان گردیدن. ( آنندراج ). || شتاب رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). به شتاب رفتن. ( از ناظم الاطباء ). شتاب کردن. ( از اقرب الموارد ) ( ازالمنجد ). نجاشة. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || برافروختن آتش را.( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

نجش.[ ن َ ج َ ] ( ع اِمص ) اسم است نَجْش را. ( از المنجد ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به نَجْش شود.

فرهنگ فارسی

اسم است نجش را

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نجش به این معناست که شخص بدون قصد خریدن قیمت متاع را زیاد کند تا دیگری بشنود و آن را به مبلغ بیشتری بخرد.
در لغت به فتح نون و جیم یا به سکون جیم به برانگیختن شکار گفته می شود، «تنفیر الوحش».

معنای اصطلاحی نجش
در اصطلاح این است که شخص بدون قصد خریدن قیمت متاع را زیاد کند تا دیگری بشنود و آن را به مبلغ بیشتری بخرد، خواه قبلاً با بایع تبانی و توافق نموده باشد و خواه ننموده باشد. یا بر اثر توافق قبلی با بایع متاع را به منظور تبلیغ، ستایش و تعریف کند.
و به عبارت دیگر نجش این است که شخص ثمن را زیاد کند نه از جهت میل و رغبت خود در خریدن آن بلکه برای افزودن رغبت دیگری و فریب خوردن وی.

حکم نجش
مشهور بین امامیه آن است که نجش فی الجمله حرام است بلکه برخی دعوی اجماع کرده اند.
نجش در نظر شافعی چنان که از کتاب الام و مغنی المحتاج استفاده می شود حرام است.
و همچنین ابن قدامه در کتاب المغنی آن را منهی عنه و حرام دانسته است.
و در کتاب الهدایه (فقه حنفی) آن را مکروه معرفی کرده است.

دلیل حکم نجش
...

پیشنهاد کاربران

بپرس