فردوسی در داستان قیام کاوه آهنگر بر علیه ضحاک ماردوش به کُردها اشاره می کند. هنگامی که ضحاک ماردوش برای آرام کردن مارهای روی دوشهایش به پیروی از اهریمن دستور داد تا هر روز دو جوان ایرانی را بکشند و مغزسرهایشان را طعمه مارها کنند، در این هنگام دو آشپز ایرانی به نام های ارمایل و گرمایل به زیرکی خود را به دربار رساندند و در آشپزخانه ضحاک مشغول کار شدند. این دو نفر هر روز یکی از دو جوان را که رشید تر از دیگری بود رها می کردند و مغز سر دومی را با مغز سر گوسفندی می آمیختند و طعمه مارها می کردند. تا دست کم یکی از دو نفر را نجات داده باشند. جوان رشید رهایی یافته به کوه ها پناه می برد و در آن جا چوپانی پیشه می کرد و پنهانی روزگار می گذرانید. فردوسی سپس می گوید:
یعنی از افزایش نسل این جوانان نژاده و رشید، جمعیت «کُرد» پدید آمد. [ ۱] [ ۲] [ ۳] فردوسی از زبان کاوه آهنگر هنگام قیامش علیه ضحاک می گوید:
تنها حضور کُردها در شاهنامه فردوسی در داستان کاوه آهنگر و ضحاک است که بعد از قیام کاوه آهنگر و پیروزی در برابر ضحاک، فردوسی نژاد «کُرد» را از کاوه آهنگر می داند[ نیازمند منبع] که عمدهٔ این نژاد ساکن کوهستان های غرب ایران شدند و با ازدیاد جمعیتشان متحد شدند و ضحاک را سرنگون کردند. [ ۱] [ ۳] [ ۴]
منطقه امروزی کردستان عراق در دوران باستان بخشی از امپراتوری آشور را تشکیل می داد. آشور بانیپال در سال ۶۳۳ پ م در گذشت. هوخشتره شاه ماد در حمایت از بابل به آشور اعلان جنگ داد. هوخشتره در سال ۶۱۴ پ م از کوه های زاگرس گذشت و ضمن تسخیر آبادی های آشوری سر راه، شهر آشور پایتخت دولت آشور را در محاصره گرفت. پس از سقوط شهر آشور، نبوپلسر پادشاه بابل به دیدار هوخشتره آمد و در آنجا پیمان دوستی ایران و بابل تجدید شد. در سال ۶۱۳ پ م شاه آشور در نینوا بود و این شهر نیز در سال ۶۱۲ پ م تسخیر شد. نبوپلسر رهبر بابلی ها به همکاری با ماد روی آورد.
در دوره های بعدی و پس از یاری هارپاگ وزیر آستیاگ به کوروش بزرگ و سقوط پادشاهیِ ایرانی ماد این سرزمین بخشی از حکومت های هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی گشت.
برای نمونه در زمان هخامنشی آتروپاتن سردار ایرانی ساتراپ این سرزمین بود که پس از حمله اسکندر و صلح و توافق با او همچنان بر قسمتی از سرزمین کردستان که بعدها به آتروپاتنکان یا همان آذربایجان کنونی نام گرفت، حکمرانی داشت و در امور داخلی خود کاملاً مستقل عمل می نمود.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفیعنی از افزایش نسل این جوانان نژاده و رشید، جمعیت «کُرد» پدید آمد. [ ۱] [ ۲] [ ۳] فردوسی از زبان کاوه آهنگر هنگام قیامش علیه ضحاک می گوید:
تنها حضور کُردها در شاهنامه فردوسی در داستان کاوه آهنگر و ضحاک است که بعد از قیام کاوه آهنگر و پیروزی در برابر ضحاک، فردوسی نژاد «کُرد» را از کاوه آهنگر می داند[ نیازمند منبع] که عمدهٔ این نژاد ساکن کوهستان های غرب ایران شدند و با ازدیاد جمعیتشان متحد شدند و ضحاک را سرنگون کردند. [ ۱] [ ۳] [ ۴]
منطقه امروزی کردستان عراق در دوران باستان بخشی از امپراتوری آشور را تشکیل می داد. آشور بانیپال در سال ۶۳۳ پ م در گذشت. هوخشتره شاه ماد در حمایت از بابل به آشور اعلان جنگ داد. هوخشتره در سال ۶۱۴ پ م از کوه های زاگرس گذشت و ضمن تسخیر آبادی های آشوری سر راه، شهر آشور پایتخت دولت آشور را در محاصره گرفت. پس از سقوط شهر آشور، نبوپلسر پادشاه بابل به دیدار هوخشتره آمد و در آنجا پیمان دوستی ایران و بابل تجدید شد. در سال ۶۱۳ پ م شاه آشور در نینوا بود و این شهر نیز در سال ۶۱۲ پ م تسخیر شد. نبوپلسر رهبر بابلی ها به همکاری با ماد روی آورد.
در دوره های بعدی و پس از یاری هارپاگ وزیر آستیاگ به کوروش بزرگ و سقوط پادشاهیِ ایرانی ماد این سرزمین بخشی از حکومت های هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی گشت.
برای نمونه در زمان هخامنشی آتروپاتن سردار ایرانی ساتراپ این سرزمین بود که پس از حمله اسکندر و صلح و توافق با او همچنان بر قسمتی از سرزمین کردستان که بعدها به آتروپاتنکان یا همان آذربایجان کنونی نام گرفت، حکمرانی داشت و در امور داخلی خود کاملاً مستقل عمل می نمود.
wiki: تاریخ مردم کرد