[ویکی فقه] بَهْرامْ شاهِ غَزْنَوی، ابوالمظفر یمین الدوله (حک ۵۱۲-۵۴۷ق/۱۱۱۸-۱۱۵۲م)، فرزند مسعود بن ابراهیم، از سلاطین نامدار دورۀ دوم غزنوی، مادر بهرام شاه گوهر خاتون، ملقب به «مهدعراق»، دختر ملکشاه سلجوقی بود.
پس از مرگ سلطان مسعود، پسرش ملک ارسلان جای پدر را گرفت و آن گاه همۀ برادران، مگر بهرام را که درآن وقت در پایتخت نبود، از دم تیغ گذراند. بهرام به امیر کرمان پناه برد و امیر مقدم او را گرامی داشت، اما به سپاهْ وی را یاری نکرد و او ناچار روی به سلطان سنجر سلجوقی آورد و در مرو به خدمت او رسید. سنجر که در تدارک گسترش قلمرو شرقی خود بود، از این واقعه حسابگرانه بهره برد و نشستن ملک ارسلان به جای برادر (بهرام شاه) بر تخت سلطنت غزنویان را بهانه کرد و با لشکری بزرگ بدانجا تاخت. از آن سوی ملک ارسلان، قاضی ابوالبرکات را با پیشکشی های فراوان نزد سنجر فرستاد و خواستار تسلیم برادر شد. همین که لشکریان مهاجم خراسان به نزدیکی غزنین رسیدند، ملک ارسلان دوباره از سنجر خواست که از این پیکار درگذرد و برای جلب خشنودی او مهد عراق را با ۲۰۰ هزار دینار و هدایای پربها نزد سلطان سنجر فرستاد؛ اما این چاره اندیشی نیز مؤثر نیفتاد. سرانجام لشکر سنجر در جنگی خونین سپاه غزنوی را تارومار، و غزنین را تسخیر کرد (۵۱۰ق/۱۱۱۶م) و بهرام شاه را برتخت نشاند. سنجر در برابر این تاج بخشی به بهرام تکلیف کرد که هر روز هزار دینار به خزانۀ او رساند و عاملی نیز از دیوان خویش برای تحصیل این خراج برگزید. و خود پس از ۴۰ روز با اموال فراوان غزنین را به جانب مرو ترک گفت.
قتل ملک ارسلان
پس از خروج سنجر از غزنین، ملک ارسلان که به هندوستان متواری شده بود، برای بازپس گیری این شهر با لشکری بدانجا هجوم برد. بهرام شاه سراسیمه به بامیان گریخت و به سنجر نامه نوشت و یاری خواست. سنجر باردیگر بدانجا تاخت و ملک ارسلان گریخت و به هنگام آوارگی به دست مردان سنجر افتاد و به فرمان بهرام شاه کشته (۵۱۲ق/۱۱۱۸م)، و در کنار آرامگاه پدرش دفن شد، اما چون سپهسالار هندوستان به فرمان بهرام شاه گردن ننهاد، او ناچار قصد هندوستان کرد و در حوالی ملتان سپاه هند را به سختی شکست داد و از سوی خود امیری برآنجا گماشت و بازگشت.
درگیری با سنجر
از حوادث خفت بار سومین دهۀ سلطنت بهرام، درگیری او با سنجر بر سر خراج هزار دینار روزانه بود. بهرام شاه در این زمان از پرداخت آن خراج طفره رفت و خواست خود را از قید سیطرۀ سنجر آزاد کند. از این رو، سنجر به بهانۀ ظلم و بیدادگری بهرام برمردم، لشکر به غزنین فرستاد (۵۲۹ق/۱۱۳۵م). شاه غزنوی که تاب رویارویی نداشت، صلح خواست. سنجر او را به حضور فرمان داد، ولی بهرام که بیمناک بود، از غزنین گریخت و سپاه سلجوقیان شهر را به باد غارت دادند و بازگشتند. بهرام شاه نیز به غزنین بازگشت و ناچار به دادن خراج گردن نهاد.
دشمنی با غوریان
...
پس از مرگ سلطان مسعود، پسرش ملک ارسلان جای پدر را گرفت و آن گاه همۀ برادران، مگر بهرام را که درآن وقت در پایتخت نبود، از دم تیغ گذراند. بهرام به امیر کرمان پناه برد و امیر مقدم او را گرامی داشت، اما به سپاهْ وی را یاری نکرد و او ناچار روی به سلطان سنجر سلجوقی آورد و در مرو به خدمت او رسید. سنجر که در تدارک گسترش قلمرو شرقی خود بود، از این واقعه حسابگرانه بهره برد و نشستن ملک ارسلان به جای برادر (بهرام شاه) بر تخت سلطنت غزنویان را بهانه کرد و با لشکری بزرگ بدانجا تاخت. از آن سوی ملک ارسلان، قاضی ابوالبرکات را با پیشکشی های فراوان نزد سنجر فرستاد و خواستار تسلیم برادر شد. همین که لشکریان مهاجم خراسان به نزدیکی غزنین رسیدند، ملک ارسلان دوباره از سنجر خواست که از این پیکار درگذرد و برای جلب خشنودی او مهد عراق را با ۲۰۰ هزار دینار و هدایای پربها نزد سلطان سنجر فرستاد؛ اما این چاره اندیشی نیز مؤثر نیفتاد. سرانجام لشکر سنجر در جنگی خونین سپاه غزنوی را تارومار، و غزنین را تسخیر کرد (۵۱۰ق/۱۱۱۶م) و بهرام شاه را برتخت نشاند. سنجر در برابر این تاج بخشی به بهرام تکلیف کرد که هر روز هزار دینار به خزانۀ او رساند و عاملی نیز از دیوان خویش برای تحصیل این خراج برگزید. و خود پس از ۴۰ روز با اموال فراوان غزنین را به جانب مرو ترک گفت.
قتل ملک ارسلان
پس از خروج سنجر از غزنین، ملک ارسلان که به هندوستان متواری شده بود، برای بازپس گیری این شهر با لشکری بدانجا هجوم برد. بهرام شاه سراسیمه به بامیان گریخت و به سنجر نامه نوشت و یاری خواست. سنجر باردیگر بدانجا تاخت و ملک ارسلان گریخت و به هنگام آوارگی به دست مردان سنجر افتاد و به فرمان بهرام شاه کشته (۵۱۲ق/۱۱۱۸م)، و در کنار آرامگاه پدرش دفن شد، اما چون سپهسالار هندوستان به فرمان بهرام شاه گردن ننهاد، او ناچار قصد هندوستان کرد و در حوالی ملتان سپاه هند را به سختی شکست داد و از سوی خود امیری برآنجا گماشت و بازگشت.
درگیری با سنجر
از حوادث خفت بار سومین دهۀ سلطنت بهرام، درگیری او با سنجر بر سر خراج هزار دینار روزانه بود. بهرام شاه در این زمان از پرداخت آن خراج طفره رفت و خواست خود را از قید سیطرۀ سنجر آزاد کند. از این رو، سنجر به بهانۀ ظلم و بیدادگری بهرام برمردم، لشکر به غزنین فرستاد (۵۲۹ق/۱۱۳۵م). شاه غزنوی که تاب رویارویی نداشت، صلح خواست. سنجر او را به حضور فرمان داد، ولی بهرام که بیمناک بود، از غزنین گریخت و سپاه سلجوقیان شهر را به باد غارت دادند و بازگشتند. بهرام شاه نیز به غزنین بازگشت و ناچار به دادن خراج گردن نهاد.
دشمنی با غوریان
...
wikifeqh: یمین _الدوله_بهرام_شاه_غزنوی