شکل گیری سوئد مدرن از اتحاد کالمار در ۱۳۹۷ آغاز شد و تا زمان شاه گوستاف اول سوئد که کشور را در سده ۱۶ متحد نمود ادامه یافت. در سده ۱۷ سوئد سرزمین های خود را گسترش داد؛ و امپراتوری سوئد را به وجود آورد. بسیاری از این سرزمین های فتح شده به ناچار در طول سده ۱۸ پس داده شدند. در اوایل سده ۱۹ فنلاند و مناطق باقی مانده در خارج از شبه جزیره اسکاندیناوی از دست رفتند. پس از آخرین جنگ در سال ۱۸۱۴، سوئد به یک اتحاد شخصی با نروژ وارد شد که تا سال ۱۹۰۵ به ادامه داشت. از سال ۱۸۱۴، سوئد در صلح بوده و در زمان صلح سیاست خارجی غیرمتعهد و در زمان جنگ سیاست بی طرفی در پیش گرفت. [ ۱]
سوئد، مانند کشور همجوارش نروژ، دارای سنگ نگاره های بسیاری در سراسر کشور است، بیشترین تمرکز این سنگ نگاره ها در استان بوهوسلان، اطراف گملبی و وستویک در شهرهای شمالی کالمار می باشد. نخستین سنگ نگاره ها با قدمتی بیش از ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد، در استان یمتلاند یافت می شوند. [ ۲] آن ها حیوانات وحشی مانند گوزن، خرس و فک را به تصویر کشیده اند. دوره ۲۳۰۰–۵۰۰ پیش از میلاد دوره فشرده ای از کنده کاری روی سنگ بوده با نقش هایی با موضوع کشاورزی، جنگ، کشتی، حیوانات اهلی، و غیره.
جستار اصلی: تاریخ سوئد ( ۸۰۰ - ۱۵۰۰ )
برای قرن ها، سوئدی ها به بازرگانانی مشهور بودند که داد و ستدی گسترده دارند. در طول سده های ۱۱ و ۱۲ سوئد رفته رفته یک پادشاهی مسیحی یکپارچه گردید که بعدها شامل فنلاند نیز شد. تا سال ۱۰۶۰ پادشاهان اوپسالا به جز بر بخش هایی از کرانه جنوبی و باختری، که تا سده ۱۷ تحت حکومت دانمارک بود، بر بیشتر بخش های سوئد امروزی حکومت می کردند. پس از یک سده جنگ های داخلی خانواده سلطنتی جدیدی پدید آمد که پادشاهی را به سود اشراف و نجبا تقویت کرده و به آن ها امتیازاتی مانند معافیت از مالیات در ازای خدمت نظامی دادند، فنلاند گرفته شد. سوئد هرگز به حال یک سیستم فئودالی توسعه یافته در نیامد، و دهقانانش هیچگاه در حد رعیت تنزل نیافتند.
وایکینگ ها از سوئد به روسیه سفر کردند. سرزمین روسیه بزرگ بود و رودخانه های قابل کشتیرانی فراوان آن چشم انداز خوبی برای داد و ستد و البته گاهگاهی چپاول، ارائه می داد. در طول سده نهم میلادی، شهرک های اسکاندیناوی بزرگی در خاور دریای بالتیک ساخته شدند.
گذار از بت پرستی نورس به مسیحیت روندی پیچیده، آهسته و گاه خشونت آمیز بود ( معبد اوپسالا را ببینید ) . به سبب تماس اسکاندیناوی ها با ساکسون ها در دانلا ( Danelaw ) انگلستان نخستین منبع اصلی نفوذ دینی بود. راهبان مبلغ ایرلندی نیز در این میان نقش داشتند. به رغم تلاش آنسگار ( Ansgar ) ، نفوذ آلمان در آغاز کمتر آشکار بود اما کم کم، به ویژه پس از گرفته شدن انگلستان توسط نورمن ها، به عنوان نیروی مذهبی غالب در منطقه پدیدارشد. با وجود روابط نزدیک بین سوئد و اشراف روسیه ( نگاه کنید به روس ) ، هیچ مدرکی از تأثیر ارتدوکس، احتمالاً به خاطر مشکل زبان، وجود ندارد.
سوئد، مانند کشور همجوارش نروژ، دارای سنگ نگاره های بسیاری در سراسر کشور است، بیشترین تمرکز این سنگ نگاره ها در استان بوهوسلان، اطراف گملبی و وستویک در شهرهای شمالی کالمار می باشد. نخستین سنگ نگاره ها با قدمتی بیش از ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد، در استان یمتلاند یافت می شوند. [ ۲] آن ها حیوانات وحشی مانند گوزن، خرس و فک را به تصویر کشیده اند. دوره ۲۳۰۰–۵۰۰ پیش از میلاد دوره فشرده ای از کنده کاری روی سنگ بوده با نقش هایی با موضوع کشاورزی، جنگ، کشتی، حیوانات اهلی، و غیره.
جستار اصلی: تاریخ سوئد ( ۸۰۰ - ۱۵۰۰ )
برای قرن ها، سوئدی ها به بازرگانانی مشهور بودند که داد و ستدی گسترده دارند. در طول سده های ۱۱ و ۱۲ سوئد رفته رفته یک پادشاهی مسیحی یکپارچه گردید که بعدها شامل فنلاند نیز شد. تا سال ۱۰۶۰ پادشاهان اوپسالا به جز بر بخش هایی از کرانه جنوبی و باختری، که تا سده ۱۷ تحت حکومت دانمارک بود، بر بیشتر بخش های سوئد امروزی حکومت می کردند. پس از یک سده جنگ های داخلی خانواده سلطنتی جدیدی پدید آمد که پادشاهی را به سود اشراف و نجبا تقویت کرده و به آن ها امتیازاتی مانند معافیت از مالیات در ازای خدمت نظامی دادند، فنلاند گرفته شد. سوئد هرگز به حال یک سیستم فئودالی توسعه یافته در نیامد، و دهقانانش هیچگاه در حد رعیت تنزل نیافتند.
وایکینگ ها از سوئد به روسیه سفر کردند. سرزمین روسیه بزرگ بود و رودخانه های قابل کشتیرانی فراوان آن چشم انداز خوبی برای داد و ستد و البته گاهگاهی چپاول، ارائه می داد. در طول سده نهم میلادی، شهرک های اسکاندیناوی بزرگی در خاور دریای بالتیک ساخته شدند.
گذار از بت پرستی نورس به مسیحیت روندی پیچیده، آهسته و گاه خشونت آمیز بود ( معبد اوپسالا را ببینید ) . به سبب تماس اسکاندیناوی ها با ساکسون ها در دانلا ( Danelaw ) انگلستان نخستین منبع اصلی نفوذ دینی بود. راهبان مبلغ ایرلندی نیز در این میان نقش داشتند. به رغم تلاش آنسگار ( Ansgar ) ، نفوذ آلمان در آغاز کمتر آشکار بود اما کم کم، به ویژه پس از گرفته شدن انگلستان توسط نورمن ها، به عنوان نیروی مذهبی غالب در منطقه پدیدارشد. با وجود روابط نزدیک بین سوئد و اشراف روسیه ( نگاه کنید به روس ) ، هیچ مدرکی از تأثیر ارتدوکس، احتمالاً به خاطر مشکل زبان، وجود ندارد.
wiki: تاریخ سوئد
تاریخ سوئد (۱۶۱۱ ۱۶۴۸). در سده ۱۷ با آنکه جمعیت سوئد تنها کمی بیش از ۱ میلیون نفر بود، پس از پیروزی در جنگ در برابر اتحاد دانمارک - نروژ، امپراتوری مقدس روم، روسیه، و کشورهای همسود لهستان - لیتوانی نفوذ خارجی بیشتری یافت. نقش سوئد در طول جنگ سی ساله به فرماندهی گوستاو آدولف به موازنهٔ سیاسی و همچنین مذهبی قدرت در اروپا کمک کرد.
در تاریخ ۶ مارس ۱۶۰۴، هنگامیکه دوک جان، پسر جان سوم و برادر زیگیسموند سوم، به طور رسمی از حق موروثی اش نسبت به تاج و تخت چشم پوشید، کارل نهم خود را شاه اعلام کرد. همان سال در پارلمان ایالتها با بر کنار کردن جانشینان کاتولیک تاج و تخت و منع آن ها از داشتن مقام یا پستی در سوئد، این کشور برای همیشه به پروتستانیزم گروید. از آن پس هر کاتولیک رومی، از املاکش محروم و از قلمرو تبعید می شد. در زمان پادشاهی کارل نهم نه تنها بیشتر سوئدی ها پروتستان شدند، بلکه این کشور یک پادشاهی نظامی شد. این دگرگونی برای صد و بیست سال آب و رنگی نظامی به کل سیاست سوئد داد. پس از فرمان پارلمان لینشوپینگ بنا به پیشنهاد فوری کارل برای ایجاد یک ارتش منظم، هر استانی از آن پس به فراهم کردن و نگهداری تعداد ثابتی نیروی ارتشی، شامل پیاده و سواره برای خدمت به دولت ملزم می شد. در آن زمان نخستین دشمن، لهستان بود که به طور خاندانی و همچنین از دیدگاه جغرافیایی به سوئد پیوستگی داشت.
کشمکش در پیشی گرفتن برای در اختیار درآوردن استانهای بالتیک شمالی آغاز شد. استونی توسط سوئدیها در سال ۱۶۰۰ بازپس گرفته شد، اما تلاش های فراوان آن ها در سال های ۱۶۰۱ - ۱۶۰۹ برای به دست آوردن جای پایی در لیوونی، به دلیل توانایی نظامی فرمانده دشمن، یان کارول شودکیویچ به جایی نرسید. در سال ۱۶۰۸ جنگ به خاک روسیه منتقل شد. در آغاز آن سال کارل و واسیلی چهارم تزار روسیه در برابر دشمن مشترک خود، پادشاه لهستان پیمان اتحاد بسته بودند، اما زمانی که در سال ۱۶۱۰، واسیلی از قدرت سرنگون شد و به نظر رسید که تمام فرمانروایی تزاری در آستانه فروپاشی است، سیاست سوئد در قبال روسیه تغییر کرد.
تا پیش از آن کارل از قدرت های کوچک اسلاو در برابر قوی ترها پشتیبانی می کرد، اما اکنون که به نظر می رسید روسیه از میان ملت های اروپا ناپدید می شود، دولتمردان سوئدی در پی آن بودند تا پیش از آنکه لهستان همه چیز را از آن خود کند، بخشی از هزینه های جنگ را جبران کنند. جنگ با محاصره و گرفتن ناحیه کِکسهولم در روسیه - فنلاند در ۲ مارس ۱۶۱۱ آغاز گردید. در تاریخ ۱۶ ژوئیه، نووگورود اشغال گردید و با حاکم این شهر ثروتمند پیمانی بسته شد که به موجب آن فیلیپ دوم پسر کارل نهم به عنوان تزار به رسمیت شناخته شد. در این هنگام، از مسکو کمک به نووگورود رسید. اما درست هنگامیکه همه چیز بستگی به تمرکز نیروها داشت، غرور نابجای کارل نسبت به عنوان "پادشاه لاپس نوردلند" که مردم آن در واقع به پادشاهی دانمارک تعلق داشتند، او را درگیر جنگ دیگری با دانمارک کرد. جنگ در تاریخ اسکاندیناوی به جنگ کالمار شناخته شده چون دژ سوئدی کالمار صحنه اصلی نبرد بود. اینگونه نیروهای سوئدی از هدف واقعی خود منحرف شده و به میدان جنگ دیگری منتقل شدند که حتا اگر در آن پیروز هم می شدند بی فایده بود. اما چیزی که کارل نهم سوئد از این سرمایه گذاری بی پروا بدست آورد فاجعه بود، نه پیروزی.
در تاریخ ۶ مارس ۱۶۰۴، هنگامیکه دوک جان، پسر جان سوم و برادر زیگیسموند سوم، به طور رسمی از حق موروثی اش نسبت به تاج و تخت چشم پوشید، کارل نهم خود را شاه اعلام کرد. همان سال در پارلمان ایالتها با بر کنار کردن جانشینان کاتولیک تاج و تخت و منع آن ها از داشتن مقام یا پستی در سوئد، این کشور برای همیشه به پروتستانیزم گروید. از آن پس هر کاتولیک رومی، از املاکش محروم و از قلمرو تبعید می شد. در زمان پادشاهی کارل نهم نه تنها بیشتر سوئدی ها پروتستان شدند، بلکه این کشور یک پادشاهی نظامی شد. این دگرگونی برای صد و بیست سال آب و رنگی نظامی به کل سیاست سوئد داد. پس از فرمان پارلمان لینشوپینگ بنا به پیشنهاد فوری کارل برای ایجاد یک ارتش منظم، هر استانی از آن پس به فراهم کردن و نگهداری تعداد ثابتی نیروی ارتشی، شامل پیاده و سواره برای خدمت به دولت ملزم می شد. در آن زمان نخستین دشمن، لهستان بود که به طور خاندانی و همچنین از دیدگاه جغرافیایی به سوئد پیوستگی داشت.
کشمکش در پیشی گرفتن برای در اختیار درآوردن استانهای بالتیک شمالی آغاز شد. استونی توسط سوئدیها در سال ۱۶۰۰ بازپس گرفته شد، اما تلاش های فراوان آن ها در سال های ۱۶۰۱ - ۱۶۰۹ برای به دست آوردن جای پایی در لیوونی، به دلیل توانایی نظامی فرمانده دشمن، یان کارول شودکیویچ به جایی نرسید. در سال ۱۶۰۸ جنگ به خاک روسیه منتقل شد. در آغاز آن سال کارل و واسیلی چهارم تزار روسیه در برابر دشمن مشترک خود، پادشاه لهستان پیمان اتحاد بسته بودند، اما زمانی که در سال ۱۶۱۰، واسیلی از قدرت سرنگون شد و به نظر رسید که تمام فرمانروایی تزاری در آستانه فروپاشی است، سیاست سوئد در قبال روسیه تغییر کرد.
تا پیش از آن کارل از قدرت های کوچک اسلاو در برابر قوی ترها پشتیبانی می کرد، اما اکنون که به نظر می رسید روسیه از میان ملت های اروپا ناپدید می شود، دولتمردان سوئدی در پی آن بودند تا پیش از آنکه لهستان همه چیز را از آن خود کند، بخشی از هزینه های جنگ را جبران کنند. جنگ با محاصره و گرفتن ناحیه کِکسهولم در روسیه - فنلاند در ۲ مارس ۱۶۱۱ آغاز گردید. در تاریخ ۱۶ ژوئیه، نووگورود اشغال گردید و با حاکم این شهر ثروتمند پیمانی بسته شد که به موجب آن فیلیپ دوم پسر کارل نهم به عنوان تزار به رسمیت شناخته شد. در این هنگام، از مسکو کمک به نووگورود رسید. اما درست هنگامیکه همه چیز بستگی به تمرکز نیروها داشت، غرور نابجای کارل نسبت به عنوان "پادشاه لاپس نوردلند" که مردم آن در واقع به پادشاهی دانمارک تعلق داشتند، او را درگیر جنگ دیگری با دانمارک کرد. جنگ در تاریخ اسکاندیناوی به جنگ کالمار شناخته شده چون دژ سوئدی کالمار صحنه اصلی نبرد بود. اینگونه نیروهای سوئدی از هدف واقعی خود منحرف شده و به میدان جنگ دیگری منتقل شدند که حتا اگر در آن پیروز هم می شدند بی فایده بود. اما چیزی که کارل نهم سوئد از این سرمایه گذاری بی پروا بدست آورد فاجعه بود، نه پیروزی.
wiki: تاریخ سوئد (۱۶۱۱ ۱۶۴۸)
تاریخ سوئد (۸۰۰ ۱۵۰۰). دوران پیشاتاریخ سوئد حدود سال ۸۰۰ میلادی، هم زمان با آغاز عصر وایکینگ ها، به پایان می رسد. عصر وایکینگ ها تا میانهٔ سده ۱۱ میلادی ادامه داشت، زمانی که بیشتر اسکاندیناوی به مسیحیت گرویده بودند. سال های ۱۰۵۰ تا ۱۳۵۰ – زمانی که مرگ سیاه اروپا را فرا گرفت – قرون وسطی پیشین، و سال های ۱۳۵۰ تا ۱۵۲۳ – زمان تاج گذاری گوستاو واسا، که سوئد را یکپارچه کرد – سده های میانه پسین ( قرون وسطای پسین ) در نظر گرفته می شود.
در طی این مدت، سوئد رفته رفته یک ملت واحد شد. اسکاندیناوی به طور رسمی تا ۱۱۰۰ میلادی مسیحی گردید. اتحاد کالمار در بین کشورهای اسکاندیناوی در سال ۱۳۹۷ تأسیس شد و تا زمان به قدرت رسیدن گوستاو واسا دوام داشت.
تا سده نهم، مردم اسکاندیناوی در قلمروهای کوچک ژرمنی و فرمانده سالاری که به عنوان خرده پادشاهی شناخته می شوند زندگی می کردند. این خرده پادشاهان بیشتر از افسانه ها و منابع پراکندهٔ اروپایی شناخته شده اند. مردم اسکاندیناوی جدا از دیگر کشورهای ژرمنی پدیدار شدند، و در این زمان بود که سفرهای جنگی ( حملهٔ وایکینگ ها ) به کشورهای خارجی افزایش چشمگیری یافت که نام عصر وایکینگ ها را به این دوره داده است. در این زمان دریاها، برای سفر از جنگل های داخلی اروپا و ناحیه های جداکنندهٔ پادشاهی های آن زمان که مارک نامیده می شدند، آسان تر بود.
در حالی که دانمارکی ها و نروژی ها به جنوب و باختر رفتند، سوئدی ها به خاور رفتند. سرزمین اصلی روسیه بزرگ بود و رودخانه های قابل کشتیرانی فراوان آن چشم انداز خوبی برای داد و ستد و البته گاهگاهی چپاول، ارائه می داد. این راه تماس با امپراتوری بیزانس و مسلمانان را برای آن ها به ارمغان آورد. از آنجا که شرق غنی و نیرومند بود، فعالیت وایکینگ به جای چپاول مانند اروپای غربی، بیشتر بر داد و ستد مسالمت آمیز متمرکز بود.
در سده ۹ میلادی، شهرک های اسکاندیناوی بزرگی در خاور دریای بالتیک ساخته شدند. «داستان سالهای گذشته» ( مورخ ۱۱۱۳ ) می نویسد که چگونه وارانگی ها به کنستانتینوپل رسیدند، و به دریای سیاه و دریای خزر لشگرکشی کردند. پیامد لشگرکشی افسانه ای روریک ( Rørik ) و آسکولد ( Haskuld ) بنا نهادن اولین شهرک های دولت های روس، نووگورود و روس کیف بود که سلف دولت های دوک نشین بزرگ مسکو هستند. قبایل اسلاو در روسیه ضعیف بودند و پس از مقاومت اندکی به وایکینگ ها تسلیم شدند، اما خیلی زود فاتحانشان را با خود همسان کردند. پیوندهای سیاسی با روسیه در سال ۱۰۵۰ متوقف شد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر طی این مدت، سوئد رفته رفته یک ملت واحد شد. اسکاندیناوی به طور رسمی تا ۱۱۰۰ میلادی مسیحی گردید. اتحاد کالمار در بین کشورهای اسکاندیناوی در سال ۱۳۹۷ تأسیس شد و تا زمان به قدرت رسیدن گوستاو واسا دوام داشت.
تا سده نهم، مردم اسکاندیناوی در قلمروهای کوچک ژرمنی و فرمانده سالاری که به عنوان خرده پادشاهی شناخته می شوند زندگی می کردند. این خرده پادشاهان بیشتر از افسانه ها و منابع پراکندهٔ اروپایی شناخته شده اند. مردم اسکاندیناوی جدا از دیگر کشورهای ژرمنی پدیدار شدند، و در این زمان بود که سفرهای جنگی ( حملهٔ وایکینگ ها ) به کشورهای خارجی افزایش چشمگیری یافت که نام عصر وایکینگ ها را به این دوره داده است. در این زمان دریاها، برای سفر از جنگل های داخلی اروپا و ناحیه های جداکنندهٔ پادشاهی های آن زمان که مارک نامیده می شدند، آسان تر بود.
در حالی که دانمارکی ها و نروژی ها به جنوب و باختر رفتند، سوئدی ها به خاور رفتند. سرزمین اصلی روسیه بزرگ بود و رودخانه های قابل کشتیرانی فراوان آن چشم انداز خوبی برای داد و ستد و البته گاهگاهی چپاول، ارائه می داد. این راه تماس با امپراتوری بیزانس و مسلمانان را برای آن ها به ارمغان آورد. از آنجا که شرق غنی و نیرومند بود، فعالیت وایکینگ به جای چپاول مانند اروپای غربی، بیشتر بر داد و ستد مسالمت آمیز متمرکز بود.
در سده ۹ میلادی، شهرک های اسکاندیناوی بزرگی در خاور دریای بالتیک ساخته شدند. «داستان سالهای گذشته» ( مورخ ۱۱۱۳ ) می نویسد که چگونه وارانگی ها به کنستانتینوپل رسیدند، و به دریای سیاه و دریای خزر لشگرکشی کردند. پیامد لشگرکشی افسانه ای روریک ( Rørik ) و آسکولد ( Haskuld ) بنا نهادن اولین شهرک های دولت های روس، نووگورود و روس کیف بود که سلف دولت های دوک نشین بزرگ مسکو هستند. قبایل اسلاو در روسیه ضعیف بودند و پس از مقاومت اندکی به وایکینگ ها تسلیم شدند، اما خیلی زود فاتحانشان را با خود همسان کردند. پیوندهای سیاسی با روسیه در سال ۱۰۵۰ متوقف شد.
wiki: تاریخ سوئد (۸۰۰ ۱۵۰۰)