بی حسی

/bihessi/

معنی انگلیسی:
insensibility, torpidity, unfeelingness, insentience, stupor

فرهنگ فارسی

۱ - بدونحس شدن عدم احساس . ۲ - کودنی بلاهت . ۳ - عدم محبت .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بی حسّی به معنای عدم احساس درد و مانند آن است و در باب های صوم، صید و ذباحه، حدود و قصاص به مناسبت از آن سخن رفته است.
بی حس کردن عضوی از بدن با آمپول و مانند آن، از مسائل مستحدثه است.

آمپول بی حسّی برای روزه دار
تزریق آمپول بی حسّی برای روزه دار اشکال ندارد و روزه را باطل نمی کند.

بی حس کردن حیوان پیش از ذبح
بی حس کردن حیوان قبل از ذبح، اگر به صورت شوک وارد کردن و سست شدن باشد و حیوان زنده بماند، اشکال ندارد.

بی حس کردن عضو افراد محکوم به اعدام
...

دانشنامه آزاد فارسی

بی حِسّی (anesthesia)
(یا: بی هوشی) نبودن حس یا احساس نکردن محرک ها. گاه آن را به صورت مصنوعی برای ازبین بردن درد حین عمل جراحی و زایمان ایجاد می کنند. در پزشکی، از دو نوع بی حسّی موضعی و عمومی استفاده می شود. نوع عمومی آن غالباً با از دست رفتن هوشیاری همراه است و بی هوشی نامیده می شود. در بی حسّی موضعی، فرد هوشیار است، ولی در منطقۀ مورد نظر حس ندارد. این حالت را معمولاً با تزریق بی حس کنندۀ موضعی در محل ایجاد می کنند. بی حس کنندۀ موضعی با ممانعت از انتقال پیام های حسی از محل به مراکز عصبی، باعث از بین رفتن حس آن ناحیه می شود. در موارد خاص، از قطره چشمی، کرم پوستی یا شیاف برای ایجاد بی حسی موضعی استفاده می کنند. از طب سوزنی هم می توان برای ایجاد بی حسی موضعی استفاده کرد. برای ایجاد بی حسّی عمومی یا بیهوشی از تزریق دارو در رگ یا تجویز استنشاقی داروهای گازی شکل استفاده می کنند. این داروها با کاهش عملکرد مراکز مغزی باعث فقدان احساس درد و در عین حال کاهش سطح هوشیاری فرد می شوند. البته، داروهای بیهوشی بر همۀ اندام ها اثر می گذارند. داروهای بی حس کنندۀ موضعی و بیهوشی ممکن است باعث بروز عوارض نامطلوب و حتی موارد نادر منجر به مرگ شوند. به ندرت نیز ممکن است تحریک عصبی شدید باعث بی حسی شود. این حالت در سربازانی که در میدان جنگ زخمی می شوند، و نیز در بوکسورها دیده می شود. این پدیده نشان دهنده اثر عوامل روانی بر درک درد است.

مترادف ها

stupor (اسم)
بهت، گیجی، بی حسی، خرفتی، کند ذهنی، بلاهت

anesthesia (اسم)
بیهوشی، بی حسی، داروی بیهوشی، حسگیر، هوش بری

insensibility (اسم)
بیهوشی، بی حسی، بی عاطفگی، غیر محسوسی

apathy (اسم)
بی حسی، بی علاقگی، بی عاطفگی

impassibility (اسم)
بی حسی، عدم حساسیت، تحمل ناپذیری، بیدردی

vapidity (اسم)
پوچی، بی حسی، بی عاطفگی، بی روحی، خنکی، بی مزگی

insentience (اسم)
بی حسی، بی جانی، خونسری، کرختی

stolidity (اسم)
بی حسی

فارسی به عربی

لامبالات

پیشنهاد کاربران

بپرس