بیه پیش

لغت نامه دهخدا

بیه پیش. [ ی َ ] ( اِخ ) نام قدیم قسمتی از گیلان که شامل لاهیجان و نواحی آن میشده و سفیدرود فاصل میان آن دو قسمت بوده که قسمت دیگر را بیه پس میگفتند. این سوی رودیان. ( یادداشت لغت نامه ). رجوع به بیه پس شود.

دانشنامه عمومی

بیه پیش نام سرزمینهای بخش شرقی گیلان است. بی، در گیلکی به معنی رود است. [ ۱] رودخانهٔ سپیدرود از حاشیهٔ غربی شهرستان آستانه اشرفیه می گذرد؛ بنابراین این شهر و شهرهای شرقی نسبت به آن جزو بیه پیش به حساب می آیند. نام منطقه غربی بیه پس است. به ترتیب، رودسر و لاهیجان مرکز تاریخی بیه پیش هستند. [ ۲] مردم بیه پیش به زبان گیلکی و گویش بیه پیش صحبت می کنند.
منوچهر ستوده حدود بیه پیش را در شرق سفیدرود از سفیدرود تا هوسم دانسته است. [ ۳] نخستین بار ابوالقاسم عبدالله بن محمد القاشانی در تاریخ الجایتو از حدود بیه پیش سخن گفته است. وی حد گیلان را از هوسم تا دولاب معرفی می کند و چنین می نویسد:[ ۴]
ابتدای گیلان فرضه رود هوسم است از ناحیت فلام رودبار، از حدود لاهجان که فلک الدین ساسان بن صعولک بن فیلواکوش درسنه حیت حاکم آنجا بود از قبل برادر خود امیر جمال الدین صعولک بن محمد بن رودکی بود و مسافت بعد طول خطه گیلان از هوسم تا دولاب است مقدار سی فرسنگ زمین تقریباً و تخمیناً.
وی در توصیف سپیدرود چنین می نویسد:[ ۵]
و سپیدرود با زنگان رود آمیخته، از کوه های گیلان منحدر، به میان گیلان می گذرد. بر سمت شمال متوجه دریا، ما بین مشرق و مغرب، شرقی از خطه ی لیاهجان است، بر حدود آن.
وی درمورد حدود بیه پس و بیه پیش چنین می نویسد:[ ۶]
و امتداد مسافت کوه او کنار سفیدرود، بر سمت مغرب و جنوب است، مایل تا به گیلان فومن ممتد، از آنجا شعبه ای از کوه منعطف می شود، برسمت مغرب و شمال، موازی انعطاف دریا و بر آخر گیلان موغان و گشتاسپی می گردد. و شروان و موغان در فضائی است ما بین کوه و دریاست. و از نواحی بلاد گیلان: تولیم و فومن و دولاب و سر و شفت و رشت را پس گیلان خوانند و شهرهای لیاهجان و کوتم و کوچسبان و همام را پیش گیلان خوانند.
وی در مورد تالشان چنین می نویسد:[ ۷]
و میانه فرضه رودسر که آخر موغان و گیلان است، ناحیتی است که آن را اسالیم خوانند. مقدار بعد مسافت آن نیم روزه راه که اقوام آن جمله تالشان باشند و این لفظ از طیلسان گرفته شده است.
در گذشته به خصوص قبل از صفویه، حکومت محلی این ناحیه، تاثیرپذیری محدودی از حکومت مرکزی ایران داشته است و سادات کیا بر بیه پیش حکومت می کردند. سادات کیائی در گیلان از شیعیانی بوده اند که به واسطهٔ فشارهای خلافت عباسی از عراق خارج شده و در ابهر سکنی گزیدند. پس از مدتی از ابهر مهاجرت نموده در منطقهٔ کهدم سکنی گزیدند و سپس در روستای ملاط ساکن شدند و در زمان امیرکیا، قیامی علیه حاکمان وقت کرده و مجبور به نقل مکان به رستمدار شدند و بعد از فوت او، پسرانش با حمایت حاکمان مازندران دوره ای از کشمکش و جنگ را با حاکمان محلی گیلان آغاز کرده و موفق به فتح گیلان بیه پیش و استقرار حکومت در این منطقه شدند. در بارهٔ نقش کیائیان در روی کار آمدن صفویان، آن ها با حمایت از شاه اسماعیل و پناه دادن به وی نقش مهمی در پرورش روحی و جسمی مؤسس سلسلهٔ صفوی و نیز آمادگی تشکیلاتی نهضت آن ها داشتند. خان احمد خان در واقع وارث حکومت کیائی بود و چون زمان مرگ پدر خردسال بود نقش امرا و سپهسالاران گیلان در استمرار حاکمیت او بر گیلان بسیار مهم است. خان احمد در دورهٔ شاه طهماسب به عنوان عضوی از اتحادیهٔ حکومت صفوی محسوب می شد که وفاداری و سرسپردگی از اصول مهم تداوم و بقا شمرده می شد. اما وی با در پیش گرفتن سیاست فرهنگی و مذهبی مبتنی بر تسامح و نمایش بعضی تمایلات استقلال طلبانه مورد غضب و خشم شاه قرار گرفت و سرانجام نیز دستگیرشده و از حکومت برکنار شد. گیلان بعد از خان احمد در اختیار صفویان قرار گرفت اما مردم آن در برابر قزلباشان دست به مقاومت زدند. در فاصلهٔ سال های ۹۷۵ تا۹۸۵ خان احمد در زندان بود و شاه اسماعیل دوم گر چه قول آزادی او را داد ولی به وعدهٔ خود عمل نکرد و خان احمد سرانجام در زمان محمد خدابنده آزاد شده و حکم حکومت گیلان را دریافت و با دختر شاه طهماسب نیز ازدواج کرد. [ ۸] خان احمد خان سفیری به نام توره کامل را به مسکو و دربار تزار روسیه روانه کرد تا تزار را برای فرستادن قوایی به گیلان برای یاری خان احمد، در برابر هجوم قریب الوقوع شاه عباس، متقاعد کند. با چنین نیتی در ۱۴ اردیبهشت ماه سال ۹۷۱ خورشیدی برابر با ۲۲ رجب سال ۱٬۰۰۰ هجری قمری، توره کامل به دیدار تزار روسیه در مسکو رفت. گرچه او در ظاهر موفق به راضی کردن تزار شده بود اما ماجراهای دیگری هم رخ داد که این دیدار را بی اثر نمود. به ویژه با آگاهی شاه عباس از نیت سفر خواجه حسام لنگرودی از جانب خان احمد به عثمانی ( که برای جلب حمایت سلطان مراد سوم از گیلان در مقابل صفویان صورت گرفته بود و خان احمد، در جواب نامهٔشاه عباس، این مسئله را انکار و سفر خواجه حسام را برای حج عنوان نموده بود ) خشم شاه عباس فزونی گرفت و نامهٔ سلطان مراد عثمانی به شاه صفوی و حمایت از خان احمد، بر آتش خشم مرشد کامل افزود و فرمان یورش به گیلان از جانب شاه عباس صادر شد تا مأموریت توره کامل هم گرچه می رفت که با اعزام سپاه روس موفقیت آمیز باشد، همچون مأموریت خواجه حسام، ناموفق بماند. [ ۹]
عکس بیه پیش
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس