لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] انسان باید از تکلم بی فائده اجتناب ورزد و در سخن گفتن بقدر حاجت و رفع نیاز اکتفاء نماید، زیرا آن زیادتی نیز مصداق تکلم بی فائده است و شایسته انسان عاقل نیست که کار لغو و عبث کند لذا باید از پرحرفی، زیاده گوئی، طولانی کردن کلام و تکرار عبارات خود پرهیز کرد.
گاهی انسان سخنی می گوید که ضرری به خود یا مؤمن دیگری وارد نمی سازد لکن هیچ فائده و ثمره دنیوی و اخروی نیز ندارد، اینگونه سخن گفتن اگر چه مباح و جایز است ولی از جهتی مذموم و مکروه می باشد، زیرا بی فائده و عبث است و شخص عاقل مرتکب فعل عبث و عمل بی فائده نمی شود و مهم تر اینکه انجام کار بی فائده در صورت امکان انتفاع خود ضرر است چون در نزد عقلاء دفع منفعت ضرر و دفع ضرر منفعت بمشار می آید.انسان به منزله تاجری می باشد که عمر او سرمایه او است پس باید در هر لحظه ای فائده ای متوجه خود سازد و اقوات گران بها و سرمایه عزیزش را بسادگی از دست ندهد بلکه بکوشد تا از این سرمایه ای که در مدت کوتاهی در اختیار او گذاشته شده حداکثر استفاده را بنماید و برای آخرت خود زاد و توشه ذخیره کند، در حالی که تکلم بی فائده حتی برای یک لحظه تضییع سرمایه است.حکما ماجرائی نقل کرده اند که برای بیان مطلب، بسیار مفید است. می گویند روزی کلاهبرداری نزد گردو فروشی آمد و گفت: این گردوها خرواری چند است؟ فروشنده مبلغ زیادی گفت. بعد پرسید: یک من چند؟ گفت: فلان قدر. سپس گفت: کیلوئی چند؟ گفت: اینقدر. سرانجام پرسید دانه ای چند؟ گفت: یک دانه که ارزشی ندارد بفرمائید این دانه مال شما. کلاهبردار رفت و پس از چند دقیقه برگشت و گفت: آقا شما فرمودید یکی ارزشی ندارد پس یک دانه دیگر هم مرحمت کنید گردو فروش یکی دیگر به او داد بهمین ترتیب کلاهبردار می رفت و برمی گشت و گردوها را یکی یکی از این فروشنده ساده غافل می گرفت و می برد یکدفعه متوجه شد که همه گردوها دارد تمام می شود و از سرمایه اش نه تنها سودی نبرده بلکه اصل سرمایه هم تلف شده و دیگر فرصتی برای جبران ضرر باقی نمانده است.آری عمر سرمایه انسان در این دنیا است و عمر یعنی مجموع سال ها، ماه ها، هفته ها، ساعت ها، دفیقه ها و ثانیه ها و همه چه سریع می گذرند چنانکه امیر مؤمنان (علیه السّلام) به این نکته اشاره فرمود: «ما اسرع الساعات فی الیوم و اسرع الایام فی الشهر و اسرع الشهور فی السنه و اسرع السنین فی العمر.» بنابراین عاقل نباید مانند آن کسی باشد که لحظات استثنائی و فرصت های گران بها را از دست می دهد و در پیری دیگر رمقی برایش نمی ماند و خود را در چند قدمی مرگ احساس می کند در حالی که دستی خالی از حسنات و باری سنگین از سیئات بر دوش دارد، بلکه باید این فرصت ها را غنیمت شمرد و از هر لحظه ای سود برد. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) می فرماید: «ان الفرص تمر مر السحاب فانتهزوها؛ فرصت ها مانند حرکت ابر می گذرد و برنمی گردد پس آنرا غنیمت بشمارید.» امام صادق (علیه السّلام) نیز می فرماید: «المغبون من غبن عمره ساعه بعد ساعه؛ مغبون و متضرر واقعی کسی است که سرمایه عمرش را لحظه ای بعد از لحظه دیگر از دست بدهد بدون آنکه از آن سودی ببرد.» آری شایسته نیست انسان سرمایه عمر را با سخنان بیهوده و بی فائده تلف کند زیرا می تواند با گفتن یک کلمه (تکبیر یا تسبیح) قصری در بهشت برای خود بسازد و یا با سکوت و تفکر در نظام آفرینش دری از درهای رحمت بی پایان الهی را بخانه دلش بگشاید و حقیقتی از حقایق هستی را بیابد.
ملاک بی فائده بودن تکلم
در اهمیت اجتناب از سخن لغو همین بس که انس می گوید: «استشهد غلام منا یوم احد و وجدنا علی بطنه صخره مربوطه من الجوع فمسحت امه التراب عن وجهه و قالت: هنیئا لک الجنه یا بنی، فقال النبی: و ما یدریک لعله کان یتکلم بما لایعنیه و یمنع مالاً یضره.» در جنگ احد یکی از اصحاب شهید شد در حالی که از گرسنگی سنگی به شکمش بسته بود. مادرش بر سر بالین او آمد و خاک از صورت او پاک کرد و گفت: بهشت بر تو گوارا باد. پیامبر سخن او را شنید و به مادر شهید فرمود آیا بر تو وحی شده که می دانی بهشت در بر او گوارا خواهد بود شاید او سخنان بی فائده می گفته است. پس معلوم می شود که کلام عبث باعث می شود که اگر انسان بهشتی هم باشد از همه نعمات الهی بهره مند نگردد. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) یکی از صفات متقین را اجتناب از تکلم بی فائده بر می شمرد. «ولا یخوض فیما لا یعنیه.» و از گزافه گویان اظهار تعجب می کند و می فرماید: «عجبت لمن یتکلم بما لاینفعه فی دنیاه ولا یکتب له اجره فی اخریه؛ در شگفتم از کسی که سخنی می گوید که در دنیایش او را سود نمی بخشد و در آخرت اجری برایش نخواهد داشت.» ملاک بی فائده بودن تکلم این است که تکلم و سکوت با هم مساوی باشد، به این معنی که اگر انسان سکوت کند مرتکب گناهی نشده باشد و در حال و آینده ضرری به او نرسد. مثل اینکه کسی چگونگی اقامت، نوع اغذیه و حوادث دوران مسافرت خود را برای دوستانش بازگو کند، بطوری که بیان آن، هیچ فائده ای برای گوینده و شنونده نداشته و تنها موجب تضییع وقت خود و دیگران شود و سکوت در این مورد نیز نه ضرر دنیوی دارد و نه ضرر اخروی. علاوه بر اینکه غالباً بیان این گونه موارد توام با خودستایی و مبالغه گوئی است، لذا باید از گفتن هر سخن بی فایده احتراز نمود.یکی از مصادیق تکلم بی فایده، سئوال بی جا و بی مورد می باشد که هم موجب تصییع وقت سئوال کننده می شود و هم سبب اتلاف وقت پاسخ دهنده و بزحمت افتادن او می گردد، و در این صورتی است که آفتی متوجه آندو نشود مثلاً طرح سئوال برای اظهار فضل و فخرفروشی، و تحقیر طرف مقابل نباشد.باید توجه داشت که سئوالات بی فائده آفات و مضراتی نیز بدنبال دارد، مثلاً اگر از کسی سئوال شود که آیا در ایام بیض در ماه رجب معتکف شده و عمل ام داود را انجام داده است؟ اگر بگوید بلی و انجام داده باشد امکان دارد که ریا شود و اگر ریا نکند دست کم از ثواب عملش کاسته می شود، زیرا ثواب و فضیلت عمل مستحب نهایی از علنی بیشتر است، و اگر بگوید نه، دروغ گفته، و اگر سکوت کند و پاسخ نگوید موجب تحقیر و توهین شده، زیرا پاسخ نگفتن به سئوال بدون عذر به این معنی است که سئوال کننده قابلیت پاسخ ندارد و اگر بخواهد چاره ای جوید که بتو جواب بدهد که نه دروغ باشد و نه ریاکاری و نه ترا کوچک بشمارد باید خود را برای یافتن جواب مناسب به رنج و زحمت بیندازد.بنابراین باید قبل از طرح سئوال یا هر سخنی تامل نمود که آیا غرض عقلائی و فائده دنیوی یا اخروی برای خود یا دیگری دارد یا نه؟ در صورتیکه مفید فائده ای باشد بگوید، و در صورتی که فایده ای ندارد سکوت کرده و در پیرامون نشانه های قدرت حق به تفکر بپردازد.
پرحرفی و زیاده گوئی
انسان باید همواره سخنی بگوید که برای او یا دیگران مفید باشد و از تکلم بی فائده اجتناب ورزد و در سخن گفتن بقدر حاجت و رفع نیاز اکتفاء نماید و بیش از اندازه سخن نگوید، زیرا آن زیادتی نیز مصداق تکلم بی فائده است و شایسته انسان عاقل نیست که کار لغو و عبث کند لذا باید از پرحرفی، زیاده گوئی، طولانی کردن کلام و تکرار عبارات خود پرهیز کرد.پس کسانی که مطالب را با رنگ و لعاب زیاد مطرح می کنند و کلام را به درازا می کشانند در حالی که با گفتن یک جمله کوتاه و مختصر به هدف خود می رسند، باید توجه داشته باشند که این عمل جز تضییع وقت سودی برای آنان در بر ندارد. و از طرف دیگر زیاده گوئی موجب ملال و خستگی شنوندگان می شود. البته باید توجه داشت که گاهی تکرار کلامی به منظور تاکید، تبیین و توضیح بیشتر است که این اشکالی ندارد.متاسفانه افرادی هستند که دوست دارند دائماً سخن بگویند و غالباً سخنان آنان بی فائده و تکراری است و لذا شنوندگان توجهی به سخنان آن ها نمی کنند و برای ایشان ارزشی قائل نمی شوند، بنابراین، پرحرفی و زیاده گوئی از طرفی شنونده را خسته و ملول می کند و از طرف دیگر از عزت و احترام گوینده می کاهد. اینان توجه ندارند که تکلم جزئی از اعمال و فعلی از افعال انسان است و همانگونه هر گه انسان دستش را پیوسته حرکت داده و یک کار عبث و بی فائده ای را مرتباً انجام بدهد این عمل زشت و ناپسندی است، همان طور هم حرکت پیوسته زبان و گفتن سخنان بی فائده قبیح می باشد.پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم) می فرماید: «من رای موضع کلامه من عمله قل کلامه الافیما یعنیه؛ هر کس کلام خود را جزئی از عمل خویش بداند سخن او کم می شود مگر در مواردی که این سخن به او فائده می بخشد.» و نظیر آن را امیرمؤمنان (علیه السّلام) فرموده است: «من علم ان کلامه من عمله قل کلامه الا فیما ینفعه.» قرآن نیز می فرماید: «لاخیر فی کثیر من نجویهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس؛ خیری در پرحرفی و زیاده گوئی نیست، مگر در فرمان به صدقه دادن یا نیکی کردن یا اصلاح ذات البین.»
بیهوده گویی در روایات
...
گاهی انسان سخنی می گوید که ضرری به خود یا مؤمن دیگری وارد نمی سازد لکن هیچ فائده و ثمره دنیوی و اخروی نیز ندارد، اینگونه سخن گفتن اگر چه مباح و جایز است ولی از جهتی مذموم و مکروه می باشد، زیرا بی فائده و عبث است و شخص عاقل مرتکب فعل عبث و عمل بی فائده نمی شود و مهم تر اینکه انجام کار بی فائده در صورت امکان انتفاع خود ضرر است چون در نزد عقلاء دفع منفعت ضرر و دفع ضرر منفعت بمشار می آید.انسان به منزله تاجری می باشد که عمر او سرمایه او است پس باید در هر لحظه ای فائده ای متوجه خود سازد و اقوات گران بها و سرمایه عزیزش را بسادگی از دست ندهد بلکه بکوشد تا از این سرمایه ای که در مدت کوتاهی در اختیار او گذاشته شده حداکثر استفاده را بنماید و برای آخرت خود زاد و توشه ذخیره کند، در حالی که تکلم بی فائده حتی برای یک لحظه تضییع سرمایه است.حکما ماجرائی نقل کرده اند که برای بیان مطلب، بسیار مفید است. می گویند روزی کلاهبرداری نزد گردو فروشی آمد و گفت: این گردوها خرواری چند است؟ فروشنده مبلغ زیادی گفت. بعد پرسید: یک من چند؟ گفت: فلان قدر. سپس گفت: کیلوئی چند؟ گفت: اینقدر. سرانجام پرسید دانه ای چند؟ گفت: یک دانه که ارزشی ندارد بفرمائید این دانه مال شما. کلاهبردار رفت و پس از چند دقیقه برگشت و گفت: آقا شما فرمودید یکی ارزشی ندارد پس یک دانه دیگر هم مرحمت کنید گردو فروش یکی دیگر به او داد بهمین ترتیب کلاهبردار می رفت و برمی گشت و گردوها را یکی یکی از این فروشنده ساده غافل می گرفت و می برد یکدفعه متوجه شد که همه گردوها دارد تمام می شود و از سرمایه اش نه تنها سودی نبرده بلکه اصل سرمایه هم تلف شده و دیگر فرصتی برای جبران ضرر باقی نمانده است.آری عمر سرمایه انسان در این دنیا است و عمر یعنی مجموع سال ها، ماه ها، هفته ها، ساعت ها، دفیقه ها و ثانیه ها و همه چه سریع می گذرند چنانکه امیر مؤمنان (علیه السّلام) به این نکته اشاره فرمود: «ما اسرع الساعات فی الیوم و اسرع الایام فی الشهر و اسرع الشهور فی السنه و اسرع السنین فی العمر.» بنابراین عاقل نباید مانند آن کسی باشد که لحظات استثنائی و فرصت های گران بها را از دست می دهد و در پیری دیگر رمقی برایش نمی ماند و خود را در چند قدمی مرگ احساس می کند در حالی که دستی خالی از حسنات و باری سنگین از سیئات بر دوش دارد، بلکه باید این فرصت ها را غنیمت شمرد و از هر لحظه ای سود برد. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) می فرماید: «ان الفرص تمر مر السحاب فانتهزوها؛ فرصت ها مانند حرکت ابر می گذرد و برنمی گردد پس آنرا غنیمت بشمارید.» امام صادق (علیه السّلام) نیز می فرماید: «المغبون من غبن عمره ساعه بعد ساعه؛ مغبون و متضرر واقعی کسی است که سرمایه عمرش را لحظه ای بعد از لحظه دیگر از دست بدهد بدون آنکه از آن سودی ببرد.» آری شایسته نیست انسان سرمایه عمر را با سخنان بیهوده و بی فائده تلف کند زیرا می تواند با گفتن یک کلمه (تکبیر یا تسبیح) قصری در بهشت برای خود بسازد و یا با سکوت و تفکر در نظام آفرینش دری از درهای رحمت بی پایان الهی را بخانه دلش بگشاید و حقیقتی از حقایق هستی را بیابد.
ملاک بی فائده بودن تکلم
در اهمیت اجتناب از سخن لغو همین بس که انس می گوید: «استشهد غلام منا یوم احد و وجدنا علی بطنه صخره مربوطه من الجوع فمسحت امه التراب عن وجهه و قالت: هنیئا لک الجنه یا بنی، فقال النبی: و ما یدریک لعله کان یتکلم بما لایعنیه و یمنع مالاً یضره.» در جنگ احد یکی از اصحاب شهید شد در حالی که از گرسنگی سنگی به شکمش بسته بود. مادرش بر سر بالین او آمد و خاک از صورت او پاک کرد و گفت: بهشت بر تو گوارا باد. پیامبر سخن او را شنید و به مادر شهید فرمود آیا بر تو وحی شده که می دانی بهشت در بر او گوارا خواهد بود شاید او سخنان بی فائده می گفته است. پس معلوم می شود که کلام عبث باعث می شود که اگر انسان بهشتی هم باشد از همه نعمات الهی بهره مند نگردد. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) یکی از صفات متقین را اجتناب از تکلم بی فائده بر می شمرد. «ولا یخوض فیما لا یعنیه.» و از گزافه گویان اظهار تعجب می کند و می فرماید: «عجبت لمن یتکلم بما لاینفعه فی دنیاه ولا یکتب له اجره فی اخریه؛ در شگفتم از کسی که سخنی می گوید که در دنیایش او را سود نمی بخشد و در آخرت اجری برایش نخواهد داشت.» ملاک بی فائده بودن تکلم این است که تکلم و سکوت با هم مساوی باشد، به این معنی که اگر انسان سکوت کند مرتکب گناهی نشده باشد و در حال و آینده ضرری به او نرسد. مثل اینکه کسی چگونگی اقامت، نوع اغذیه و حوادث دوران مسافرت خود را برای دوستانش بازگو کند، بطوری که بیان آن، هیچ فائده ای برای گوینده و شنونده نداشته و تنها موجب تضییع وقت خود و دیگران شود و سکوت در این مورد نیز نه ضرر دنیوی دارد و نه ضرر اخروی. علاوه بر اینکه غالباً بیان این گونه موارد توام با خودستایی و مبالغه گوئی است، لذا باید از گفتن هر سخن بی فایده احتراز نمود.یکی از مصادیق تکلم بی فایده، سئوال بی جا و بی مورد می باشد که هم موجب تصییع وقت سئوال کننده می شود و هم سبب اتلاف وقت پاسخ دهنده و بزحمت افتادن او می گردد، و در این صورتی است که آفتی متوجه آندو نشود مثلاً طرح سئوال برای اظهار فضل و فخرفروشی، و تحقیر طرف مقابل نباشد.باید توجه داشت که سئوالات بی فائده آفات و مضراتی نیز بدنبال دارد، مثلاً اگر از کسی سئوال شود که آیا در ایام بیض در ماه رجب معتکف شده و عمل ام داود را انجام داده است؟ اگر بگوید بلی و انجام داده باشد امکان دارد که ریا شود و اگر ریا نکند دست کم از ثواب عملش کاسته می شود، زیرا ثواب و فضیلت عمل مستحب نهایی از علنی بیشتر است، و اگر بگوید نه، دروغ گفته، و اگر سکوت کند و پاسخ نگوید موجب تحقیر و توهین شده، زیرا پاسخ نگفتن به سئوال بدون عذر به این معنی است که سئوال کننده قابلیت پاسخ ندارد و اگر بخواهد چاره ای جوید که بتو جواب بدهد که نه دروغ باشد و نه ریاکاری و نه ترا کوچک بشمارد باید خود را برای یافتن جواب مناسب به رنج و زحمت بیندازد.بنابراین باید قبل از طرح سئوال یا هر سخنی تامل نمود که آیا غرض عقلائی و فائده دنیوی یا اخروی برای خود یا دیگری دارد یا نه؟ در صورتیکه مفید فائده ای باشد بگوید، و در صورتی که فایده ای ندارد سکوت کرده و در پیرامون نشانه های قدرت حق به تفکر بپردازد.
پرحرفی و زیاده گوئی
انسان باید همواره سخنی بگوید که برای او یا دیگران مفید باشد و از تکلم بی فائده اجتناب ورزد و در سخن گفتن بقدر حاجت و رفع نیاز اکتفاء نماید و بیش از اندازه سخن نگوید، زیرا آن زیادتی نیز مصداق تکلم بی فائده است و شایسته انسان عاقل نیست که کار لغو و عبث کند لذا باید از پرحرفی، زیاده گوئی، طولانی کردن کلام و تکرار عبارات خود پرهیز کرد.پس کسانی که مطالب را با رنگ و لعاب زیاد مطرح می کنند و کلام را به درازا می کشانند در حالی که با گفتن یک جمله کوتاه و مختصر به هدف خود می رسند، باید توجه داشته باشند که این عمل جز تضییع وقت سودی برای آنان در بر ندارد. و از طرف دیگر زیاده گوئی موجب ملال و خستگی شنوندگان می شود. البته باید توجه داشت که گاهی تکرار کلامی به منظور تاکید، تبیین و توضیح بیشتر است که این اشکالی ندارد.متاسفانه افرادی هستند که دوست دارند دائماً سخن بگویند و غالباً سخنان آنان بی فائده و تکراری است و لذا شنوندگان توجهی به سخنان آن ها نمی کنند و برای ایشان ارزشی قائل نمی شوند، بنابراین، پرحرفی و زیاده گوئی از طرفی شنونده را خسته و ملول می کند و از طرف دیگر از عزت و احترام گوینده می کاهد. اینان توجه ندارند که تکلم جزئی از اعمال و فعلی از افعال انسان است و همانگونه هر گه انسان دستش را پیوسته حرکت داده و یک کار عبث و بی فائده ای را مرتباً انجام بدهد این عمل زشت و ناپسندی است، همان طور هم حرکت پیوسته زبان و گفتن سخنان بی فائده قبیح می باشد.پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم) می فرماید: «من رای موضع کلامه من عمله قل کلامه الافیما یعنیه؛ هر کس کلام خود را جزئی از عمل خویش بداند سخن او کم می شود مگر در مواردی که این سخن به او فائده می بخشد.» و نظیر آن را امیرمؤمنان (علیه السّلام) فرموده است: «من علم ان کلامه من عمله قل کلامه الا فیما ینفعه.» قرآن نیز می فرماید: «لاخیر فی کثیر من نجویهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس؛ خیری در پرحرفی و زیاده گوئی نیست، مگر در فرمان به صدقه دادن یا نیکی کردن یا اصلاح ذات البین.»
بیهوده گویی در روایات
...
wikifeqh: بیهوده گویی
مترادف ها
عبارت سازی، بیهوده گویی، یاوه سرایی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
خیره گفتن . [ رَ / رِ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) بیهوده گفتن . گزافه گویی کردن . گزاف گفتن . نابهنجار سخن گفتن : نرفتی جز بغفلت روزگارش نبد جز خیره گفتن هیچ کارش . نظامی .
ژاژخا
کلکل